باورپذیر نیست، که سقوط حاکمیت سوریهیکشبهیا چند روزه اتفاق افتاده باشد، بلکه رویدادی بود، که روندی را پشت سر خود داشت. اتفاقی که پیامدهای گستردهای در سطح منطقه و جهان به جا خواهد گذاشت. پیش از سقوط بشار اسد، نیروهای مخالف جمهوری اسلامی با بی اطلاعی و ساده انگارانه طرح میکردند که حضور جمهوری اسلامی در سوریه به قصد گسترش عمق استراتژیک نظامی صورت گرفت و همچنین به منظور حمله به اسرائیل است. وبنا به درک نازل خود به شکل های دیگر عمق استراتژیک توجه لازم نکردند، که اگر توجه می داشتند، شکل های دیگر عمق استراتژیک به قرار اقتصادی، سیاسی، مدیریتی را می شناختند، و ارتباط جابه جائی گونه های عمق استراتژیک را در مییافتند. این دریافتن باعث می شد، تا در تشخیص تقدم و تاخر هر منظر از عمق استراتژیک خطا نکنند.
اکثر نیروهای مخالف رژیم جمهوری اسلامی ، حضور جمهوری اسلامی در سوریه را نخست برای حفظ حاکمیت بشار اسد فرموله بندی می کردند، فرمولبندی که نه تنها مغالطه آمیز که دقیقا انحرافی بود. استدلال این نیروها از چنان بنیان های ضعیفی برخوردار بوده و هست، که قادر نمی شود، سیال و مرتبط بودن هر شکل از عمق استراتژیک را فهم کند، تا متوجه شوند، هرشکل عمق استراتژیک در اثر نیرویا تنش خارجی تغییر شکل داده و جریان پیدا می کند.
برخلاف نگاه مونیستی حاکم براین نیروهها ، نوشته حاضر می کوشد ثابت نماید، در ابتدا حضور رژیم جمهوری اسلامی در سوریه به منظور اقدام به عمق استراتژیک نظامی نبوده و حرکتی با هدف اجرائی کردن عمق استراتژیک اقتصادی بوده است . جمهوری اسلامی هر گز احتمال روی آوردن به عمق استراتژیک نظامی را در ذهن نمی پروراند. برای اثبات حضور اقتصادی جمهوری اسلامی اسناد و منابع بسیارند. یکی از آنها سندی مکتوب به نام « چرا اعراب به آمریکا اعتماد ندارند »*۱ آشکار می باشد، سندی که ثابت می کند، در ابتدا هدف حضور جمهوری اسلامی در سوریه اجرای عمق استراتژیک نظامی نبوده، بلکه به منظور گسترش عمق استراتژیک اقتصادی بوده است. سند ضمن تبیین دلیل حضور جمهوری اسلامی در سوریه، به نقش سازمان سیا (C. I. A) اشاراتی دارد، که نشان می دهد، چگونه سازمان سیا (C. I. A) مداخله فعال در سوریه را از سال ۱۳۲۸(۱۹۴۹) آغاز نمود. مداخله ای که به قصد اتصال میادین نفتی عربستان سعودی از طریق سوریه به بنادر لبنان تعریف می شد. در دهه پنجاه میلادی رئیس جمهور وقت سوریه در تائید خط لوله « ترانس عربی » تردید می کند. فکر می کنید در برابر عدم اشتیاق رئیس جمهور منتخب سکولار*۲ از طرح انتقال مزبور چه اتفاقی افتاد؟ سازمان سیا (C. I. A) در تلافی این عدم اشتیاق برآمد تردید در تائید خط لوله « ترانس عربی»، اقدام به کودتا برعلیه رئیس جمهور منتخب سوریه می کند و دیکتاتوری *۳ را جایگزین کرد، هرچند وی بعد از چهارماه و نیم حکومت که توسط مردم سوریه خلع گردید. ولی پیش از برکناری، خط لوله آمریکاپسند را تصویب کرد.
با روی کارآمدن حافظ اسد و جنگ ایران و عراق، یکی از اقدامات مهم حافظ اسد تعلیق خط لوله گاز قطر بود. با فوت حافظ اسد در سال ۲۰۰۰، فرزندش یعنی بشار اسد جای او را گرفت و بار دیگر موضوع انتقال لوله گاز قطر از سرگرفته شد. ولی بشار اسد پیشنهاد آمریکا برای عبور خط لوله گاز قطر از طریق عراق – ترکیه – سوریه را نپذیرفت و به جای آن، به پروژه گازرسانی از ایران به دریای مدیترانه اولویت داد، که بلافاصله آن رد و این تائید،یکی از دلایل آغاز بحران سوریه می شود. این تصمیم از سوی بشار اسد به دلیل ترجیح روابط استراتژیک با ایران و تلاش برای تقویت محور مقاومت در برابر نفوذ آمریکا و متحدان منطقهایاش ( مانند قطر و عربستان سعودی ) اتخاذ شد. بهر حال رد این پیشنهاد توسط بشار اسد، سوریه را به هدفی برای توطئههای ژئوپلیتیکی تبدیل کرد، که در قالب حمایت از مخالفان مسلح، تحریمها و تلاشهای گسترده برای تغییر رژیم سوریه آشکار شد.سابقه اقدام آشکار و غیرآشکار آمریکا علیه سوریه همچنان ادامه مییابد و آمریکا هر بار درصدد برگماردن عامل سرسپرده و همسو با منافع خود در سوریه برمی آید.
بعضی از تحلیلگران شروع جنگ آمریکا علیه بشار اسد را از اعتراضات مدنی سال ۲۰۱۱ ( ۱۳۹۰ ) اعلام کرده اند، که به هیچوجه با واقعیت تاریخی مطابقت ندارد. زیرا براساس مدارک و شواهد جنگ در سوریه از سال ۲۰۰۰ ( ۱۳۷۹) شروع شده بود، زمانی که قطر پیشنهاد ساخت یک خط لوله ۱۰ میلیارد دلاری به طول ۱۵۰۰ کیلومتر را از طریق عربستان سعودی، اردن، سوریه و ترکیه داد. خط لوله قطر – ترکیه – سوریه ضمن تقویت عمق استراتژیک اقتصادی قطر نزدیک ترین متحد آمریکا در جهان عرب، در نظر داشت تا تسلط قاطع آمریکا بر بازارهای جهانی گاز طبیعی را مادیت بخشد. ولی بشار اسد با حمایت از یک « خط لوله اسلامی» مورد تایید روسیه که از میدان گازی ایران آغاز و از طریق سوریه به بنادر لبنان کشیده می شد، در نتیجه خشم شیخ نشین های سنی خلیج فارس را برانگیخت. زیرا خط لوله اسلامی ایران شیعه و (نه خط لولهقطرسُنی)،به تامین کننده اصلی بازار انرژی اروپا تبدیل می شد و نفوذ اقتصادی جمهوری اسلامی در خاورمیانه و جهان را به طور چشمگیری افزایش می داد.
اسناد محرمانه و گزارشهای آژانسهای اطلاعاتی آمریکا، عربستان و اسرائیل نشان میدهد، که لحظهای که اسد خط لوله قطر را رد کرد، آمریکا و اذنابش به قیام سنیها در سوریه برای سرنگونی بشار اسد دامن زدند. بدین ترتیب، هنگامی که بشار اسد با خط لوله اسلامی مورد حمایت روسیه موافقت کرد، آمریکا چون نمی خواست این اتفاق بیفتد، پروژه آشوب های داخلی در سوریه را کلید زد. آشوب هایی که در پرتو حمایت مخالفین خط لوله اسلامی، هر چه بیشتر عمق استراتژیک اقتصادی ایران را به خطر می انداخت. با این وجود ایران در برابر خطر جدی چه چاره ای داشت؟ بهرحال اگر عمق استراتژیک اقتصادی ایران به عمق استراتژیک نظامی تبدیل شد، اراده جمهوری اسلامی تهاجمی نبود و واکنشی تدافعی در برابر کنش تهاجمی مخالفان خط لوله ایران و جهت حفظ منافع اقتصادی ایران بود. ضمن اینکه اقدامات نظامی ایران نیز صرفا جهت حفظ عمق استراتژیک اقتصادی بود و بنا به درخواست دولت سوریه از جمهوری اسلامی برای متوقف کردن تهاجم گروههای تروریستی مورد حمایت آمریکا بود.
متاسفانه بخشی از نیروهای مخالف رژیم ایران و اپوزیسیون ,سقوط بشار اسد را از دست دادن اتورتیه جمهوری اسلامی معنا می کند. ولی در عمل توجه نمی کند، این پایان راه نیست و تحولات در سوریه به تضعیف و فترت جمهوری اسلامی ارتباط پیدا نمی کند. بهر حال محور مقاومت شبکهای شده است، که ایران برای عمق استراتژیک در حوزه اقتصادی، نظامی و امنیتی بوجود آورد. ولی اینکه عنوان می شود، محور مقاومت در سوریه در هم شکسته شده و اینیک فروپاشی بیسابقه برای جمهوری اسلامی به مثابه یک قدرت منطقهای است، به دور از واقعیت بوده و ادعایی بی معنا می باشد.
تردیدی نیست، که تحولات سوریه چشماندازی جدید در خاورمیانه خلق کرده است. ولی در دوران پسااسد پای پرسش هائی به میان کشیده می شود، پرسش هائی نظیر اینکه، جمهوری اسلامی بعد از سوریهی بدون اسد چه خواهد کرد؟ آیا رویکردی سختگیرانهتر در پیش خواهد گرفت، یا دوباره به مذاکرات با غرب روی خواهد آورد؟ و سوال دیگر این که رژیم ایران تا چه حد ثبات دارد؟
تحلیلگران مستقل و ناظران بی طرف در نکته ای اتفاق نظر دارند، که جمهوری اسلامی ایران امروز تبدیل به یک قدرت منطقه ای شده است و دارای جایگاه جدیدی در مناسبات منطقه و جهان می باشد. جمهوری اسلامی باید با توجه به این جایگاه جدید در منطقه ارزیابی شود.از جمله مدارک اثباتی قدرت جمهوری اسلامی گفته های دنیس هوراک می باشد، که سه سال به عنوان کاردار کانادا در ایران خدمت کرده، استناد می کنم که تصریح می کند : « جمهوری اسلامی رژیمی مقاوم با اهرمهای قدرت فراوان است و هنوز ظرفیتهای زیادی دارد که میتواند به کار بگیرد». در ادامه کاردار سابق کانادا در ایران استدلال میکند که « ایران همچنان دارای توان نظامی قابل توجهی است، که در صورت مواجهه با اسرائیل میتواند، از آن استفاده کند.» ا شوربختانه نمادهای قدرتمندی رژیم جمهوری اسلامی در نگاههایی از مخالفین اش دیده نمیشود . در صورتی که در برهه کنونی رژیم جمهوری اسلامی از نظر بعد نظامی مقتدر شده است .ایران هم اکنون به قدرت منطقه تبدیل شده است و کشور استثنائی منطقه است و باید آن را قدرتی دانست، که در توازن قوا در خاورمیانه نقش هژمونیک داشته و هرگز نادیده گرفتنی نیست.
پانویس ها :
*1 – نوشته رابرت اف کندی جونیور برادرزاده جان اف کندی رئیس جمهور سابق آمریکا که به احتمال زیاد با توطئه سازمان سیا بقتل رسید.
*2 – شکری القواتلی
*3 – حسنی الزعیم
مهرزاد وطن آبادی
7 پاسخ
جنک گاز بین ایران و قطر نکته ای است که در وقایع مآثر میتواند باشد ولی اصل نیست.
اصل صدور انقلاب اسلامی شیعه و پافشاری بر رهبری آن در منطقه است.
مابین ایرانیها از این نوع نوابغ تحلیلگر کم نیستند که در حمایت و دفاع از فاشیسم و جنایتکارانی مانند اسد و یا فاشیسم مذهبی ، واقعیت ها را واژگون ساخته و با عباراتی مانند “عمق استراتژیک “،”نگاه مونیستی “و غیره ، تلاش کنند تا نا امیدی و استیصال خود و نیرو های حامی ج.ا. را اندکی کاهش دهند !
اگر ج.ا از این نوع افراد نداشت، مطمئنا فقط با سرکوب وجنایت نمیتواست این همه سال دوام اورد !
با درود ، مقاله ای با نگاهی متفاوت از سایر دیدگاههای ارائه شده در ارتباط با تحولات اخیر
روسیه اما با نتیجه گیری درست !
هرچه رژیم ایران روز به روز بیشتر تحلیل میرود مبلغین راه رشد و چپهای محور مقاومتی آنرا قویتر میپندارند. مشکل از آنجا شروع میشود که مهرزاد وطن آبادی قدرت نظامی را با ثبات یک سیستم یکی میداند. چپهای محوری همین نگاه را در مورد مقاومت سوریه و عراق در برابر غرب و آمریکا داشتند و امروز از هیچ کدام از آن دو رژیم خبری نیست. نویسنده محترم مقاله برای دلخوشی هرچی بیشتر خواننده را به یک کاردار اسبق ناچیز کانادا رجوع میدهد که جمهوری اسلامی هنوز قویست و میتواند با اسرائیل مقابله کند!!!
دریغ از این همه بهت رفقا در مورد قدرت رژیم استثنایی جمهوری اسلامی!!
جناب وطن آبادی اولا اظهارات کاردار سابق سفارت کانادا در رابطه با تصور قدرت نظامی و منطقه ای ایران مربوط به زمان قبل از نابودی حزب الله لبنان و فروپاشی سوریه و رها کردن روسیه از این سفره بیداد زده بود. دوما عمق استراتژیک جمهوری اسلامی دقیقا با لوله نفت اسلامی/ روسی همخوانی کامل دارد و نشان میدهد که تمام ادعا های ضد اسرائیلی رژیم برای توجیه هواداران خود بوده و هست و تماما برای کسب درآمد برای خود سران و آقازاده ها از طریق این خط لوله بدون نگرانی از تحریم و هزینه های انتقال با نفتکش ها بوده. هموطن گرامی ما برای دزدانی که اجناس دزدیده شده را در مکانی میفروشند واژه ” حضور اقتصادی” بکار نمیبریم.
سوریه محل مناقشه دو نیروی ارتجاعی هلال شیعی و مثلث سنی بود. اولی متکی به نیروی هوایی پوتین و نیروی زمینی خامنه ای(سپاه قدس حاج قاسم-مزدوران افغانی-پاکستانی-فاطمیون-زینبیون…) و دومی متکی به ارتش آمریکا؛و نیروی دست سازش (داعش )و ارتش آزاد سوریه .
حفر چاه های عمیق توسط دولت سوریه و بی ابی طغیان کشاورزان و هجوم آنان به شهرها را بهمراه داشت که همزمان بود با قیام مردم در بهار عربی. این جنبش عادلانه برای سرنگونی اسد توسط ارتش سوریه؛ روسیه ؛سپاه قدس و مزدورانش وحشیانه و به قیمت صدها هزار کشته و ویرانی و آوارگی میلیونها نفر سرکوب شد.
نویسنده مقاله و ضلع سوم مثلث فرخ و ملیحه کاسه داغتر از آش و دو آتشه تر از فرماندهان سپاه و سیدعلی علیرغم فروپاشی ستون محور مقاومت(به قول حسن نصرالله) هنوز فریاد نیروی اول و کشور استثنائی بودن منطقه را میزند؟؟!!. جاییکه فاشیست های رنگارنگ ترکیه-رژیم صهیونیستی جایگزین قطب ارتجاعی دیگری شده اند .
سپاه مسلح به سلاح سنگین انتقام سخت از مبارزات مردم را نشانه رفته است و به دنبال پوشیدن چکمه های دهه ۶۰ است. ولی جنبش انقلابی مزدبگیران از امثال شما به عنوان بازوهای ج.ا نیز عبور خواهد کرد.
با درود و تبریک سال نو میلادی
انتقاد شما از نیروهای مخالف جمهوری اسلامی برای ارزیابی شون از عمق استراتژی رژیم در سوریه بدون مشخص کردن پوزیشن خودتون به عنوان مخالف یا موافق رژیم سوال برانگیر است!
ارزیابی شما از عمق استراتژی رژیم فقط وفقط اقتصادی است .
مگر نه اینکه هر حرکت و فعالیت اقتصادی با توجه به هزینه و ریسک ٱن برای سود است .
بر فرض اینکه نظر شما تمام و کمال درست ،حالا شما با توجه به هزینه و سود این عمق استراتژی ، برای من بگویید سودش به جیب کی رفته ، و هزینه را کی پرداخته است.
ودر ٱخر اگر روزی روزگاری شما و سازمان مطبوعتون به قدرت رسیدید ، از این حرکتهای اقتصادی انجام میدهید.؟
با ٱرزوی سلامتی
بر فر