دوشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۳

دوشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۳

درهم تنیدگی سرمایه ومذهب – عظیم هاشمی

بررسی  جریانات مختلف  مذهبی موضوعی است قابل تأمل بالاخص اینکه گستره ی درهم تنیدگی سرمایه با مذهب در گستره ای وسیع از برمه و هندوستان تا روسیه و لهستان از فلسطین و ترکیه تا اسرائیل و یمن کشیده شده است!

ابعاد این سیر درهم تنیدگی در پنجاه سال گذشته رو به تزاید بوده است و تا جایی که دنبال کرده ام شروع جدید آن از پاکستان کلید خورد؛ در زمانی که  ضیاء الحق توسط ایالات متحده آمریکا بر اریکه قدرت نشانده شد!

البته در لهستان نیز همین مسیر پیشا رو قرار گرفت و اتحادیه کارگری را زیر مهمیز مذهب کاتولیک قرار گرفت!

اما در خاورمیانه گستره و و عمق آن افزوتر از سایر مناطق گردید!

یکی از مهمترین منشاء های قرن بیستمی ان درخاورمیانه  را می توان در لبنان دهه ۷۰میلادی با مرتجعینی مانند موسی صدر و مصطفی چمران مشاهده نمود. اینها در واقع ایفاگرنقش و مأموریتی بودند تفرقه افکنانه و ضد انقلابی در لبنان و به نوعی در منطقه بالاخص علیه  نیروهای چپ لبنانی و فلسطینی.

سپس دارو دسته های اسلامی ضدانقلابی تحت زعامت خمینی تکیه زده بر اریکه قدرت در ایران ادامه دهنده و تشدید کننده آن امر ضدانقلای گردید و به گونه ای الگو و پایه ریز رکن جدیدی برای همه جریانات اسلامی از مجاهدین افغان تا القاعده، طالبان و غیره نیز گردیدند و خود نیز بطور مستقیم و همه جانبه دست به کار ساخت جریاناتی شدند.

اگر چمران اعزام شده از آمریکا در معیت موسی صدر با ساخت جریان ارتجاعی  «امل »به ماموریت ضد انقلابی خود جامه عمل پوشاند اما گستره اقدامات رژیم بسیار فراتر گردید و ساخت «امل اسلامی، حزب االه، جهاد اسلامی» در یک مقطع و دهها جریان ارتجاعی ضد انقلابی  را در مقاطع دیگر از عراق تا سودان و از افغانستان و پاکستان تا یمن و حتا تایلند با کمیت ها وکاربری های متفاوت ساخته است.

آیا می توانیم چنین عروج مذهبی را به درستی مورد ارزیابی و بررسی قرار بدهیم؟ چنانچه ناتوان از یک بررسی درست باشیم -واقعیت حاکی از ضعف تحلیلی ما در این زمینه می باشد- چگونه خواهیم توانست نسبت به جریانات اسلامی در فلسطین و جریانات یهودی در اسرائیل به بررسی درستی دست یابیم تا  تبیینی واقعی داشته باشیم از آنچه اکنون در سوریه جاری است؟

جدلهای فرسایشی بر سر فلسطین و اسرائیل که از سویی یکسان سازی هایی میان مردم فلسطین با دارو دسته ارتجاعی و جنایتکار حماس و جهاد اسلامی دیده می شود و از جانب دیگر، افراد و جریاناتی مردم اسرائیل را با کشتار گران فلسطینی تحت رهبری نتانیاهو یک کاسه می کنند.

براستی چنین اتمسفری  که  موجب صف آرایی هایی کینه ورزانه میان چپ ها که اغلب توام با توهین های عجیب و غریب و اتهاماتی سخیف نیز می گردد، خود نمودی آشکار از نداشتن تحلیلی پایه ای نسبت به روند کنونی ترسیم شده توسط سرمایه داری در راستای درهم آمیختگی هرچه بیشتر سرمایه و مذهب نمی باشد؟

آیا در چند سال گذشته هیچ موردی سراغ داریم که مانند وقایع بعد از حملات داعشی گونه اسلامی ها در ۷اکتبر و تهاجمات فاشیستی اشغالگران اسرائیلی بر علیه مردم غزه توانسته باشد این چنین شکاف گسترده در میان صفوف استثمار شدگان و فعالین آنها ایجاد نماید؟

هر چندواقعیات و سیر رویداها درجهان گویای این است تا در این تصور غلط گرفتار نشویم که چنین شکافهایی مختص فعالین یک جامعه مانندایران می باشد بلکه در بخش های مختلف فعالین دیگر کشورها نیز نمود های بارز آن می توان مشاهده کرد!

اما بازهم چنانچه براساس چنین واقعیاتی  نتوان تببین درستی ارائه نمود چگونه امکان دارد از مشاهده گری ساده فراتر رویم؟

بطور نمو نه بسیاری از جوانانی که در کشوری مانند آلمان تا دیروز بر علیه سرمایه داری در کنار یکدیگر تلاشهایی هماهنگ انجام و به درجات خوبی مشترکا اتخاذ تصمیم می نمودند اکنون بدبختانه به صور مختلف در مقابل یکدیگر صف آرایی کرده اند و یکی دیگری را آنتی سمیتیسم و آن دیگری نیز مُهر حمایت از اشغالگران جنایتکار بر هر نوع مخالفت با جنایات اسلامی ها بر پیشانی طرف مقابل خود می زند!

وقتی دولت ائتلافی جنک طلب حاکم برآلمان  توانست تضییقات مختلفی بر سر خواستاران آتش بس و توقف  کشتار فلسطینی ها ایحاد نماید و بدون دغدغه از واکنش های موثر می تواند جلسات سخنرانی ها در این زمینه را تعطیل و حتا در فرودگاه مانع  ورود سخنرانان و افراد شناخته شده به خاک آلمان گردد اگرمنبعث از ان اتمسفر اشاره شده نیست ناشی از چیست؟

تاثیرات این اتمسفر چنان بوده است که متاسفانه بسیاری از بهترین جوانان را به نوعی در یاس و افسردگی فرو برده است.

حال اگر خود را تلاشگر رهایی از سرمایه می دانیم معطوف شدن به چنین واقعیاتی و تلاشگر یافتن چرایی بوجود آمدن وضعیت عارض شده بر توده ها خصوصا جوانان، به نوعی یاری بخشی موثر در راستای امر سرنگونی رژیم حاکم بر ایران نمی باشد؟

بدون شک موضوع سوریه و آنچه جاری شده است از آنجاییکه یکبار دیگر به آشکار ترین وجهی صحنه دیگری از درهم تنیدگی سرمایه و مذهب در برابر همه ما قرار داده است را نمی توان بی اهمیت تلقی نمود. چرا که به همراه درس آموزی هایی از آن، در روند مبارزات جاری ایران نیز تاثیرات مشخصی خواهد داشت.

یکی از آن تاثیرات چه بسا باز تعریف جدیدی از روابط و مناسبات سرمایه داری جهانی با دارودسته حاکم بر ایران است. چنین بازتعریفی می تواند فراهم آورنده امکان درک مناسبات میان رژیم و قدرتهای بزرگ سرمایه داری گردد که احتمالا بازهم پیچیده تراز قبل رخ می نماید.

بدون شناخت درست و تببین واقعی آنچه حی و حاضر با آن روبرو هستیم امکان این وجود دارد که دچار خوشخیالی هایی مانندسرنگونی “قریب الوقوع “رژیم بشویم -که شوربختانه در مقاطعی بسیارانی از سرگشتگان چپ، پایه های تحلیلی خود را ساده انگارانه بر چنین وجهی استوار نموده اند-

با توجه به درهم تنیدگی مذهب و سرمایه بالاخص درکشورهای خاورمیانه  شناخت بر نامه های« برآیند سرمایه داری جهانی» در رابطه با یکی از شاخض ترین آنها یعنی رژیم حاکم بر ایران مهم و در وضعیت فعلی بسیارضروری است.

چنین ضرورتی اکنون بیشتر از هر زمان خود را بر ما نشان می دهد چرا که گذشته از اینکه جامعه ایران همچون دیگی جوشان در حال غلیان و اماده انفجار است اما برای سرکوبگری اعتراضات آزادیخواهانه داخل ایران  و ایحاد تشتت و انحراف در مبارزات دیگر مناطق آیا درحال حاضر برای سرمایه داری کاراتر ازاین نیروی سیاه و شوم حاکم برایران  جریان دیگری وجود دارد؟ 

هرچند برخی از چنگالهای سیاه این گرگ شوم در منطقه، دیگر کارایی سابق برایش ندارد و در سوریه نیز اسلامیستهای رقیب حاکم بر ترکیه دست بالا پیدا کرده اند که  در حال حاضر خود بنوعی تقویت کننده مطلوبیت بیشتر درهم تنیدگی سرمایه و مذهب برای سرمایه داری جهانی گردیده است اما هنوز هم پتانسیل ضدانقلابی و جنایتکارانه اش در حوزه هایی کارایی دارد و مطلوب نظم سرمایه داری نیز  می باشد.

درواقع همین شکل از مطلوبیت  موضوعی است که دیگر جریانات اسلامی نیز بدنبال کسب آن می باشند وجولانی سوریه ای  ازجدید ترین و یکی از برجسته ترین نمونه ها می توان بر شمرد که درصدد کسب آن می باشد!

البته اینکه جولانی  ودارو دسته های حاکم برپایتخت سوریه توفیقی یابند  بستگی به شرایطی خواهد داشت، می توان گفت چنانچه اسلامیستهای سوریه که براریکه قدرت نشانده شدند بتوانند مشابه دارو دسته های اسلامی ضد انقلابی که تحت زعامت خمینی در بهمن ۵۷ بقدرت خزیده شدند شمشیرهای سر کوبگرانه خود را برعلیه توده ها و خصوصا فعالین اجتماعی و مبارزان کارگری از نیام برکشند و امر سرکوبگری اعتراضات  را بسرانجامی برسانند مطلوبیت  لازم برای ماندن براریکه قدرت و تداوم ان کسب خواهند نمود!

انها بخوبی می دانند رسالتی بر دوش گرفته اند  مبتنی برسرکوب،عقب راندن توده ها از تداوم مبارزه آزادیخواهانه ،اما  اینکه آیا بتوانند اهداف خودرا بمانند انچه دردهه خونین شصت در ایران واقع گردید در جامعه سوریه جاری سازند موضوعی است که از اکنون نمی توان پاسخ مشخصی به آن داد!

اما دیدگاهی  که به آن باورمندم اینکه با افزایش هردرجه استحکام این دار و دسته تازه به قدرت رسیده می توان گفت تاثیر بلامنازع زیانباری بر روند آزادیخواهانه کشورهای منطقه و بالاخص ایران و بویژه بخشهای کردستان هر چهار کشورخواهد گذاشت!

هرچند واقعیتی بنام روژوا که در حدود یک سوم ازخاک سوریه استقرار یافته است در چگونگی پروسه مورد نظر این دارو دسته اسلامی حاکم بر دیکر مناطق نقش مهم می تواند ایفا کنداما آرایش نیروهای مختلف در منطقه و خارج از آن  نیز درچگونگی و ایفاء نقش آنها نمی توان نادیده گرفت !

تجارب تاریخی مختلف و از جمله تجربه مبارزات درون ایران بالاخص بعد از سرنگونی رژیم محمددرضا شاهی به بارزترین وجه نشان داد که چنانچه مباررزه در یک منطقه خاص از جغرافیای جامعه معینی صورت بگیرد ولی سایرمناطق بیشتر ازنظاره گرانی ساده نباشند امکان سرکوب ونابودکردن آن جنبش مبارزاتی بسیارزیاد است! 

درنتیجه مبارزات ازادیخواهانه تعمیم یافته در کل سوریه است که خواهد توانست سد راه سرکوبگری های جریانات مختلف اسلامی علیه روژاوا گردد.

 در غیر اینصورت حتا اگرجریان اسلامی حاکم  قادر نباشد  یورشهایی نماید مانندتهاجماتی که ضدانقلاب تازه بقدرت رسیده در ایران بر علیه کردستان و ترکمن صحرا و خوزستان بانجام رساند  اما روژاوا بازهم با تنگناهای مختلف دیگری روبرو خواهدگردید که بلاشک در محتوا و کیفیت تصمیم گیری های آنها موثرواقع خواهد شد!

این نیز خود می تواند درس آموز باشد برای فعالین اجتماعی و مبارزان کارگری درکردستان ونیز سایر مناطق ایران!

دیدارها و نشستهای محافل مختلف دولتهای اروپایی با سردمداران حاکم بر دمشق هرچند موید این است که ادغام سرمایه و مذهب مطلوب مورد نظر انها نیز می باشد اما اینکه جریان جولانی و شرکا بتوانند آن شرایط مورد نظر یرای کارکرد سرمایه فراهم اورند بستگی به مولفه هایی دارد مانند چگونگی مبارزه در روژاوا و سایر نقاط که توضیح داده شد.

از میان دولتهایی که  درهم تنیدگی سرملیه و مذهب در انها پیشینه دار است اسلامیستهای ترکیه و ایران در موقعیتی قراردارند که علاوه بر اینکه  سایرجریانات اسلامی بنوعی زیر مجموعه اینها می توان تلقی نمود بخشهای مختلف سرمایه داری نیز نمی توانند بدون درنظر گرفتن ورایزنی با انها اهداف خود را به پیش ببرند!

مناسبات دارودسته طالبان با دولت ترکیه و رژیم حاکم برایران علیرغم اختلافات فی مابین، خود نشاندهنده موقعیتی است که هردو از آن برخوردارند بر همین اساس ساده لوحانه است اگر تصور شود دارودسته جولانی و هم پبمانانش می  توانند رژیم را نادیده گرفته وامر سرکوبگری های مورد نظر خود را بصورت مطلوبشان به پیش ببرند!

اکنون شاید این پرسش بمیان آید که با وضعیت بسیار نامطلوب رژیم حاکم برایران آیا برای آن« برآیند نظم سزمایه داری جهانی» که تا کنون بانحاء مختلف یاریبخش رژیم بوده است به هر قیمتی حاضربه ادامه سیاستهای تاکنونی می باشد؟

بدون شک پاسخ مثبت به آن ساده لوحانه است اماآیا مهمتراز  توان سرکوبگری مبارزات آزادیخواهانه وجه تعیین یافتگی دیگری یرای قیمت مورد نظر آنها وجود دارد؟

درشرایط فعلی اگر بطورواقعی عمده بخشهای مختلف سرمایه داران مطلوب مورد نظرشان همین ساختار فعلی درهم تنیده مذهب وسرمایه  نبود آیا نمودهای مشخص آن خود را نمایان نمی کرد؟

 در واقع به همانگونه که اعتراضات مختلف کارگری که حتا  بطور روزانه در ایران صورت می گیرد را بنا به دلایلی مانند عدم هماهنگی با یکدیگروناپیوستگی انها نمی توان بعنوان اعتراضات یک طبقه که  اصولا دارای  خواستهای مشخصی  هستند تلقی نمود، غرولند گاه و بیگاه این یاآن فرد سرمایه دار را نیزنمی توان تعمیم داد به کلیت سرمایه داری موجود درایران و آز ان نتیجه نامطلوب بودن رژیم از جانب سرمایه داران مستفاد نمود!

بهر رو برای درنغلتیدن به دام ساده انگاریها و سطحی نگریهایی که نتایجی غیر واقعی مانند سرنگونی قریب الوقوع ببارخواهد آوردشناخت آن برآیندی که مشخص کننده  روابط رژیم با سرمایه داران درون و بیرون از ایران  است یکی ازپیش شزطها است و موجب می شود تک نمونه هایی که دربرخی محافل و مجالس از زبان افرادی ـ جالب ابنکه اغلب انها مقام پیشین هستند و نه مقام حال ــ بیرون می آید برای گرفتن نتیجه مورد نظرمان  پرهیر نماییم!

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

یک پاسخ

  1. جناب هاشمی, اگر سخن درست شما در باب تنیدگی سرمایه و مذهب را در نظر بگیریم و این پیام گرانبهای مارکس یعنی ” دین افیون توده هاست” را در کنار آن قرار دهیم فاجعه عملکرد چپ در حمایت از اسلامیست هایی چون حماس و انقلاب اسلامی را چگونه میتوانیم توجیه کنیم. در واقع چپ از چماقی که سرمایه برای کوبیدن بر سرش ساخته بود حمایت کرده و ضمن خوردن آن چماق بر سرش بدنامیش را هم کشیده و میکشد. امروزه روز کم نیستند مردمی که چپ را در رخ دادن و سمت دادن ضد آمریکایی انقلاب اسلامی دخیل ندانند. این نکته اگرچه بدرستی سبب نگرانی و پرهیز چپ از اتحاد با جریان پادشاهی شده اما ابتکار عمل را نیز از آنان گرفته است. چپ میباید ضمن کسب تجربه ۵۷ و با در نظر گرفتن تجربه و رشد سیاسی مردم و استفاده از فضای مجازی, نمونه همکاری حتا با سلطنت طلبان را همچون اتحاد انگلیس و آمریکا با استالین برای شکست فاشیسم به توده ها توضیح دهد و ضمن هشدار به خطر بازگشت سلطنت و استبداد, هواداران صادق سلطنت را تشویق به حمایت از اصل جمهوریت و کاندیدا کردن رضا پهلوی برای دو دوره ریاست جمهور نمایند تا در صورت داشتن پشتیبانی اکثریت مردم بتوانند برنامه های اقتصادی اجتماعی خویش را پیش برند و همزمان از بازگشت سلطنت/دیکتاتوری در آینده جلوگیری شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *