جیمی کارتر، رئیسجمهور پیشین ایالات متحده، روز یکشنبه ۲۹ دسامبر در سن ۱۰۰ سالگی درگذشت. او که در سال ۱۹۸۰ تقریباً با سرزنش عمومی از کاخ سفید خارج شد، اکنون وارد دوران مرگ و جاودانگی خود همراه با سیل عظیمی از تمجیدها شده است. این رئیسجمهور سابق ایالات متحده آخرین نفس خود را در خانهاش در جورجیا کشید، ۴۴ سال پس از ترک قدرت؛ دورهای از «بازنشستگی» که از آن برای ساختن میراث سیاسی خود بهره برد، تا جایی که به گفته مجله تایم، به «بهترین رئیسجمهور سابق ایالات متحده» تبدیل شد.
بدون شک، کارتر کسی بود که بیشترین بخش زندگی خود را به صلح اختصاص داد، موضوعی نادر در مورد میهمانان دفتر بیضی (رئیسجمهور آمریکا). این تلاش بلندمدت او در سال ۲۰۰۲ با دریافت جایزه نوبل صلح به اوج رسید.
تقریباً بلافاصله پس از ترک کاخ سفید، این تولیدکننده سابق بادامزمینی بنیاد خود را تأسیس کرد، عصای مسافرتی خود را به دست گرفت و بهعنوان یک میانجی برجسته، از یک وضعیت خطرناک به وضعیت دیگر سفر کرد. جیمی کارتر، پس از پایان دوره ریاستجمهوریاش، از اعتبار یا جایگاه رسمی خود بهعنوان یک رئیسجمهور سابق استفاده نکرد تا از مسائل جنجالی دوری کند. برعکس، او از این موقعیت برای اتخاذ مواضع صریح و اغلب بحثبرانگیز استفاده کرد، حتی اگر این مواضع در داخل کشورش محبوبیت زیادی نداشتند. او با هر دو جنگ علیه عراق در سالهای ۱۹۹۱ و ۲۰۰۳ مخالفت کرد و، بدون توجه به یک «وظیفه فرضی حفظ سکوت»، به یکی از منتقدان سرسخت دولت بوش تبدیل شد و حتی «دبلیو.» را به دروغگویی درباره شکنجه متهم کرد. در سال ۲۰۰۲ به کوبا سفر کرد، در تلویزیون دولتی صحبت کرد، عدم رعایت حقوق بشر توسط دولت کوبا را محکوم کرد و خواستار لغو محاصره اقتصادی جزیره شد.
مخالف آپارتاید در اسرائیل
آخرین تعهد بزرگ زندگی او مبارزه برای حقوق فلسطینیها بود. از سال ۲۰۰۶، او در کتابی اعلام کرد که اسرائیل یک «دولت آپارتاید» است. اظهارات او تقریباً توسط تمام نمایندگان کنگره، از جمله دموکراتها، محکوم شد. کارتر که از معماران توافقات کمپ دیوید بود، از اینکه امکان نقد عملکرد رهبران اسرائیل در ایالات متحده وجود ندارد، ابراز تأسف میکرد و میگفت: «در این کشور فشار زیادی وجود دارد که هموطنان ما را به سکوت وادار میکند.» سکوتی که از سوی «افراد یا نامزدهای سمتهای انتخابی و همچنین رسانهها» تحمیل می شد. از آن زمان، اوضاع تغییر کرده است: اجماع در حمایت بیقیدوشرط از سیاست دولتهای اسرائیل بهتدریج در حال ترک برداشتن است.
کارتر که پس از دوره ریاستجمهوری خود یک مرد صلح بود، قبلاً در کاخ سفید نیز تلاش داشت چنین باشد. ریاستجمهوری او با امضای پیمان کانال پاناما، پیمان SALT II با اتحاد جماهیر شوروی برای محدودیت تسلیحات استراتژیک، و برقراری روابط دیپلماتیک با جمهوری خلق چین همراه بود، هرچند این اقدامات تا حد زیادی توسط رئیس جمهور قبل از او، ریچارد نیکسون جمهوریخواه، آغاز شده بود.
رویدادهای جهانی و شکستهای سیاسی
امور بینالمللی برای این فرماندار سابق دموکرات جورجیا، مسیری از افتخار تا سقوط را به نمایش گذاشت. توافقات کمپ دیوید که در ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸ توسط انور سادات رئیسجمهور مصر و مناخم بگین نخستوزیر اسرائیل امضا شد، ستاره کارتر را بهعنوان «سازنده صلح» درخشاند، هرچند این توافقات وحدت کشورهای عربی را شکست و هرگز بهطور کامل اجرا نشد.
بحران گروگانها در ایران، که طی آن ۵۲ دیپلمات و غیرنظامی آمریکایی از اواخر ۱۹۷۹ تا اوایل ۱۹۸۱ توسط «دانشجویان» ایرانی در سفارت ایالات متحده در تهران گروگان گرفته شدند، توسط مخالفان جمهوریخواه او بهعنوان نمادی از ضعف رئیسجمهور و ناتوانی او در تأمین امنیت شهروندان آمریکایی استفاده شد.
آیا این حادثه باعث شکست سنگین او در برابر رونالد ریگان در ۴ نوامبر ۱۹۸۰ شد؟ احتمالاً. اما این شکست بخشی از تاریخ طولانیتری است که به «انقلاب محافظهکارانه» تعلق دارد، انقلابی که طی دهه ۱۹۷۰ با کمک بخشی از دموکراتها (از جمله سناتور جوان جو بایدن) که نظریات نئولیبرالی و گفتمان فوقامنیتی آغشته به نژادپرستی حزب جمهوریخواه را پذیرفتند، تحمیل شد.
شکست در سال ۱۹۸۰، حمایت از سندرز در سال ۲۰۱۶
اگرچه او مستقیماً در سیاستهای محافظهکارانه یا تغییرات اقتصادی و اجتماعی آن زمان پیشگام نبود، اما با پذیرش کاهش بودجههای اجتماعی و مدیریت شرایط اقتصادی، از جمله افزایش تورم ناشی از شوک نفتی، به نوعی در این تغییرات نقش داشت. این سیاستها باعث از بین رفتن بسیاری از مشاغل صنعتی شد و در نهایت منجر به نارضایتی جناح چپ حزب دموکرات شد. این نارضایتی در انتخابات مقدماتی سال ۱۹۸۰ با رهبری تد کندی، یکی از چهرههای شاخص حزب، نمود پیدا کرد.
جیمی کارتر در انتخابات حزبی ریاستجمهوری ۱۹۸۰ تنها ۳۸ درصد آرا را کسب کرد، و این نتیجه ضعیف شکنندگی او را بهعنوان یک رئیسجمهور در حال خروج نشان داد. او در انتخابات سراسری با شکست سنگینی مواجه شد و تنها ۴۱ درصد آرا و ۴۹ رأی الکترال به دست آورد، در حالی که رقیبش، رونالد ریگان، ۵۱ درصد آرا و ۴۸۹ رأی الکترال را کسب کرد. سالها بعد، در سال ۲۰۱۶، در شرایط مشابهی که تقابل بین یک نامزد استبلشمنت سیستم حاکم و یک نامزد جناح چپ رخ داد، کارتر تصمیم گرفت از جناح چپ حمایت کند و برنی سندرز را بهجای هیلاری کلینتون برگزید. این انتخاب نشاندهنده آن بود که کارتر در دوران پس از ریاستجمهوری خود، درباره معنای تعهدات و مسیر سیاسیاش تأمل کرده و دیدگاه تازهای اتخاذ کرده بود.
منبع: روزنامه فرانسوی اومانیته – برگردان برای اخبار روز: ریحانه مقدم
2 پاسخ
نکته بسیار درست و قابل تامل در مورد جیمی کارتر ،حزب دموکرات امریکا و بایدن !
کسانی که در سالهای ۵۵ تا ۵۷ در تب و تاب جنبش ضد استبدادی مردم ایران موضوعات جهانی را نیز دنیال می کردند . می دانند که جیمی کارتر در رقابت های انتخاباتی سال ۱۹۷۶ روی دو موضوع تاکید مشخص کرد:
ـ نقض حقوق بشر در کشور های دوست آمریکا ؛ ایران ، شیلی و نیکاراگوئه
ـ صلح بین اعراب و اسرائیل..
در سفرهای شاه و کارتر به آمریکا و ایران در سال ۱۳۵۶ هر دو موضوع در بحث های «پنهانی» و «آشکار» در رسانه ها وجود داشت. شاه ایران در مورد تشویق کشور های عربی و مسمان به خصوص سواحل خلیج فارس و دریای عمان نقش فعالی داشت .
در بحبوحه انقلاب ضّد استبدادی ایران سال ۵۷/ ۱۹۷۸ میلادی ، قرار داد صلح بین مصر و اسرائیل صورت گرفت و انور سادات و مناخیم بگین جائزه صلح نوبل ۱۹۷۸ را دریافت کردند.
باید خاطر نشان کرد که موضوع صلح مصر و اسرائیل از پیش از وارد شدن جیمی کارتر به رقابت های انتخاباتی ۱۹۷۶ زمینه چینی شده بود و آمریکا با تخصیص میلیاردها دلار کمک مستقیم و سالانه به ارتش مصر
آنها را برای پذیرش صلح با اسرائیل آماده کرده بود.
انقلاب اسلامی ایران و واپسگرایان مذهبی از یک طرف و کشور های سوسیالیستی طرفدار شوروی و سازمان آزادیبخش فلسطین همراه با کشور های صف مقدم مقاومت ( سوریه ، لیبی ، عراق و…) علیه اسرائیل اشغالگر از طرف دیگر، موضوع صلح بین مصر و اسرائیل را با دستخوش چالش هائی نادرست نمود.
واقعیت این بود که آمریکا با حمایت از روحانیون مرتجع و واپسگرایان اسلامی در پیش و پس از انقلاب اسلامی ۵۷ در ایران و بعدا در پاکستان برای بسیج و آموزش مرتجع ترین باندهای اسلامی برای تربیت مجاهدین افغانستان و حمایت آنها علیه اشغال نظامی افغانستان توسط شوروی موضوع صلح بین مصر و اسرائیل را با مخاطرات روبرو کرد. ادامه مذاکرات با دیگر کشور های عربی اسرائیل منتفی شد.با روی کار آمدن رونالد ریگان و جمهوریخواهان اولویت نبرد با شوروی در افغانستان شد که باعث رشد سرطانی واپسگرائی و تروریسم اسلامی در ایران و سراسر منطقه گردید.
طنز تاریخ: بعداز فروپاشی «سوسیالیسم واقعا موجود» نیز موضوع صلح در دستور کار قدرتهای غربی نبود برعکس با حمله ی نظامی ناتو به یوگسلاوی دور جدیدی از جنگ های امپریالیستی شروع شد.
همزمان بیل کلینتون مذاکره صلح بین سازمان آزادیبخش و اسرائیل را پیش برد.
معلوم نیست تا کی آمریکا با سیاست های دوگانه خود با جنک طلبی همیشگی و ذاتی ، ادای «صلح طلبی » در خواهد آورد؟
با حادثه تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ «جنگ علیه تروریسم» در افغانستان ، عراق ، لیبی ، سودان ، سومالی ، یمن و سوریه شروع شد. که میلیونها کشته و بی خانمان به جا گذاشت.
نتیجه عریان این همه جنگ افروزی ها تقویت حکومت اشغال گر اسرائیل که با تروریسم دولتی تقریبا تمام سرزمین فلسطین را به اشغال در آورده و مردم فلسطین را از بین می برد.
دیگر هیچ کشوری در اطراف فلسطین از این ملت حمایت نمی کند.
جیمی کارتر در تمام این سالها ناظر بر این فجایع بود و نمی توان فقط بر اساس حرفهای او در رقابت های انتخابی ۱۹۷۶ داوری کرد. مجموعه ای از کنش و واکنش های او و دیگر سیاستمداران آمریکائی و دیگر کشورها در این ۴۸ سال تاثیر داشته ست و نقش «سوسیالیسم واقعا موجود» در این فرآیند نیز بیش از هر عامل دیگر نیاز به بازنگری دارد.