
ساعت ۱۰:۴۵ امروز (شنبه) ۳ تن از قضات دیوان عالی کل کشور مقابل پارک شهر مورد سوء قصد قرار گرفتند.
۲ قاضی دیوان با نامهای محمد مقیسه و علی رازینی کشته شدند، قاضی میری و یک محافظ نیز زخمی شده است.
به گزارش برخی از رسانه های مجاز ضارب آبدارچی دیوانعالی کشور بوده که با سلاح کلت به سمت قضات شلیک کرده است و پس از ترور اقدام به خودکشی میکند.
در مقابل کاخ دادگستری، ۳ آمبولانس داخل حیاط پشتی دیوان مستقر شدهاند و درهای دیوان پس از حادثه بسته شد.
خبرگزاری رکنا دربارهٔ فرد مهاجم نوشت «یک نیروی خدماتی نفوذی با استفاده از سلاح محافظ این کار را کرده، محافظ را با چاقو مجروح و با استفاده از سلاح ترور را انجام داده است».
ساعتی پس از این حادثه، سخنگوی قوه قضاییه دربارهٔ جزئیات حمله گفت فرد مهاجم «مسلح به سلاح کمری پیش از ظهر امروز وارد اتاق» این دو قاضی سرشناس شد و بعد از تیراندازی« بلافاصله در حال فرار خودکشی کرد و فعلاً نمیتوانیم در مورد انگیزههای او صحبت کنیم».
هر دو قاضی که در جریان ترور کشته شدند از چهره های با سابقه جمهوری اسلامی در نهادهای قضایی بودند. به حکم این دو تن بسیاری از مخالفان سیاسی حکومت اعدام و یا به حبس و زندان محکوم شدند. هر دو قاضی در کشتار جمعی زندانیان سیاسی در سال های ۶۰ و ۶۷ نقش داشتند.
علی رازینی کار خود را در سال ۱۳۶۰ در کنار مصطفی پورمحمدی با مسئولیت برخورد با مخالفان سیاسی و سرکوب نیروهای سازمان مجاهدین خلق در خراسان آغاز کرد و در سال ۱۳۶۳ در دادستانی تهران جایگزین اسدالله لاجوردی شد. او سپس رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح شد. در سال ۱۳۶۶ روحالله خمینی رهبر جمهوری اسلامی او را به عنوان حاکم شرع دادگاه ویژه روحانیت و در سال ۱۳۶۷ هم به عنوان رئیس دادگاههای ویژه رسیدگی به تخلفات جنگ منصوب کرد.
علی رازینی در دوره دوم ریاست محمد یزدی بر قوه قضاییه، دادستان تهران و در دوره دوم ریاست محمود هاشمی شاهرودی رئیس دیوان عدالت اداری بود.
او بعدتر معاون حقوقی و توسعه قضایی قوه قضاییه ایران شده بود.
محاکمه مهدی هاشمی، از بستگان آیتالله حسینعلی منتظری و صدور حکم اعدام برای او یکی از اقدامات علی رازینی بود.
محمد مقیسه یکی از قاضیان جنجالی پروندههای سیاسی و امنیتی در ایران بود. او از سالهای آغازین پس از انقلاب ۱۳۵۷ در دستگاه قضایی ایران نقش داشت.
برخی زندانیان سیاسی دهه ۱۳۶۰ میگویند که او در سالهای۱۳۶۰- ۱۳۶۲ بازجوی شعبه ۳ اوین بود. در سالهای۱۳۶۵ – ۱۳۶۷ در موضع دادیار زندان گوهردشت منصوب شد. او در این دوران در غیاب رئیس زندان به همراه داوود لشکری اداره زندان گوهردشت را برعهده داشت.
براساس گزارش شاهدان عینی و اظهارات زندانیان محمد مقیسه در جریان کشتار زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ در زندان گوهردشت نقشی محوری داشت. محمد مقیسه در جریان قتل عام تابستان ۶۷ عضو هیئت مرگ بود که به دستور خمینی برای کشتار زندانیان سیاسی انتخاب شده بود.
زندانیان سیاسی گوهردشت، شهادت دادهاند که او با نام مستعار «ناصریان» اداره زندان گوهردشت را به عهده داشت. اسامی اعدامیها را در راهروی مرگ با صدای بلند میخواند و آنها را به حسینیه! برای اجرای حکم اعدام میبرد.
محمد مقیسه در سالهای گذشته ریاست شعبه ۲۸ دادگاه عمومی و انقلاب تهران را برعهده داشت که محاکمه بسیاری از زندانیان سیاسی و امنیتی در آن انجام میشد و به صدور احکام سختگیرانه مشهور بود. مقیسه در این مقام احکام اعدام بسیاری صادر کرد. او پس از آن قاضی دیوان عالی شد.
9 پاسخ
خیلی جالبه ، یاد اون روزهای قبل از انقلاب سال ۱۳۵۷ می افتیم که خبر ترور سرهنگ زندی پور رئیس کمیته مشترک ساواک و یا نیک طبع بازجو و شکنجه گر سازمان امنیت شاه را میشنیدیم و قند توی دلمان آب میشد . و صد البته که بسیاری از عمال رژیم سلطنتی در جریان انقلاب به دست میلیونها مردمی انقلابی دستگیر و سپس محاکمه و مجازات شدند . دیری نخواهد پایید که بازهم نسل جوان انقلابی به همراه پدران و مادرانشان به پاخیزند و رژیم خونریز و سفاک ولایی به زباله دان تاریخ بی اندازند .
کی نوبت محسنی اژه ای « گاز گیر » و « سوت زن » میرسد؟
مبارزه به قلب حکومت ولایی رسید!
روحت شاد و نامت ماندگار ای راد مرد ایرانی که این دو نکبت را از روی زمین پاک کردی.
پزشکیان : راه روشن رازینی و مقیسه ادامه خواهد داشت!
تو خود مفصل بخوان حدیث از این مجمل!
متاسفانه حکومت ترور و وحشت افرادی را چنان به نفرت میکشاند که دست به ترور مهره های حکومت بزنند. ترور افراد نه تنها بی ثمر که شرایط را هم برای مبارزان سیاسی سخت تر میکند و حرکتی محکوم و غیر عقلانی است!
همزبانم که نمیدانم از طرفداران رژیم اسلامی هستی یا صادقانه چنین دیدگاهی داری؟ من وقتی با حکیم عمر خیام طرف باشم با او از در گفتگو برمیایم چون میدانم درمقابلم انسانیست چیز فهم یا من او را قانع میکنم و یا او مرا و از نعامل با همدیگر لذت هم میبریم. ولی وقتی طرفم یک افعی جرار باشد دیگر جای مذاکره و گفتگو نیست و باید از در زور و قدرت وارد شد چون اگر دیر بجنبی هستیت برباد میرود.
که قرمود: ترحم بر پلنگ تیز دندان —— ستمکاری بود بر گوسفندان.
تا ما بیائیم یک کله خر خون خوار را آدم کنیم کلی انسان خوب و مفید جامعه را از بین برده.
دست و پای انسان خیلی برای صاحبش مفید و لازم است ولی اگر قانقاریا گرفت و درست شدنی نبود چاره ای جز بریدنش نیست.
نزدیک ۵۰ ساله این ملت بردباری کرده نتیجه جز وحشی تر شدن رژیم اسلامی نبوده.
چه خونهای پاک دیگری باید ریخته شد تا شما با مذاکره این وحوش مسلمان را آدم کنید؟
همین رژیم اسلامی هم با زور و ترور مخالفان به قدرت رسید. اگر میخواست مذاکره و تعامل و اینجور چیزها باشد هرگز قدرت را بدست نمیاورد. ترور و آدم کشی کرد تا سوار شد. حالا ملت ایران باید چند سال کشته بدهد تا اینها آدم شوند و دست از خونخواری بردارند؟
بنظر من عنوان نوشته ی شما بنفع رژیم اسلامی است. در حالیکه نباید چنین باشد. شما از چه میترسید؟ چطور مذهبی ها هر نامی که دوست دارند روی بقیه میگذارند ولی شما که قاعده تا نباید همرای جمهوری جهل باشید اینطور رعایتشان را میکنید؟ از چه میترسید؟
البته اگر واقعا مخالف ج.ا. هستید!!
وگرنه حرفی ندارم. عنوان درست مقاله باید چنین باشد:
– اجرای حکم قضاوت مردم ایران در مورددو خونخوار ریژیم اسلامی-
نام این جوان که از دست ظلم دیکتاتور سید علیشاه خامنه ای به ستوه آمده بود و دو جلاد رژیم خونریز ولایی را به درک فرستاد مانند میرزا رضای کرمانی که مستبد قاجار ” ناصرالدین شاه ” را ترور کرد در تاریخ مبارزات مردم ایران جهت کسب آزادی و عدالت ثبت خواهد شد .