چنانچه توجه کرده باشید آقای پزشکیان در اکثر سخنرانی های خود آیه های قرآنی را از حفظ و بسیار سلیس بیان میکند و اکثرا در جلساتی این کار را میکند که اکثر حاضران از یاران و موافقین او نیستند، بخصوص زمانی که جوانان و دانشجویان بسیجی بخشی از حاضرین را تشکیل میدهند و با قطع کردن سخنان پزشکیان مزاحم سخن گوئی او میشوند او از این تاکتیک استفاده میکند و اکثرا هم این تاکتیک او موثر واقع میشود و مخالفان حاضر در جلسه جرأت مخالفت با مثالهائی که بشکل آیه های قرآنی ارائه میدهد را ندارند. باید اذعان کنم در برخورد با مخالفان تند رو، از میدان در نمیرود و به آرامی اجازه میدهد حرفشان را بزنند و ایراد ها و اعتراضات آنها را هم بدون جواب نمیگذارد.
او علاوه بر استفاده از آیه های قرآن اکثرا اشاره ای هم به امام علی و امام حسین، و سخنان و نوشته هایشان میکند، کارها و تاکتیکی که تقریبا هیچگاه از سوی خاتمی و حتی روحانی بکار برده نمیشد. بر خلاف پزشکیان، روحانی در زمان ریاست جمهوری خود به مناسبت روز “حانوکا” پیام دوستانه ای خطاب به یهودیان جهان صادر کرد و آقای ظریف هم چند روز پیش به مناسبت کریسمس به اتفاق همسرش از درون یک کلیسا پیام تبریک خطاب به مسیحیان، به زبان انگلیسی فرستاد.
شاید هم این، بدین علت باشد که آن دو ،بخصوص خاتمی، با اکثریت آرای بسیار بزرگتری انتخاب شدند و طبیعتا از مشروعیت بیشتری برخوردار بودند و این در حالیست که انتخاب پزشکیان سازمان داده شده و با توافق رهبر انجام گرفت و او ناچار بود که (تحت عنوان وفاق ملی) عده ای مزاحم را نیز وارد کابینه خود بکند که در عمل بیشتر نقش سگ های مراقبی را بازی میکنند تا پزشکیان فیلش یاد هندوستان نکند. تمام این عوامل باعث شد که پزشکیان از همان آغاز کار از محدودیت های بیشتر و فضای بسیار کمتری برای مانور و اجرای وعده هایش دارا باشد.
در اعتقادات شیعیان، امام علی و امام حسین جایگاه خاصی دارند. امام حسین را مظهر و نماد مظلومیت میدانند و عزاداری ها و شیون ها بخاطر مظالمی است (که به اعتقاد شیعیان) نسبت به او صورت گرفته.
تا این جای قضیه، اشاره های مکرر پزشکیان به این دو امام، نظر به شرایطی که او در آن قرار گرفته قابل فهم است منتها اشتباه محاسبه ای که پزشکیان در این مورد کرد زمانی بود که او در سازمان ملل و در یک نشست دیگر در نیویورک، مانند سخنانش در ایران، مجددا چندین بار به این دو امام، نهج البلاغه و اسلام اشاره نمود و این جا هم باز دغدغه اش و پیامش بیشتر به خاطر سگ های مراقبش در ایران بود تا بهنگام مراجعت به ایران او را تکه پاره نکنند. اگر خاتمی در جلسات مشابه در خارج، ازجمله سازمان ملل، سخنانش نظر به انتظارات شنوندگان غربی از او و عکس العملی که این سخنان بر روی شنوندگان غربی داشت می بود، هدف پزشکیان بر عکس، در سخنان خارج کشورش بیشتر جلب رضایت رهبری در داخل کشور بود. به همین دلیل هم تفاوت آشکاری بین محتوای سخنان این دو در خارج ایران به چشم میخورد. خاتمی حتی بدعت تازه ای بنام “دیالوگ بین تمدنها” ارائه داد، به همین دلیل هم ،خاتمی با دست پر تری به ایران برگشت تا پزشکیان.
شخصا وقتی سخنان پزشکیان در نیویورک را خواندم اول از همه، توجهم نسبت به شنوندگان خارجی او بود تا گفته های خود او. نگون بختان، برای فهم سخنان او، انگشت بدهان باید تحقیق میکردند تا بفهمند امام علی یا امام حسین چه کسانی هستند و نهج البلاغه چیست. أصلا آیا این سفر بخاطر شناساندن اسلام به غربی ها بود یا برای دفاع ازمنافع کشورمان و رفع تحریم ها؟ پس جای تعجل تعجب نیست که او با دستانی بیش از خالی به ایران برگشت. حالا برای درک بیشتر این خطای محاسبه، دفاع از حماس و حزب الله را هم به سخنان او که در زمان اشتباه و مکان اشتباه انجام گرفت، اضافه کنید.
دوست و دشمن معتقدند که رژیم ایران در موقعیت بسیار ضعیف، هم از لحاظ بین المللی و هم درون کشور قرار گرفته پس این در حقیقت یک موقعیت طلائی برای پزشکیان میباشد تا وعده ها و برنامه هایی را که قول داده بود و تا کنون یا نیمه کاره یا أصلا اجرا نشده را با قدرت به اجرا بگذارد.
الآن زمانیست که پزشکیان با زبان سیاسی و مدنی امروز جامعه مان صحبت کند و به جای اشاره سلسله وار به قرآن و امام ها ، هم در داخل و هم در خارج کشور، به معاهده های گوناگون حقوق بشر، صلح و دوستی هم در منطقه و هم در صحنه بین المللی اشاره کند. زمان آن رسیده که با قدرت از آزادی، دموکراسی و مدنیت، بدون اشاره به امام علی و امام حسین صحبت کند، او باید از نقش یک رییس جمهور شیعه به یک رئیس جمهور هم برای سنی ها و هم سایر ایرانیان تبدیل گردد. او به درستی چند سنی مذهب را در مناصب بالا گماشت ولی آیا او به این واقعیت هم آگاهی دارد که برداشت ایرانیان سنی از امان علی، امام حسین و یزید و عمر و اصلا وقایع کربلا ، همان برداشت شیعه ها نمی باشد و حتی در تضاد با آن قرار دارد؟. بخش بزرگی از جامعه امروز ایران، از برکت جنبش مدنی سال های اخیر، عدالت، آزادی و حقوق بشر را با گویش های مربوط به علی، حسین یا کربلا بیان نمی کنند. این در حالیست که احترام به اعتقاد دینی مردممان جای شایسته خود را داراست.
أصلا چرا دغدغه رئیس جمهور ایران در قرن بیست و یکم باید جنگ و دعوای اعراب در زمان بربریت و قتل و کشتار هم دیگر باشد؟.
زبان گفتمان سیاسی در ایران قرن بیست و یکم با زبان گفتمان سیاسی در زمان احمدی نژاد و رئیسی تفاوت زیاد دارد، این در حالیست که آقای پزشکیان هنوز از ادبیات جناح تندروی رژیم و ادبیات روی منبر استفاده میکند و نتیجتا ادبیاتش با ادبیات متحول جامعه مدنی سرزمینمان همگامی ندارد. برای این که عمق تفاوت ادبیات رئیس جمهور را با جامعه داخل کشور بهتر درک کنیم من راه زیاد دوری نمی روم. به بیانیه یک شورا از اصلاح طلبان در داخل کشور اشاره میکنم که بعد از انتخاب آقای پزشکیان صادر شد. من فقط چند سطر از این بیانیه را در اینجا ذکر میکنم تا با ادبیاتی که مملو از عشق و علاقه به سرزمین و مردم ایران در این بیانیه است، پی ببرید.
(بیانیه شورای هماهنگی أحزاب اصلاح طلب: ….از همه هموطنان عزیز، چه آنهایی که به جهت شرایط موجود رای ندادند و چه آنهایی که به عشق وطن و حفظ کرامت ملت در پای صندوق های رای حاضر شدند، کمال تقدیر و تشکر را داریم و قدردان درایت و آگاهی مردم بزرگ و متمدن ایران زمین هستیم……………مبرهن است که تمام ایرانیان با هر دین، آیین، قومیت، سلیقه و طبقه اجتماعی، دارای حقوق مساوی جهت مشارکت در کلیه أمور کشور و تعیین سرنوشت خود و اداره أمور جامعه هستند…….)
نظر به سطور بالا، فکر کنم چنانچه پزشکیان ما با زبان امروز، و با اشاره به کورش بزرگ و بسیار منابع معتبر از روشنفکران و متفکران بزرگی که داشتیم و داریم سخن بگوید، بیشتر به دل ما مینشیند تا سخنانی که برای فهم آن نیاز به کتاب لغت داریم.
4 پاسخ
میفرمائید “چنانچه پزشکیان ما با زبان امروز، و با اشاره به کورش بزرگ و… سخن بگوید ” جناب مجلسی فکر نمیکنید توصیه شما در اصل همان شیوه نگاه به گذشته است فقط با جابجا کردن یک اسطوره دینی با اسطوره ای ملی؟
عزیز، نکته مهمی را گفتید. هدفم همین بود، تعویض دینی به ملی. ولی در عین حال نوشتم “با زبان امروز”. با این تفاوت که منشور کورش درباره حقوق بشر را در سازمان ملل هم نصب کرده اند. با درود، مجلسی
جناب مجلسی متوجه نکته شما هستم اما نگرانی من از آن جهت است که ایرانیان انقدر در نگاه به گذشته و به اوج رساندن غیر واقعی و آسمانی کردن قهرمانان اسطوره ای خود چه در وجهه دینی و چه ملی تاخته اند که سبب شده قهرمانان واقعی خود را در بند ضحاک زمان نبینند و از طرفی دیگر با آرزوی آمدن یکی چون آن گذشتگان که همه چیز را درست میکند با صبری بی حاصل اسارت و رنج خود طویل کنند.
جناب نیک، از این جهت خیالتان کاملا راحت باشد، آرزوی من چیز دیگریست ولی به گمان من واقعیت عینی امروز جامعه مان طوریست که راه حل و آلترناتیو فقط در داخل کشور، آنهم از طریق مدنی، فرهنگی و سیاسی است و سردارانی که در خارج کشور مژده سرنگونی میدهند خودشان هم میدانند که برگشتن در کار نیست، چنانچه جنگی یا انقلابی صورت نگیرد، تحول و تغییر در دراز مدت و به تدریج آن هم در داخل کشور صورت خواهد گرفت. جامعه مدنی در ایران پیشرفت امید بخشی داشته آن هم در حالی که ظلم و سرکوب بی حد است.