چندان که ظلماتِ سِمِج-
بی اعتنا به تناوبِ نور و سیاهی-
در ایستایی پا میفشرَد،
و مرگِ شب
در درگاهِ انتظار
پا به پا میکند،
مرا تحملِ دیرپاییِ دیجور
به ناچار
طاق میشود:
پس آن گاه
تیغِ کلام بر میکشم از نیام
و از تیره فامِ طاقدیسِ افق پرده بر میدرم
تا آفتاب
دوباره مجالِ تلألو بیابد،
و مرغِ سحر از نهانگاهِ شاخهیِ شبگیر
پر برکشد،
و با هلهله
صلا در دهد که:
هلا
گسسته دلان!
اینک
بشارتِ شکستِ کسوف،
اینک
طلوعِ دوبارهیِ نور.
***
بگذار
طنینِ چکامهیِ من
حماسهیِ فتحِ سپیده باشد
بر تهاجمِ ظلمتِ حاکم
و نوید آورِ امید
چونان که رایتِ رنگین کمان
در انقضایِ یورشِ توفان.
**********
لوس آنجلس- ۱۹ دسامبر ۲۰۲۱
جهانگیر صداقت فر