۱
نشسته بر دوچرخه غروب خورشید را تماشا می کند. موزیکی آرام از تلفن دستی اش پخش می شود، مرد خوش صدائی از دریا و غروب آفتاب می خواند، ” وقت شنای خورشید است”.
باد موهای طلائیِ بلندش را بازی می دهد، عینکی دودی برچشم دارد، بلوزی آبی وجینی مشکی بر تن، و آدیداسی کهنه بر پا. خوش قد و بالا ست.
خورشید غروب می کند. گشتی با دوچرخه اش در ساحل بر بوم غروبی رنگین می زند. بر می گردد. بر تنۀ درخت تنومندی که توفان بر زمین زده اش دوچرخه اش را تکیه می دهد. یک پتو، یک یخدان قراضه و وسایلی مثل لباس و لحاف میان اتاقکی که دریا و توفان و ریشه درخت ساخته اند، خانۀ اوست، خانۀ بی خانمانی.
مرد خوش صدا هنوز می خواند:” وقت شنای خورشید است، چشمهایت را درویش کن، خورشید خانوم خجالتی ست”
….
جریزۀ ترژر( جزیرۀ گنج و گنجینه) – فلوریدا
۱۸ دسامبر۲۰۲۴
۲
نشسته برهمان دوچرخه، عینک اش را برداشته است.
دل به دریا می زنم و به او نزدیک می شوم:
– سلام
با تعجب نگاهم می کند، بر تابلویی برف گونه وقابی طلائی، دو چشم سیاه، خندان و مهربان.
– سلام
– امیدوارم مزاحمتان نشده باشم فقط می خواهم بگویم که موزیک ها وترانه هایی که گوش می کنید خیلی دوست داشتنی و دلنشین اند.
– ممنونم. من موسیقی را دوست دارم، در نوجوانی آواز می خواندم و دوست داشتم خواننده شوم. راستی، من دیروز غروب هم شما را دیدم، آمده بودید غروب خورشید را تماشا کنید؟
– بله
-اهل اینجائید یا برای گردش و استراحت آمدید؟
– با خانواده برای گردش و استراحت آمدیم.
– دیروز با یک خانم و زوجی جوان قدم می زدید، نوۀ کوچولوئی هم دارید؟ از دور دیدمش.
– بله
صدای گیتاری که از تلفن دستی اش پخش می شود را کم می کند.
– شما خیلی وقته اینجا زندگی می کنید؟
– بله
جای زیبائی ست، مخصوصا” آن اتاقک زیبا در میان ریشه های درختی تنومند.
پوزخند می زند:
– زندگی؟ اتاقکِ زیبا؟
به موج ها خیره می شود.
– چقدرپرنده، هیچوقت اینجا اینقدر پرندۀ جورواجور و رنگین ندیده بودم، اگر تا غروب خورشید بمانند دیدنی تر می شوند، پرنده ها به وقتِ غروب خورشید زیبائیِ غریبی دارند، پرواز اندوه و زیبائی.
– زندگی کردن اینجا سخت نیست؟
– نه، من از این ساحل و آن درخت خاطره ها دارم. آن درخت زمانی که سرپا و سرحال بود تکیه گاه من و عشق ام بود. درمیانِ ریشه های همین درخت آخرین آوازم را خواهم خواند و به او خواهم پیوست.
خندان و مهربان پرنده ها را دنبال می کند، حرفی نمی زند.
انگارحرفی هم برای گفتن نداریم.
صدای گیتار را بلند می کند.
– ببخشید، من باید بروم
و می رود.
پرنده ای شبیه قو آواز خوان به ساحل نزدیک می شود.
…..
جزیرۀ ترژر( جزیرۀ گنج و گنجینه) – فلوریدا
۱۹ دسامبر۲۰۲۴
2 پاسخ
کلمات مثل طبیعت زیبا و ساده و بی ریاست 🌺
شنیدم که چون قو ی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی
رود گوشه ای دور و تنها بمیرد