دوشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۳

دوشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۳

خَمسه‌ی بنفشه‌های کاغذی – خسرو باقرپور


ای چشمِ آفتاب بر نازُکای برگ
دردی میانِ دو دهلیزِ قلب و مرگ
شعری برای وسوسه‌ی رنگ‌بازِ ماه
بنگر بر این بنفشه‌ی پرپر؛ به پیچِ راه
وامانده‌ روی دست‌های خسته‌ی افواه.

بنفشه رنگِ شبِ آسمانِ شعر و تَب است
ای شعر! در تو خدا چه بی‌صدا خُفته‌ست
دیوانِ خالی‌ی شعرم پُر از صدایِ شب ا‌ست؛
گُل‌های کاغذند و پُرند از سکوتِ شب
در تو دوصد بنفشه‌ی شب‌گون؛ چه بی‌بها مُرده‌ست.

من، هم‌رنگِ بنفشه‌ام
بر آسمانِ مغربی‌ی شام‌گاهِ عشق
بی آن‌که بِشکُفَم؛
سبزِ امید در دلِ صحرای تشنه‌ام
در بی‌ثمرترین حوالی‌ی آوردگاهِ عشق.

چندم دی ماه هزار و چهارصد و سه. اِسِن


* “خمسه”، از کهن‌ترین و رایج‌ترین نمادها در میان مفاهیم و نام‌ها، به‌خصوص در ادبیات و میتولوژی است. نمادِ بارزِ آن “خمسه‌ی بینا” است که در میانِ ادیانِ سامی، تمدن‌های فینیقی و کارتاژی و نیز تمد‌ن‌های بین‌النهرین آشناست.

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *