شنبه ۲۰ بهمن ۱۴۰۳

شنبه ۲۰ بهمن ۱۴۰۳

اسرارِ ادبارِ اقتدارِ بشار! (۵. سوریه در گرداب رقابت سیاسی و تروریسم!) – محمد قراگوزلو

درآمد. تخمین اشتباه ناتو در جهان چند قطبی!

 در بخش های پیشین این سلسله مباحث به اجمال از اعتراف صریح مقام های عالیرتبه ی امریکایی در خصوص مشارکت مستقیم در ایجاد گروه های تروریستی – از جمله داعش- سخن گفتم و دلیل دخالت نظامی دولت های یورو-آتلانتیک در سوریه و دامن زدن به جنگ داخلی تا سقوط دولت اسد را ناشی از اهمیت تلفیقی و ترکیبی ژئوپولیتیسم و انرژی دانستم. مدارک و مستندات ضمیمه ی این واقعیت – که فقط بخش کوچکی از آنها در نوشته های من آمده – به قدری قوی و غیر قابل انکار است که به ساده گی روی زوایای تاریک و پنهان جنگ داخلی سوریه نور آگاهی می افکند و هدف و منافع ناتو از تلاش برای سقوط اسد را به روشنی نشان می دهد. اشتباه بزرگ ناتو در جنگ داخلی سوریه به طور مشخص از پیروزی برق آسای آنان در عراق و لیبی ناشی می شد. در اواخر دهه ی نخست از هزاره سوم و ۳۰ سال پس از فروپاشی دیوار و مهملات “پایان تاریخ” و پیروزی “لیبرال دمکراسی” ناتو و به ویژه هیئت حاکمه ی ایالات متحد هنوز در دوران ریگان و کلینتون و بوش اول سیر و سیاحت می کردند. دامن زدن به جنگ های وحشتناک بالکان و سپس بمباران صربستان و اعتماد به نفس ناشی از شخم زدن افغانستان و عراق و لیبی و اعدام وحشیانه ی صدام حسین و قصابی معمر قذافی دولت اوباما را به این جمع بندی رسانده بود که در بدترین شرایط هم اوضاع سیاسی منطقه در واکنش به یورش ارتش ناتو بدتر از دوران بوش دوم نخواهد بود. آنان گمان می زدند که درست مانند لیبی می توانند با تسلیح اوباش تروریست در بن غازی شهر درعا را از طریق اردن به مکانی مناسب برای تجهیز تروریست ها تبدیل کنند و دو سه ماههِ دولت اسد را از کار بیندازند و بینگو. اما داستان فقط بر سر این نبود که سوریه با لیبی تفاوت داشت و منافع استراتژیک روسیه و ایران و حتا عراق اجازه ی این تطاول را به ارتش ناتو و تروریست هایش نمی داد. علاوه بر این ها و به جز ضعف اقتصادی و افول هژمونی امریکا در منطقه ی خاورمیانه واقعیت این بود که دوران خوش جهان تک قطبی با عروج اقتصادی چین و هند و اقتدار بلامنازع نظامی روسیه به پایان رسیده بود. کودتای ۲۰۱۴ میدانِ اوکراین و کمک مستقیم امریکا به کسب قدرتِ نئوفاشیست ها امریکا را در خوابی عمیق فرو برده بود. از نظر باراک اوباما و مشاوران امنیتی اش “روسیه فقط یک پمپ بنزین بزرگ بود” با “یک مشت رهبرِ دهاتی!” غفلت– و به نظر من اشتباه عمیق و استراتژیک روسیه در ماجرای کودتای اوکراین – و مماشات چین در قبال دخالت های گستاخانه ی امریکا در تایوان و استان سین کیانگ و حضور در هند رهبران آمریکا را به چنان ورطه یی از محاسبات غلط استراتژیک انداخته بود که فکر می کردند با گسیل یک عده تروریست حرفه یی می توانند بساط دولت سوریه را هم به سرعت جمع کنند و…و بله تمام! ارزیابی از سقوط یکی دو ماههِ دولت سوریه– که ترکیه و اردن و عربستان و قطر و امارات و اسرائیل نیز به توهم آن دامن می زدند- کم و بیش ۱۳ سال طول کشید و مدنیت یک سرزمین تاریخی را از بیخ و بن ویران کرد. اکنون که بشار رفته و جولانی آمده است “از شب هنوز مانده” شش دانگی! همان طور که زایمان حامد کرزای و اشرف غنی در افغانستان به سقط جنین انجامید و طالبان را مجدداً از غارها بیرون کشید؛ همان طور که عراق پساصدام هرگز به روی پاشنه ی مطلوب ناتو نچرخید؛ همان طور که لیبیِ پساقذافی به پر و پای غرب و ترکیه پیچید؛ همان طور که یمنِ عبدِربه منصور با انفجار حوثی ها در دستان ائتلاف عربستان ترکید… سوریه نیز از این قواعد خارج نبود و نیست. جایگزینی یک تروریست حرفه یی به جای دولت استبدادی سرمایه داری بشار اسد پیروزی نیست. ورود در سیاهچالی تو در تو و ناشناخته است که هر آینه ممکن است بازیگران آن را به ورطه یی تاریک فرو کشد. برای غرب البته که عروج جریان ارتجاعی مجاهدینِ ربانی – مسعود و سپس طالبان به جای دکتر نجیب یک پیروزی بزرگ علیه اتحاد جماهیر شوروی بود، کمااینکه تثبیت دولت ایاد علاوی در عراق می توانست منافع امریکا را حفظ کند اما قرار نیست سیر وقایع آینده ی سوریه روی نقشه یی که در کنفرانس آستانه – از سوی روسیه و ترکیه و جمهوری اسلامی ایران- ترسیم شده است پیش برود.

تنگناهای پیچیده ی سیاسی!

 با تغییر لحن مقامات ایرانی نسبت به تروریست ها و به رسمیت شناختن تلویحی آنان تحت عنوان “معارضان” – معارضانی که با “نصیحت” لاریجانی و عراقچی، اسد باید با آنان وارد تعامل می شد- زمین سخت واقعیت تغییر نخواهد کرد. برای باخت روسیه در قمار خطرناک سوریه کمی باید صبر کرد اما نباید اندک تردیدی به خود راه داد که فعلاً و تا اطلاع ثانوی جمهوری اسلامی بازنده ی بازی ناشیانه یی است که در نشست آستانه وارد آن شده است. اعتراف محمدرضا غلامرضا (معاون سابق سپاه قدس) مبنی بر اینکه:

«ترک ها و بعضی کشورهای عربی ما را فریب دادند، این ها دو ماه قبل تضمین داده بودند که هیچ اتفاقی در سوریه نمی افتد۱

چیزی از این باخت سنگین و خسارات ناشی از آن نخواهد کاست! “فریب” و “تضمین” در سیاست جز خودفریبی معنای دیگری ندارد. دنیای سیاست شرکت بیمه نیست که به کسی تضمین خسارت بدهد. به ویژه زمانی که”ضامن” اردوغان است! توجیه شکست البته به این آسانی ها هم نیست. دولت سوریه (حافظ اسد) از ابتدای جنگ ایران و عراق کنار جمهوری اسلامی ایستاده بود. بشار ادامه دهنده ی راه پدر بود. در جریان جنگ داخلیِ سوریه دولت جمهوری اسلامی نه به خاطر قد بلند و گل روی اسد و نه برای تلافی “لطف” اسدِ پدر در ماجرای خصومت با صدام حسین، بلکه برای حفظ دالان ارتباط با لبنان و حزب الله با تمام قدرت در سوریه حضور داشت. نام این حضور را گذاشته بودند “دفاع از حرم.” نگفته پیدا است که جنگ داخلی سوریه پیش و بیش از آنکه ماهیت مذهبی و نزاع میان شیعه و سنی باشد و پیروزی سنی ها به بهای تخریب اماکن مقدس شیعیان تمام شود جنگی مطلقاً سیاسی با هدف کسب هژمونی قدرت های منطقه یی بود. این نکته بعد از به قدرت رسیدن تحریرالشام و حفاظت از اماکن مذهبی شیعیان به اثبات رسید.

دست کم برای یک دهه سپاه قدس با تمام ژنرال های ارشد خود روی زمین و تحت حمایت جنگنده های روسیه علیه همین “معارضان” امروز و تروریست های دیروز می جنگیدند. به این موضوع در مطالب احتمالی آینده بازخواهم گشت. فقط خواستم بگویم چگونه می شود که فرماندهان و مشاوران و مستشاران یک نیروی عظیم نظامی و امنیتی مانند سپاه قدس با آنهمه تجربه حضور در سوریه و عراق و سایر کشورها به همین راحتی “فریب” می خورند و با طناب اردوغان و “بعضی از دولت های عربی” به چاه می روند؟ در واقع معنای سرراست “فریب خوردیم” چیزی جز “نتوانستیم” یا “نخواستیم” و در برآوردی خوشبینانه “اشتباه کردیم” نیست. تروریست های تحریرالشام مستقر در ادلب حداقل از ۸ ماه پیش مشغول تدارک حمله به حما و حمص و البته تسخیر حلب بودند. در همین راستا آنان از نظر لجستیکی در آرایش کاملاً جنگی و متفاوت با گذشته موضع گرفته بودند. اضافه شدن تانک ها و زرهپوش ها و پهپادها و نیروهای تازه نفس در ادلب نمی توانست از نظر دولت های روسیه و ایران دور بماند. علاوه بر اینها به گفته ی مقام های روسی آنان در واپسین ساعات سقوط دولت اسد بیش از ۴ هزار نفر از نیروهای پیاده نظام سپاه پاسداران را از خطوط مقدم خارج کرده و به ایران رسانده اند. سئوال ساده این است که واکنش این نیروها در مقابل یورش جنگجویان جهادی تحریر الشام از ۲۸ نوامبر تا ۸ دسامبر چه بوده است؟ آیا آنان نیز مانند ارتش سوریه از مقامات بالاتر دستور انفعال و تسلیم گرفته بود؟ به هر حال آنچه برای نویسنده و همفکرانش اهمیت دارد منافع مردم کارگر و زحمتکش سوریه است و کَلَک زدن و فریب خوردن دولت ها تا آنجا که به زیان اردوی کار تمام نشود برای ما علی السویه است. ادامه دهیم!

علاوه بر نکات پیش گفته باید به یک مسئله ی مهم سیاسی در تعلیل سقوط دولت اسد نیز اشاره کرد. بعد از فتح حلب/ نوامبر دسامبر ۲۰۱۶– که لیندسی گراهام آن را “کابوس امریکا خواند” – و عقب نشینی تروریست ها به ادلب و استقرار کوردها در سه استان و تثبیت نسبی دولت به طور مشخص اوضاع سوریه وارد دوران جدیدی شد. به یک اعتبار می توان این برهه را از سال ۲۰۱۶ دانست. از این مطلع به بعد است که مناسبات تعیین و تغییر قدرت و صف بندی های سیاسی از گروه های نیابتی به دخالت مستقیم دولت ها و لابی های پیدا و پنهان عوض می شود. من در بخش های بعدی خواهم کوشید به این روابط پیچیده در ماجرای تبیین سقوط دولت اسد بپردازم اما فی الحال بر این لبه ی نازک خم می شوم که در جریان رقابت های منطقه یی و جهانی قدرت های بزرگ و کوچک در سوریه به طور مشخص ما با سه صف بندی واضح مواجه بودیم:

۱.جناح ترکیه و قطر بر محور حمایت از گروه های اخوانی از جمله همین تحریرالشام که نوع تعدیل شده اش در آینده مشابه دولت اردوغان و حماس خالد مشعل خواهد بود.

۲. صف مصر و امارات که به طور مشخص مخالف عروج اخوانی ها بودند. کودتای سیسی علیه دولت محمد مرسی و اختلاف شدید وی با اردوغان ناشی از همین مواضع ضد اخوانی ژنرال های حاکم بر مصر است. امارات به عنوان حامی مالی این خط عمل کرده است. همین جا اضافه کنم که در تاریخ ۳۰ مهر سال جاری یعنی ۴۸ روز قبل از سقوط دولت سوریه (۸ دسامبر ۱۸ آذر) محمد بن زائد آل نهیان (رئیس امارات) به مسکو رفت و با استقبال بسیار گرم پوتین مواجه شد. در این دیدار رئیس جمهور روسیه “روابط با امارات را مشارکت راهبردی خواند.” پیامدهای این “ماموریت غیرممکن” به سرعت معلوم و ممکن شد.

۳. نکته ی “ساده”ی بند ۲ فراموش تان نشود تا بگویم که ضلع سوم جنگ داخلی سوریه را ایران و حزب الله در کنار روسیه تشکیل می دادند.

البته امریکا و اروپا و از همه مهم تر رژیم صهیونیستی نیز در لا به لای این سه ائتلاف نقشی بسیار حیاتی ایفا می کردند. در این میان هر کدام از این جبهه ها برای دفاع از سقوط یا ابقای دولت سوریه، بشار را به این سو و آن سو می کشیدند. نوسان اسد میان این قطب های درگیر و رقیب چنان سرعت گرفته بود که از یک سو مایل بود به کمک وعده های امارات موقعیت مرده ی خود را در جمع دولت های عربیِ حاشیه ی خلیج احیا کند و از سوی دیگر جمهوری اسلامی و روسیه را نیز داشته باشد. همچنین با دلبری از تمیم بن حمد (امیر قطر) دست اردوغان را نفشرد و در همان حال اخوانی ها را چنان روی نیمکت ذخیره ها بنشاند که هرگز نوبت بازی نداشته باشند. آنهم در شرایطی که اماراتی ها و مصری ها شرط کمک به ابقای دولت او را دوری از “محور مقاومت” جمهوری اسلامی دانسته بودند. توجه کنید جمهوری اسلامی و نه روسیه. علاوه بر ملزومات تقویت جبهه ی نبرد علیه اوکراین، رابطه ی عالیِ روسیه با مصر و امارات از یک سو و ارتباط دو فاکتو با اسرائیل از سوی دیگر به گیجی اسد در تکیه زدن به یکی از این سه قطب قدرت می افزود. فروپاشی محور مقاومت جمهوری اسلامی از حمله ی اسرائیل به کنسولگری تهران در دمشق شروع شد. تضعیف شدید حزب الله به ویژه بعد از انفجار پیجرها و متعاقباً کشته شدن رهبران اصلیِ سیاسی و نظامی – به ویژه حسن نصرالله و فواد شکر- و قبول عقب نشینی به آن سوی رودخانه ی لیتانی و تمکین به پیشنهاد آتش بس با اسرائیل از هر منظر بر نوسان اسد می افزود. به ویژه آنکه علی لاریجانی و متعاقباً عباس عراقچی حامل پیام هایی از تهران بودند که “تصعید در جنگ با اسرائیل” را به مصلحت محور مقاومت شان نمی دانست. پیامی که ظاهراً تهران را در کنار “هر تصمیمی قرار می داد که اسد و میقاتی و حزب الله” اتخاذ می کردند. این نکته را هم فراموش نکنید که قرار بود در تاریخ ۲۰ دسامبر (۱۲ روز پس از آنکه اسد سقوط کرد) تحریم های کُشنده ی “سزار” به پایان رسد. عروج دولت ترامپ به عنوان مبتکر و تصویب کننده ی این تحریم بر پیچیده گی “تصمیم اسد” و سر در گمی او افزوده بود. سیاستمدار متوسط و خسته و کلافه یی چون اسد مرد مدیریت این میدان مین گذاری شده نبود.

 کلاف سر در گُم داستان – به روایت رویترز در تاریخ دوم دسامبر یعنی ۶ روز پیش از سقوط اسد – ناشی از مذاکرات طرف اماراتی با اعضای دولت آتی امریکا به منظور تعیین تکلیف نهایی تحریم های سزار بود. رویترز در این گزارش ویژه اضافه کرده بود که اماراتی ها به نقل از ساکنان جدید کاخ سفید تحقق برنامه ی لغو تحریم امریکا را موکول به فاصله گیری اسد از تهران کرده بودند. گفته شده که بشار در مذاکره ی محرمانه با امیر امارات جمع بندی نهایی در این مورد را به آینده ی نزدیک حواله کرده بود! از سوی دیگر بنا به همین گزارش اسرائیلی ها نیز از طریق طرف اماراتی به اسد پیام مهمی داده بودند. پیامی که پذیرش آن ابقای او در قدرت را از سوی طرف اسرائیلی- غربی تضمین می کرد و رد آن به تشدید بمباران شهرها و سقوط دولت سوریه می انجامید. پیامی به این مضمون که با توجه به زوال حماس و افول حزب الله چنانچه دمشق مانعِ حضور تهران در دالان های قنیطره و قبش و قصیر و المصنع و قلمون و جرود فلیطه (مناطق مرزی سوریه و لبنان) شود و در مقابلِ تجهیز و بازسازی حزب الله بایستد آنان به ابقای اسد کمک خواهند کرد. اسرائیل همچنین تمایل داشت ضمن هماهنگی با ترکیه و امریکا برای سه استان تحت سلطه ی کوردها شبه دولتی شبیه اقلیم کردستان عراق ساخته شود. مضاف به اینکه بی پاسخ ماندن دعوت اردوغان از سوی اسد – که قرار بود روی مرکزیت اقتصادی شهر حلب توافقاتی صورت گیرد – به عمق پیچیده گی داستان سوریه و گیج سری آقای رئیس جمهور افزوده بود!

خاستگاهِ گسیلِ تروریست ها به سوریه!

در مباحث پیشین از سخنان جو بایدن در دانشگاه هاروارد رونمایی کردم و ضمن نقل پاره یی از آن افاضات به علاقه ی پرزیدنت یونایتد استیت برای تسخیر سوریه از طریق جنگ پرداختم. همچنین به مواضع شفاف و “توصیه های داهیانه” ی بایدن به اردوغان به منظور حمایت از جبهه النصره و ارتش آزاد به جای داعش خم شدم. کمتر کسی است که اعتراف “فرست لیدی” اسبق هیلاری کلینتون را در مورد نقش امریکا در ساخت و ساز داعش نشنیده باشد. در بخش دوم این گفتارها فیلم اعتراف بانو هیلاری– که بدون شکنجه گرفته شده است!!- ضمیمه شد. مضاف به اینکه کوس رسواییِ پشتیبانی اردوغان و حزب حاکم AKP  از داعش و جبهه النصره و سایر تروریست ها بر سر کوی و برزن به صدا در آمده است! به دو نکته ی جالب اشاره می کنم تا بحث مان گرم شود.

الف. در تاریخ یکشنبه ۱۲ فوریه سال ۲۰۱۲ و همزمان با شروع جنگ داخلی سوریه جناب جیک سالیوان (مشاور ثابت امنیت ملی کلینتون و بایدن) و مشاور ارشد دولت امریکا در مذاکرات هسته یی با ایران ایمیلی برای کلینتون (وزیر وقت خارجه) می نویسد. موضوع ایمیل جالب است:

AQ is on our side in Syria

در این ایمیل – که ویکی لیکس آن را افشا کرده – سالیوان به تشریح صف بندی های جنگ داخلی سوریه وارد شده و به دخالت القاعده نیز پرداخته است. سالیوان – چنانکه در موضوع ایمیل اش هم پیدا است – به وضوح کلینتون۲ را متقاعد و مطلع کرده است که:

« در سوریه القاعده فعال بوده و با منافع امریکا همسو است.۳»

از اینکه بگذریم دو روز قبل از سقوط دمشق ( ۶ دسامبر) یکی از فرماندهان ارتش آزاد سوریه – که خواست نامش فاش نشود- طی مصاحبه یی با روزنامه ی “تایمز اسرائیل” با صراحتی کم مانند به حمایت از رژیم صهیونیستی پرداخت. این مصاحبه ابتدا به نام جولانی منتشر شد و سر و صدای زیادی به پا کرد.

 اما به زودی دانسته آمد که مصاحبه شونده جولانی نبوده است۴. به هر حال در این مصاحبه فرد ناشناس –”معارض”-  به تایمز اسرائیل می گوید:

«ما در مسیر صلح همه سویه با اسرائیل گام خواهیم برداشت. تنها هدف ما خلاص شدن از شر اسد و شبه نظامیان ایرانی است… ما امیدواریم به کمک امریکا و اسرائیل منطقه را از موقعیت جنگی کنونی خارج سازیم و به آن رونق و شکوفایی دهیم./ پیشین»

 در تاریخ ۴ مارس ۲۰۱۴ یکی از مشاوران مطبوعاتی اسد در گفتگو با شبکه ی المیادین مدعی شد که دولت اسرائیل جنگجویان جهادی را به سوریه می فرستد و از آنان پشتیبانی می کند. این گفت و گو در وبسایت ” اخبار ملی اسرائیل” منتشر شده است۵. در گزارش همین شبکه ی اسرائیلی به نقل از اسد گفته شده است:

«اسرائیل با مخالفان و شورشیان دولت سوریه همکاری می کند./ پیشین»

در انتهای این گزارش به نقل از شورشیان آمده است که دولت اسرائیل برای بقای بشار اسد با دولت ایران و حزب الله همدست است!

به هر حال الحاق بلندی های جولان به خاک رژیم اشغالگر و ساخت و ساز دهکده های زامبی نشین همیشه بخشی از اهداف شوم اسرائیلی ها بوده است که اینک با عروج تروریست ها به تحقق پیوسته.

علاوه بر این موارد بنا به گزارش مستندی که از صحبت های رولاند دوماس  Roland Dumas ( وزیر خارجه اسبق فرانسه)نقل شدهدولت فخیمه ی بریتانیای کبیر دست در دستان امریکا و اسرائیل دو سال پیش از خیزش مردم درعا قصد داشته است زنگ سقوط دولت اسد را به صدا در آورد. دوماس مدعی است که در همین راستا به او نیز پیشنهاد همکاری شده اما وی نپذیرفته است۶.

واقعیت چیست؟

پیش از ورود به بحث چگونه گی گسیل تروریست ها به سوریه و آشنایی با ماهیت قومی و “ملی” این جانیان حرفه یی لازم می دانم توجه مخاطب عزیز را به مطالعه مقاله ی ضمیمه در لینک پی نوشت ها جلب کنم. مروری شتابزده به مقاله ی مبسوط “صف بندی های جنگ داخلی سوریه”۷ نوشته ی برایان میشل جنکینز تمام حقیقت را با خواننده ی – حتا – شکاک در میان می نهد و پرده از نیروهای درگیر در این جنگ بر می دارد.

اینک خانم ها و آقایان! به ضیافت خونین “معارضان” و “دولت معتدل” جدید سوریه به رهبریِ هیئت تحریر الشام خوش آمدید. درست مانند جشنواره های ونیز و کن و برلین و گلدن گلوب و اسکار به دستور احمد الشرع پوشیدن کت و شلوار و استفاده از کراوات – پاپیون اجباری نیست- و ادوکولون “غیر فیک” الزامی است!

از ده ها گروه تروریستی ریز و درشت که در جنگ داخلی سوریه فعال بودند می گذریم و ضمن پردازشِ شتابزده ی منشا و خاستگاهِ خیزش این اوباش – در ادامه – به تحلیل ماهیت گروه جبهه النصره وارد می شویم۸. اگرچه طرح این مباحث ممکن است به اقتصاد کلام لطمه بزند اما به منظور احترام به خواننده ی مشتاق و پژوهشگر لازم می دانم کمی و فقط کمی عقب بنشینم و از تجربه و تحقیق خود در جنگ افغانستان استفاده کنم.

از ابتدای شکل بندی جنبش های موسوم به “بهار عربی” و سقوط دو دولت متحد امریکا یعنی تونسِ بن علی و مصرِ حسنی مبارک واشنگتن در صدد آن بود تا ضمن مهار این جنبش ها و تقابل با رشد سوسیالیست ها از درون خیزش های معطوف به “نان” زمینه های ساخت و ساز سازمان های جدید تروریستیِ اسلام سیاسی مساعد کند و در ضمن، عقب نشینی از افغانستان را نیز تدارک ببیند. مهم ترین نگرانی امریکا برخورد دوفاکتوی پاکستان با دولت ناتو ساخته ی افغانستان بود. نیرومندترین سازمان امنیتی جهان یعنی ISI  در ارتش پاکستان اگرچه متحد ناتو به شمار می رفت اما عملاً شورشیان ضد دولت محبوب ناتو در افغانستان – حمید کرزای و بعد اشرف غنی – را تقویت و تجهیز می کرد. تمام رهبران شاخص طالبان و القاعده در شهرهای مختلف شمالی پاکستان از جمله کویته و پیشاور مستقر بودند. در شهر مانسهره خانه های امن مناسبی برای تجمع رهبران گروهای تروریستی فراهم شده بود. دو پایگاه مهم نظامی متعلق به ارتش پاکستان در همین منطقه تروریست های القاعده و طالبان را تعلیم می دادند و روانه ی افغانستان و کشمیر می کردند. برای پاکستان خروج ارتش ناتو از افغانستان فرصت مناسبی ایجاد می کرد تا از طریق حمله ی نیابتی به پایه های پوسیده و فاسد دولت های امریکا ساخته سلطه ی خود را بر کابل تکمیل کند. با توجه به نارضایتی گسترده ی مردم افغانستان از کشت و کشتارهای ناتو – ۵۲ هزار کشته ی غیر نظامی بعد از ۱۱ سپتامبر که نگارنده در حال پیگیری حقوق آنان است- و فساد عجیب دولت حاکم، نیروهای تحت حمایت پاکستان به راحتی می توانستند دولت همسایه ی شمالی را دراز کنند. چنانکه دقیقاً و با کمی تاخیر چنین نیز شد. برای پاکستان و تشکیلات امنیتی اش افراد بومی طالبان خودی و گوش به فرمان بودند. مشکل پاکستان سرکشی آن دسته از جنگجویان جهادی بود که خارجی به شمار می رفتند و از تمام سرزمین های عربی (افغان العرب ها) و قفقاز و آسیای میانه و حتا میندانائو به منطقه آورده شده بودند و در شهرهای مرزی فعالیت می کردند. تشکیلات امنیتی پاکستان با این افراد ارتباط متناسب با اهداف خود نداشت. دولت پرویز مشرف به طور مکرر از سوی این گروه ها تهدید می شد. اوج درگیری پاکستان با جهادی های خارجی در بهار ۲۰۰۷ و در جریان جنگ حیرت انگیز “مسجد لعل” اتفاق افتاد. این جنگ فوق العاده عجیب که در قلب پاکستان (اسلام آباد) به وقوع پیوست نیروهای امنیتی را بیش از پیش به مهار و اخراج جهادی های خارجی متقاعد ساخت. ضربه ی شدید مسجد لعل پلیس سیاسی پاکستان را به این جمع بندی نهایی رساند که با تقویت جهادی های غیر افغان به پای خود شلیک کرده است. دولت پاکستان که از کودتای ضیاالحق تا کنون تحت تسلط مطلقISI  بوده است به دنبال راهی برای “خروج اضطراریِ” جهادی ها بود. راهی کم هزینه برای خود و پر هزینه برای دشمنان و رقیبان منطقه یی. بهار عربی و فعالیت داعش در عراق و سوریه این فرصت را به دولت پاکستان داد که هماهنگ با رهبری طالبان، از شر جهادی های خارجی و القاعده و شاخ ها و شاخه هایش خلاص شود.از نظر جهادی ها “کافر در همه حال و هر لباسی کافر است و کشتن او جهاد فی سبیل الله است. حال چه دکتر نجیبِ چپ باشد چه رافضی و چه بشار اسد. فقط کافی است پول این جهاد به حساب رهبران و جنگجویان واریز شود. دلار یا پوند و لیر و یورو هم تفاوتی ندارد.” زمانی عبدالله عزام – مقتدای اول جهادی ها – گفته بود “برای ما سرزمین افغانستان و جهاد علیه کمونیست ها و شوروی همانقدر مقدس است که عراق و سوریه و عربستان. جهاد در همه ی این سرزمین ها امری واجب است.۹

بی تردید همه ی جهادی هایی که برای جنگ علیه دولت های عراق و سوریه راهی این دو سرزمین می شدند با آموزه های عبدالله عزام آشنا نبودند اما عبارت پیش گفته را بارها از رهبران خود شنیده بودند……

باری سخن دراز شد/ وین زخم دردناک را خونابه باز شد.

به ادامه ی این مباحث در فصل های بعدی خواهم پرداخت.

جمعه ۲۸ دی ۱۴۰۳/ ۱۷ ژانویه

۱. https://www.aparat.com/v/shjerm3

۲. پس از قتل معمر قذافی به دست تروریست های القاعده هیلاری کلینتون که از کشته شدن سفیرشان در لیبی خشمگین بود در لباس خونین جولیوس سزار به لیبی رفت و در مورد قتل جنایتکارانه ی قذافی گفت: آمدیم. دیدیم. او مرده!

۳.اکانت ایمیل جیک سالیوان چنین است: SulivanJJ@state.gov

۴.https://www.misbar.com/en/editorial/2024/12/09/did-the-times-of-israel-interview-al-jolani-about-syrias-developments

۵.http://www.israelnationalnews.com/news/178084#.U-5YJvldWPs

۶. مصاحبه رولاند دوماس تحت عنوان ” دولت انگلستان دو سال پیش از اعتراضات ۲۰۲۱ خود را برای جنگ در سوریه مجهز کرد.” در این وبسایت درج شده:

http://www.informationclearinghouse.info/article43662.htm

۷.   عنوان مقاله این است : The Dynamics of Syria’s Civil War

https://www.rand.org/content/dam/rand/pubs/perspectives/PE100/PE115/RAND_PE115.pdf

۸. خبرگزاری رویترز طی گزارشی تحلیلی در تاریخ ۹ ژانویه ۲۰۱۴ یک جمع بندی ساده و کلی از شورشیان سوری تحت عنوان:

Factbox: Syria’s rebel groups

ارائه داده است که مرور آن را برای خواننده ی علاقه مند مفید می دانم:

https://www.reuters.com/article/2014/01/09/us-syria-crisis-rebels-factbox-idUSBREA080SW20140109/#5bzpFPXQF0jBcfJ3.97

۹. ن. ک به : کتاب “پیوستن به کاروان” نوشته عبدالله عزام. این کتاب در واقع مانیفست جنگ جهادی ها است.

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

متاسفانه برخی از کاربران محترم به جای ابراز نظر در مورد مطالب منتشره، اقدام به نوشتن کامنت های بسيار طولانی و مقالات جداگانه در پای مطالب ديگران می کنند و اين امکان را در اختيار تشريح و ترويج نطرات حزبی و سازمانی خود کرده اند. ما نه قادر هستيم اين نظرات و مقالات طولانی را بررسی کنيم و نه با چنين روش نظرنويسی موافقيم. اخبار روز امکان انتشار مقالات را در بخش های مختلف خود باز نگاه داشته است و چنين مقالاتی چنان کاربران مايل باشند می توانند در اين قسمت ها منتشر شوند. کامنت هایی که طول آن ها از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز بيشتر شود، از اين پس منتشر نخواهد شد. تقسيم يک مقاله و ارسال آن در چند کامنت جداگانه هم منتشر نخواهد شد.

16 پاسخ

  1. با درود،از قسمت ۴ مقاله آقای قراگوزلو:
    [“واقعیت تلخ این است که کل میادین نفتی و گازیِ استان حسکه بعداز شروع جنگ داخلی مانند هلو در گلوی نیروهای کُردِ موسوم بهSDFرفته است. نیروهایی که زیرپرچم امریکابرای“حقوق دمکراتیک خلق کورد”میجنگند!
     در میادین گازی منطقه تدمر از استان حسکه میزان تولید گاز از این قرار بوده است:  
    میدان شاعر ۳ میلیون متر مکعب در روز.
    میدان هیل ۲ م م.
    میدان آراک ۷۵۰ هزار م م.
    میدان حیان ۶۵۰ م م.
    میدان مهر ۴۰۰ م م.
    میدان جحار ۳۵۰ م م.
     میدان ابو ریاح ۳۰۰ م م.
    خدا بدهد برکت به “برادران مبارز” کورد و حامیان امریکایی شان!”] 

  2. البته هرچند مقادیر فوق حدودا ۲۰% از کل تولید گاز در سو ریه بالغ بر ۳۰.۲ میلیارد متر مکعب میباشد؛
    حالا سوال بنده اینست:
    آیا نیروهای دمکراتیک سوریه موسوم به SDF ارتجاعی و غیر قبل دفاع هستند و نیروهای چپ و کمونیست در مقابل آنها چگونه باید موضع گیری کنند؟
    نیروهای وابسته به ترکیه که طی بیش از ده سال گذشته شهرها، شهرک ها و روستاهای کردستان را مورد تهاجم قرار داده و جنایات جنگی مرتکب شده اند هیچکدام از داعش کمتر مرتجع و تروریست نیستند. چطور است که آمریکا در حالی که دم از هم پیمانی با کردها در جنگ با داعش می زند، اما همزمان دست مزدوران داعشی دولت ترکیه در تعرض به جان و مال مردم این منطقه را باز گذاشته است؟

    آمریکایی که کارنامه ای از کودتا، لشکرکشی و اشغالگری و جنایات جنگی و سرکوب جنبش های آزادیخواهانه در گوشه و کنار جهان در پرونده دارد و یک پای اصلی نسل کشی دولت نژادپرست اسرائیل علیه ملت فلسطین در غزه است.

    البته مردم کردستان عراق سابقه کمکهای تسلیحاتی محمد رضا شاه پهلوی به ملا مصطفی بارزانی در جنگ علیه حکومت وقت بعث عراق  را نیز دارند که چگونه با سازش شاه-صدام  اسلحه رسانی به آنها قطع شد و ملا مصطفی بارزانی در خانه ویلایی خود در عظیمیه کرج زندگی میکرد و بعداز انقلاب گویا در امریکا فوت شد. 

    پاسخ درست بنظر بنده اینست که:

    آمریکا روی همکاری ترکیه که گذرگاه مهمی برای انتقال انرژی از خاورمیانه و آسیاسی مرکزی به اروپا است برای مهار نفوذ روسیه در مناطق اطراف دریای سیاه حساب می کند،و به حفظ امنیت این خطوط و کاهش وابستگی اروپا به انرژی روسیه اهمیت قائل است، ترکیه دومین ارتش ناتو را دارد و همکاری با ترکیه برای حفظ و تقویت ائتلاف نظامی غرب ضروری است.

    همین چند فقره از منافع مشترک دو عضو ناتو، نه تنها توافقات عملی با تهاجم پی در پی نیروهای وابسته به دولت ترکیه به مناطق تحت کنترل نیروهای دمکراتیک سوریه را توجیه می کند، بلکه نسبت به انجام معاملات بزرگتر بر سر سرنوشت جنبش حق طلبانه مردم کردستان هشدار دهنده هستند.
    گفتن همین حقایق ساده به مردم کردستان و آگاهی از ماهیت سیاست های آمریکا در آمیخته با تجاربی که توده های مردم در جریان مبارزه کسب کرده اند جنبش حق طلبانه مردم کردستان سوریه را تقویت می کند.

    1. در تکمیل فرمایشات جناب کهنسال به وجه اعلی تر در باکور ( کردستان شمالی واقع در ترکیه ) از یک‌سو با جلو انداختن دولت باغچه لی از حزب فاشیست MHP و تحت فشار نهادن اپو ( عمو) اوجالان برای خلع سلاح پ ک ک در قبال آزادی و سخن رانی در این باب در پارلمان ترکیه و از سوی دیگر انواع و اقسام تمهیدات برای TEVDEM که دومین بزرگ‌ترین حزب مخالف دولت در پارلمان کنونی محسوب می‌شود. این حزب عملا بزرگ‌ترین بدیل در عمل کثرت گرای قومیتی زبانی دینی جنسیتی ترا جنسیتی در پارلمان محسوب می‌شود که رهبر معنوی آن هم چنان که واقفید نزدیک به یک دهه در زندان به سر میبرد ( دمیرتاش). از شهرداران و فرمانداران ووو منتخب میگذریم. هنوز خاطره بیش از ده سال زندان لیلا زانا به خاطر تبریک ساده به زبان مادری در پارلمان و تبعید احمد کایا و تشنج در همین پارلمان در رابطه با ابراز تمایل به اجرای آثار هنری به زبان مادری از خاطرات زدوده نشده . با تشکر از توضیحات مانند همیشه مبسوط شما

    2. جناب استاد !
      شما چگونه می‌توانید ضد امپریالیست یا ضد صهیونیست باشید ؟ آن خط مشی سیاسی که حمله نظامی به افغانستان، عراق…فلسطین لبنان سوریه را تایید و یا جنگ بین “دو خط ارتجاع” بداند ، نمی‌تواند ضد امپریالیسم یا صهیونیسم باشد . عقایدی که رهبران لبنان و فلسطین را فاشیست معرفی کند چه بخواهد چه نخواهد در خط دفاعی صهیونیستی اسرائیل قرار می.گیرد . بیطرفی در هر جنگی تایید شرایط و دفاع از طرف قویتر است !
      قاسم سلیمانی به دستور دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ترور شد . در این سیاست شما هم ترور را تایید کرده اید و هم از آمریکا دفاع !
      -آقای قراگوزلو از مبارزات مردم لبنان و حماس بخصوص از “یحیی السنوار ” دفاع کرده ولی شما فرموده اید :

      رسول آقا ؛
      “آقای قراگزلو صدای سوم را از همان اولین قسمت مقاله محکوم کرد.بنگ بنگ! “…و یا

      “چاره ای نمی ماند تا به سوی “دلاور” مردان حماس به رهبری برادر شجاع سنوار و هنیه و…. خم شود .”
      معلوم‌ که قسم حضرت عباس را باور کرد ویا دم خروس را …؟

      1. با توجه به تایید نظرات حسن نصراله در مورد خیزش مهسا و ارتجاعی دانستن این جنبش و نمک پاشی به زخم جنبش دادخواهی و تکرار سخنان شریعتمداری کیهان ، رسانه های وابسته به سپاه در ۲ سال و نیم اخیر زیر مقالات هنری، ادبی، سیاسی، ورزشی ،..در سایت اخبار روز و در هماهنگی با سایر کاربران از بحث و گفتگو با شما نماینده “محور مقاومت” معذورم.
        مثال کوچک :
        آرش زیر یکی از مقالات بهزاد کریمی:
        “نظر حسن نصراله در مورد غایله ارتجاعی زن ز ندگی آزادی درست است……”
        و همچنین تکرار چند با ره نظرات فرماندهان سپاه در موردحمایت از قاسم سلیمانی ، از رهبران به خاک و خون کشیدن جنبش عادلانه مردم سوریه و مزدوران محور مقاومت ، فاطمیون و زینبیون، ….(مشت نمونه خروار ) .
        حیف از وقت عزیزی که در پاسخ به آرش در زیر مقالات مختلف به هدر رفت…….

        1. اولا لارم ایت شما و دیگران بدانند که انتقاد و یا جدال بین دو کامنت گزار یا هر نویسنده ای به هیچ وجه جنبه خصومت های شخصی نبوده و نخواهد بود بلکه از برخورد تضادهای فکری و ایدئولوژی دو طرف انجام گرفته و انتظار هم نداشته باشند که در این برخوردها قربان صدقه یکدیگر بروند ، همانطور که مابین دو کاندیدای مجلس یا ریاست جمهوری و … نیازی به نوازش طرف مقابل خود نمی بینند .
          سابق بر این شما را به ” چلپی خواهی ” در ایران متهم کرده بودم و اگر شما مخالف آن هستید می‌توانید در افشای آن از خود دفاع کنید . در باره “خط سوم ” یا “اسلام سیاسی” یا انقلاب ” زن زندکی آزادی ” ، دفاع از احزاب و سازمان‌های تجزیه‌ طلب کردستان ، سیستان و بلوچستان، خوزستان ، آذربایجان ” ، در باره ” دفاع از وطن “، نفی”به رسمیت شمردن تمامیت ارضی ایران ” ، ارتجاعی دانستن دفاع از وطن بجز ” اسرائیل و اکراین ” ؟! ” تقدس حکومت شورایی کارگران ” در حضور امپریالیستها و صهیونیسم ، مخالفت با سرنگونی حکومت ملایان بدست مردم داخل ایران و … در تائید چلپی خواهی عقاید شما بوده و هست !
          آیا موارد ذکر شده در ردیف اهداف دشمنان ایران و مردم آن نیست ؟ بطور حتم ادامه ترویج عقاید ارتجاعی شما در حال یا آینده بی پاسخ نخواهد ماند .

          1. پاسخ به “ارش”
            جناب “آرش”:
            حکم اعدام پخشان عزیزی تایید شده است!
            نفس راحتی بکش؟! طناب دار برای یک “غائله گر” دیگر. ارمان حسن نصرالله زنده است!

            زنده یاد بهروز دهقانی که زیر شکنجه های ساواک شهید شد:
            “لمپن شبیه گردان خوبی است و برای او فرقی ندارد که زیر پرچم یزید برود یا برای شهدا سینه بزند.بسیار زود جوش است، زود بهیجان می‌آید و هر جا راه ببری می‌رود….”.

            تحت نامهای مختلف همراه با طالبان سلطنت و رسانه اینترنشنال فریاد دروغین وطن و “تمامیت ارضی” سر میدهد.

            مردم ایران جنگ ندیده نیستند.انان دوران جنگ پر “نعمت و برکت ” ۸ ساله که همزمان با کشتار های بیشمار چپها و مبارزان در کوه و جنگل و زندان و خیابان خرید میلیونها دلار اسلحه از اسرائیل را بیاد دارند.
            بدا به حال “حزب” ۲ طبقه “کارگران-دهقانان”(توفان) که پا رکاب خمینی شدند.مانند حالا که اینترنتی فریاد موشک جواب موشک سر میدهند.صدام یزید کافر هم از همه “ضد صهیونیست” تر در سال۷۰ به تل آویو و حیفا موشک زد.

            لمپن به دانشمندان علوم اجتماعی (مارکس, انگلس….)دخیل می بندد تا سرانجام برای چکمه پوشان دهه خونین ۶۰(فرماندهان کودک کش سپاه …) سوگواری کند و هورا کش جانیانی میشود که هواپیمای مسافربری را سرنگون و ۱۷۶ مسافر بیگناه را را بقتل میرسانند تا جنگ طلبی خود را توجیه کنند.

            لمپن روی دیگر سکه کسانی است که منتظر موشک پراکنی های نتانیاهو-امریکا هستند تا وارد ایران شوند. با این تفاوت که آرش؛ یا هر نام دیگری که آخرین بازمانده انور خوجه است برای پرتاب “موشکهای بازدارنده” حسین بازجو-سید علی هلهله سر می دهد.
            سپاه و حاج قاسم و بسیج -احمد الشرع -اردوغانها- زلنسکی و نتانیاهو ها …پادو ها و عروسکهای خیمه شب بازی غرب و شرق هستند.

            شعارهای انقلابی خیزشی را که کار- سقف گندم -کتاب -آزادی و برابری را فریاد میزنند زیر فرش پنهان میکند تا مبادا “غائله ” تکامل یابد.

            با شکم سیری چشم بر غارت میلیاردها دلار سرمایه کارگران و مزد بگیران و بازنشستگان وطنی که برای آن اشک تمساح میریزد می بندد تا سرکوب جنبش عادلانه مردم سوریه به رهبری حاج قاسم شکل بگیرد و مزدوران فاطمیون-زینبیون ….به نان و نوایی برسند.

            فریبکاری ؛ تحریف و نیرنگ با هر نامی ممنوع!

  3. حیف از این قلم بسیار شیوا و نثر زیبا و اینهمه استدلال دقیق و اطلاعات فراوان جناب دکتر که فقط در راستی کوبیدن آمریکا و ناتو به کار گرفته میشود.

  4. آقای کهنسال محترم
    با درود و آرزوی سلامتی
    شما معمولا ضمن نقد مقالات دکتر قراگوزلو به نکاتی جالب و مهمی اشاره می کنید. از آنجا که در کومنت های شما خوانده ام که از چپ های قدیمی بوده ای حق دارم شما را ضد امپریالیسم آمریکا بدانم. اگر تا اینجا درست گفته باشم اینک سئوال من از شما این است که چرا آمریکا تمام قد از کوردهای متشکل در نیروهای دمکراتیک سوریه حمایت می کند؟ منافع آمریکا از این پشتیبانی چیست؟ اینکه ترکیه عضو ناتو به کوردها حمله می کند به خودی خود نشاندهنده مترقی و آزادیخواه بودن این جریانات اوجالانی نیست. شما بهتر از من خام می دانید که دولت آمریکا برای رضای خدا و عیسی مسیح پرچم خود را بر فراز مقر کوردها بر نیفراشته. پس چرا چنین است؟ در ضمن آمریکا به آن میزان از نفت و گاز سوریه که پولش تو جیب کوردها می رود نیازی ندارد.
    در پایان یک موضوع دیگر.
    امروز در اخبار روز خبر ملاقات آقای مظلوم عبدی رهبر کوردهای سوریه با مسعود بارزانی منتشر شده. به نظر شما این روژاوای دمکراتیک متحد آمریکا از جان مردم سوریه چه می خواهد؟
    ببخشید اگر جسارتی انجام دادم.

  5. مشاهده می کنیم در نظراتی و نوشتار به کورد ها اشاره شده است که از بعضی از نظرات و آورده ها خود دکتر در نوشتارش چنین می توان برداشت کرد که کورد ها کارشان خائنانه بوده است.
    که در این مورد می توان گفت:
    اولین پرسش در این مورد اینست :
    آیا برای مجموعه کوردها می بایست یک کشور کوردی که در بر گیرنده تمام کوردها باشد تاسیس می شد
    و یا اینکه خود کورد ها می توانستند موسس یک کشور کوردی شوند؟
    پاسخ به پرسش، نیاز به بررسی بازی های بین المللی و جایگاه کورد ها در این بازی های بین المللی دارد.
    اگر از بسیاری موضوعات که در پاسخ به پرسش دخیل هستند بگذریم
    بصورت مختصر می توان گفت در هیچ دوره ای ، کورد هایی که بخشی از کشورهایی دیگری بودند در آن کشور ها نتوانستند در رده مدیریت اصلی باشند و یا اینکه خودشان در آن کشورها موسس یک سلطنتی شوند
    همیشه یکی از نیروهای حاکمان وقت بودند.
    در دوران امپراطوری عثمانی و ایران
    دو گروه شده بودند که تحت حکومت های حاکم بر عثمانی و ایران قرار داشتند.
    می توان گفت
    بعد از فروپاشی عثمانی، تصمیم گیران جهانی وقت، برای کوردها هیچ هویت مستقلی که باید صاحب کشوری شوند قائل نشدند؛
    که باید عدم توجه تصمیم گیران به کورد ها را باید در رفتار خود کوردها دید؛
    چون آنها یک مجموعه ای با یک ساختار قومی و مدیریت قومی بودند نه مدیریت مدرنی که در جهان داشت شکل می گرفت .
    هر چه بود کورد ها شانس تشکیل کشوری را از دست دادند.
    تا می رسیم به بازی های جهان دو قطبی،
    کورد در این جهان دو قطبی، رهبرانی یافتند که این رهبران با یک نگرش فرصت طلبانی شروع به بازی هایی کردند که بیشتر مردم عادی کورد را گروگان نگرش خودشان کردند؛
    در یک ساختار قومی و ایلی ادبیات چپ را برای هویت خود تعریف کردند و با این نگرش چپ اندیشی ، این رهبران بازیگران قطب شرق آن زمان شدند که می بینیم اکثر مردم کورد ناخواسته بازیگران قطبی شدند که نمی دانستند آن قطب اساسش چیست،
    مردم کورد بجای اینکه دنبال ازادی و حق انتخاب خودشان در چارچوب های کشور هایی که درشان قرار گرفته اند بروند
    دنبال موضوع قومی رفتند آنهم با یک ادبیات جدیدی بنام چپ
    یعنی ادبیات چپ را برای تقویت هویت قومی خودشان خواستند و ….
    همگان از پیامدهای آن روش ها برای مردم کورد آگاهی دارند و…
    اما در موضوع سوریه،
    ظاهرن کوردهای سوریه در شرایطی قرار گرفته اند و
    یا خود را در این شرایط قرار دادند که این شرایط هم شرایطی شد که حالت
    مرگ و زندگی را برای آنها رقم زد
    که در این مرگ و زندگی
    با یک بازی خاص با امریکا
    قراری گذاشتند
    که امریکا از آنها در این قسمت از سوریه حفاطت کند
    و امریکا هم منابع و نفت گاز منطقه را فعلن مال خود کند.
    که این را می توان
    یک معامله خاص دید ، که ظاهرن کوردها با این نتیجه رسیدند که چاره ای ندارند و باید معامله را انجام دهند چون فعلن باید جان خودشان را حفط کنند
    تا ببینند بعدن چه می شود.
    که البته در این انتخاب پرسشی است چرا کوردها بد عمل کردند که مجبور به این معامله شوند

  6. قاسم سلیمانی چرا با دستور آقای ترامپ ترور شد و چرا داعش در بیشتر شهرها ترور شدن او را جشن گرفتند ؟ زیرا آقای ترامپ انتقام داعش کشی قاسم سلیمانی گرفت . داعش برای تمامی کشورهای منطقه از جمله ایران خطرناک بود . در سیستان و بلوچستان برای هر عضو جدیدی دوهزار دلار ، یک زن یا دختری تبلیغ می‌ شد .
    باید توجه داشت که دشمنان مردم ایران در چه درجه نزدیکی و خطر آفرینی قرار دارند . همه با حکومت ایران مخالف و سرنگونی او را در سر دارند ولی خواست سرنگونی و این آرزو در امروز و فردا صورت نخواهد گرفت و دفع خطری که در پیش روست حق تقدم داشته و دارد . داعش در زمانی سگهای درنده ای بودند که هر لحظه عربستان سعودی و کشورهای مرتجع منطقه آنها را برای تکه پاره کردن مردم ایران رها می‌کردند . در نظر بگیرید که داعش نوزاد مادری ربود و پس از پختن برای مادرش فرستاد !
    آیا دفع این هیولاهای حیوانی حق تقدم ندارند . این وظیفه را قاسم سلیمانی انجام داد و داعش را در کل منطقه برای مدتی منفعل کرد .
    دشمنان آزادیبخش مردم ایران هم داخلی و هم خارجی بوده و هستند و اگر تنها به دشمن ارتجاعی یا دیکتاتوری یا فاشیست … اکتفا شود ، در فردای سرنگونی نظام داخلی ، دشمنان خارجی چه امپریالیست ها باشند چه سگ هایشان جای خالی حکومت سرنگون شده را پر خواهند کرد ، چه در عراق ، لیبی … شد و از همه نزدیکتر در سوریه …

  7. به آرش و با درود! جدل فکری شما با کهنسال، به جایی نمیرسد. ایشان بارها پاسخ شما را مستند و مستدل و منطقی داده است. بنظر میرسد که کامنت هایی که شما مینویسید، برایتان نوعی « سرگرمی و گذران وقت » است. این هم اشکالی ندارد، به شرطی که، نوشته های کهنسال را، به دقت و بدون پیشداوری بخوانید. تصور میکنم خیلی از کاربران سایت « اخبار روز » به درک عمیق، قدرت استدلال، آگاهی های ژرف، و تجارب گرانبهای کهنسال، و از همه مهم تر، مسئولیت آشکار او، در بیان نظراتش، واقف باشند. گفتگو، آنهم گفتگوی سالم، بدون اهانت و برچسب و پیشداوری، نیاز زمانه ماست. هیچکدام از ما، « علامه دهر » نیستیم ،بلکه در یک بده و بستان فکری و تجربی، میتوانیم به غنای فکری همدیگر مدد برسانیم. جنبش مردم ایران، و حنا جنبش چپ ما هم، از برخوردهای « سیخکی و خام و نااندیشیده » ضربات و صدمات سختی خورده است. از روحیه « همه چیز دانی » باید فاصله بگیریم. میراثی که حزب توده از مارکسیم « روسی » به ما داده بود، و درکی که لنین از نظریه رهایی بخش مارکس، بر ما نازل کرد، و این نظریه را به « ایدئولوژی » تبدیل کرد، ما را به گژراهه هایی کشاند که، پس از حدود یک قرن شکست و فروپاشی، آن را تجربه کرده ایم. جنبش کمونیستی دچار بحران است . برای خروج از این بحران، به کنکاش های نظری عمیق و گسترده ای نیاز داریم. نظریه رهایی بخش مارکس، نظریه ای علمی/فلسفی است و نه ایدئولوژی، که از جنس مذهب است. مارکس ایدئولوژی را « آگاهی کاذب و وارونه » میدانست. تا همین جا بس. وقت همگان خوش!

    1. حسن نکونام گرامی از بازگشت مجدد شما به گفتگوها در سایت اخبار روز در دوران پسا هک خوشحال و از ابراز لطف شما ممنونم.
      بر اساس نظریات آرش:سلیمانی -رهبر القاعده اوسام بن لادن یا رهبر داعش ابوبکر البغدادی -جهادیهای اسلامی که بدست فاشیستهایی شبیه دموکراتها و جمهوریخواهان و نتانیاهو ها ترور شدند. “مبارزینی نستوه” بودند….
      “چپهای محور مقاومت” و منجمله حزب توفان از نادر مخالفان قسم خورده خیزش مهسا و حامیان دو آتشه حزب الله و….هستند.
      پیروز و شاد باشید.

    2. اینطورها هم نیست که بعلت ارتجاعی بودن حکومت ارتجاعی ، ایران و مردم آنرا دو دستی در اختیار ویرانگران و خونخواران جهانی قرار دهیم !

      اینطورها هم نیست که در جنگ ایران و عراق از تمامی ارزش‌های ملی و میهنی و ناموسی مردم ایران چشم بپوشیم و ” بی‌طرف” بمانیم !

      اینطورها هم نیست که چون سلطنت‌طلبان و یا کیهان شریعتمداری از ایران دفاع می کنند ، هر کس از وطن خود دفاع کند ارتجاعی است !

      اینطوره….نیست بدلیل ارتجاعی بودن حکومتی از فشار های و تحریم های بین المللی انجام شده که دود آن فقط به چشم مردم محروم و ستمدیده ایران می‌رود استقبال کنیم !

      اینطوره…نیست که به بهانه ارتجاعی بودن حکومتی خواهان تکه پاره شدن ایران باشیم ! عبدالرحمان قاسملو می‌گفت: اگر در ایران دموکراسی برقرار شود ما نیازی به خودمختاری نداریم ”
      اینطورها هم نیست که هر سازمان ، هر حکومت کشوری از ایران حمایت کند دشمن خود بدانیم و کشتار آنها را با سلاح ” اسلام‌سیاسی ” و یا با تئوری ارتجاعی” دو قطب ارتجاع ” قتل عام آنان را در دفاع از دموکراسی و حقوق بشری مغتنم بدانیم !

      اینطور ها هم… که انقلاب “ژن، ژیان، ئازادی” وارداتی از کردستان سوریه (روژئاوا) بعنوان بزرگترین انقلاب تا کنون بدانیم و بر مبارزات طبقاتی و انقلابی زحمتکشان ایران زور چپان کنیم ! ترجمه‌ “ژن، ژیان، ئازادی” وارداتی به ” زن زندگی آزادی ” یکمرتبه اصالت پرچم انقلابی در ایران نخواهد شد !
      اینطورها…که اسرائیل دانشمندان هسته ایران را ترور ، به پایگاه های نظامی حمله و یا ایران را موشک باران نماید تا دل ” حمید تقوایی ” رهبر حزب کمونیست ایران ” و یاران ” خط سوم ” خنک شوند و آنرا به نفع انقلاب مردم ایران بدانند .
      اینطورها…که آقای دونالد ترامپ در اولین دوره ریاست جمهوری می‌گفت ” من پنجاه آثار باستانی را نابود خواهم کرد و در آن زمان تمامی ایرانیانی که از مسافرت برگشته و در فرودگاه‌های آمریکا بودند ، به آمریکا برای چند روز راه نداد و حالا نجات دهنده مردم ایران باشد !
      این رشته سر دراز دارد …

  8. بازی ها چند قرن اخیر را می توان چگونه دید: تاریخ به ما می گوید:

    در مقابل نظامات خانوادگی و موروثی حاکم بر کشور ها ابتدا لیبرالیسم مطرح می شود سپس در این روند، جنبش های کارگری و عدالت خواه که بعدن معروف به سوسیالیسم شدند پا می گیرد و یا احیا می شود که در این روند سوسیالیست خواهی چیزی بنام کمونیست مطرح می شود و بعدن کمونیسمی به صورت رسمی بر نیمی از کره زمین به محوریت کشوری بنام شوروی حاکم می شود که تجربه بشری می گوید حاصل کارش محدودیت بشری و نگرش ابزاری به انسان بوده،
    اگر چه بصورت گلخانه ای هم موفقیتی را از خود بجا گذاشت.
    اما این نگرش که بر نیمی از کره زمین حاکم شده بود اگر چه خودش زمانی محور رهایی بخشی شده بود اما در مرحله ای از مراحل وجودیش به حالت سرکوبگری وجودی انسان ها تبدیل شده بود که حالت سرکوبگریش باعث شد انسان هایی تلاشگر شدند تا از آن این نگرش
    که دیگر خطرناک شده بود رهایی یابند و باعث‌رهایی دیگران نیز شوند.
    در این چاره اندیشی برای رهایی بخشی از روش ها ضد انسانی و ضد ازادی ها و ضد حق انتخاب ها حاکم بر نیمی از افراد کره زمین تحت نام کمونیسم،
    جوامعی که دیگر بنیان هایشان بر نگرش های لیبرالی شده و یا جوامعی که بنیان هایشان بر ترکیبی از لیبرالیسم و عدالت اجتماعی شده بود چون خودشان توان ساختن انسان هایی که بتوانند آرمانی در تقابل با ایده لوژی مخرب بنام کمونیسم که محوریتش با شوروی شده بود خود را بکشتن دهند، ندارند
    و نگرشی بنام کمونیسم نیز بر جهان حاکم است که خود سد کننده ازادی های فردی است این نگرش های لیبرالیستی حاکم بر کشورهایی، برای رهایی بخشی در بعضی از کشور
    بسمت تقویت نگرش مذهبی با هدف رهایی بخشی رفتند
    که می بینیم در بعضی مناطق مسیحیت رها بخشی مسیحی مطرح شد و در بخشی از منطقه آسیا و افریقا چون اسلام حضور داشت مسیحیت کارایی نخواهد شد باید اسلام را مورد توجه قرار می دادند و اسلام رهایی بخش می شد. اما دیدند اسلام دو مذهب دارد که در تقابل هم تعریف شدند که در طول تاریخ از هم به اندازه کافی کشتند. بصورت تاریخی پایگاه یکی از آن مذاهب که بنام شیعه است در ایران است؛
    که دیدیم حکومتی بنام شیعه در ایران شکل گرفت اما این شیعه نشان داد نمی خواهد در مقابل کمونیستی که در همسایگیش بود بعنوان رهایی بخش وارد جنگ با همسایه اش شود،
    اما این شیعه حاکم شده بر ایران مبارزه با کمونیسم در داخل را انجام داد و کشتن افرادی وابسته به کمونیسم را بدون هیچ پرده پوشی انجام داد.
    شرایط بر ایران باعث شد که برای رهایی بخشی در این منطقه که رهایی بخشی از کمونیست هم و چپ هم می شد روی مذهبی سنی اسلام سرمایه گذاری شود.
    در تقابل با نماینده چپ در جهان بنام شوروی
    القائده ای با مبانی اعتقادی سنی شکل گرفت و ….
    اما بعد ازحذف چیزی بنام کمونیست ها آنهم با فروپاشی شوروی،
    این القائده ای ها برای اینکه نشان دهند ما هم باید سهمی داشته باشیم روش تقابلی با اربابان خودشان را پیشه کردند که ماجرا هایشان و سرنوشتشان تاحدودی علنی شد
    که از دل همان القائده چیزی بنام داعش شکل گرفت که این داعش دیگر می خواست برای خودش کشوری و سرزمینی داشته باشد
    که در این سیاستش ابتدا مورد حمایت بازیگران چپاولگر جهانی قرار گرفت اما در مرحله ای رفتار داعش باعث شد همان اربابان و بازیگردانان جهانی دچار وحشت شوند که می بایست بسمت جمع کردن داعش بروند
    یا به مورد های کوچکی با نام های دیگر تبدیلش کنند و در بعضی از کشور حضور بصورت گروهی کوچم یابد و اگر هم به حکومت برسند بصورت مزدوری خاص کشوری داری کنند.
    در افغانستان طالبان حاکم شد
    در سوریه گروهی دیگر و در چند کشور افریقایی هم ممکنه شاخه های دیگر حاکم شوند و …
    اما در این بازی،
    چون دو مذهب اسلامی در طول تاریخ دچار کینه ای از هم شدند و از هم بسیار کشتند،
    حکومت شیعه حاکم بر ایران وقتی دید
    داعش نزدیک مرز هایش رسیده از وحشت پیامدهای بعدی اقدامات داعش،
    وارد عمل شد و قاسم سلیمانی در بازی ها ظهور یافت و ظاهر شد
    و در برخورد با داعش وارد عمل شد که عمل او مورد توجه و حتا رضایت بازیگردان های داعش هم شد. چون آن بازیگردان ها دیدند ممکنه داعش از کنترل خارج شود پس چه بهتر حذف یا محدود به گروه های کوچک با نام های دیگر شود.
    اما در این بازی ها، نگرشی از بازیگردانها حول ترامپیسم مطرح شد
    که این نگرش بسمت مهار هر دو گروه سنی شیعه رفت و می رود اما نه حذف کامل آنها
    بل آنها در مناطقی باشند و برای بقای خودشان و حکومتشان باعث امتیاز دادن به
    انها شوند.
    در این نگرش این قاسم سلیمانی که محوریت در منطقه در تقابل با داعش بدست آورده بود باید حذف می شد که شد.
    که در این حذف سلیمانی ،حکومت حاکم که در پی بقای خودش است چه بسا از حذف این فرد هم راضی بوده، چون ممکن بود این فرد با روشش مانع بقای حکومت شودکه بشکل خاصی گروه هایی در حکومت می خواهند ادامه یابد و….
    اما کهنسال ها در این روند جامعه ایران چگونه می توانند عمل کنند
    این کهنسال ها که گروهی از آنها هنوز نگرش چپ خاص کمونیستی را دارد
    اگر بخواهند نقش مثبتی در جامعه ایران داشته باشند با توجه به تجریه تاریخی باید از چپی دفاع کنند که ازادی مردم مقدم بر هرچیزی باشد که در این ازادی حق انتخاب که همان بازی دمکراسی را پیش می اورد را مدافع شوند تا بشود عدالت اجتماعی پایداری در کشورمان محقق کرد.
    کهنسال هایی که تلاششان تسویه حساب یا تصفیه حساب با دیگران است
    عملکردشان، کارکرد خاصی دارد که بدرد روند تحولخواهی کشور نیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *