جمعه ۵ بهمن ۱۴۰۳

جمعه ۵ بهمن ۱۴۰۳

سرمایه‌داری در حال از بین بردن محتوای صنعت‌ فرهنگی ما است

محصولات فرهنگی، تحت سلطه چند شرکت بزرگ قرار دارند که به جای ریسک روی داستان‌های جدید، ترجیح می‌دهند به داستان‌های قدیمی تکیه کنند. هنرمندان خلاق همچنان قادر به تولید ایده‌های تازه هستند، اما این ایده‌ها پیش از آنکه فرصتی برای شکوفایی پیدا کنند، سرکوب می‌شوند.

دیزنی از سال ۲۰۰۶ به این سو، شرکت‌های لوکاس‌فیلم، پیکسار و مارول را خریداری کرده است — شرکت‌هایی که در زمان خرید نیز چندان کوچک یا خانوادگی نبودند. این وضعیت نشان‌دهنده تمرکز قدرت در صنعت سرگرمی است.

مروری بر کتاب “رسانه‌های اقتباسی: چگونه وال استریت فرهنگ را می‌بلعد” نوشته اندرو دوارد

مفهوم اصلی کتاب روشنگرانه‌ی اندرو دیوارد، «رسانه‌های اقتباسی: چگونه وال استریت فرهنگ را می‌بلعد»، این است که تعداد کمی از شرکت‌های بزرگ، صنعت سرگرمی را تحت سلطه خود درآورده‌اند. این شرکت‌ها مشابه گروهی از غول‌های فناوری هستند که بر این صنعت تسلط دارند و، درست مانند آنها، بیشتر دفاترشان در بلوار سانتا مونیکا در کنار هم قرار گرفته‌اند. این بلوار به دفاتر میلیاردرها شباهت دارد که نه توسط هنرمندان و خلاقان، بلکه توسط تحلیل‌گران صندوق‌های تامینی، مدیران دارایی، و افراد مختلفی با نقش‌های مالی پر شده است.

این کتاب، با الهام از نقدهای مارکسیستی اقتصاد سیاسی، داستانی را روایت می‌کند که چگونه «خون فرهنگی یک کشور در این خیابان‌ها توسط گروهی از شروران مالی ریخته شده است»؛ افرادی که از ابزارها و استراتژی‌های مختلف مالی بهره گرفته‌اند: «ابزارهایی نظیر سود سهام، بازخرید سهام، گسترش و توزیع سرمایه‌گذاری یا دارایی‌ها در میان انواع مختلف سرمایه‌گذاری‌ها یا پروژه‌ها، کارمزدهای مدیریتی، صندوق‌های شاخص، خلأهای مالیاتی و قراردادهای آتی.»

کرکس های فرهنگی

اندرو دیوارد تصویری تاریک از رفتار غارتگرانه سرمایه‌داری یا به تعبیری نیروی محرکه آن، که پایه و اساس هنرهای رایج امروز است، ترسیم می‌کند. او عمدتاً روی حوزه‌هایی مانند موسیقی، فیلم و تلویزیون تمرکز دارد و از پرداختن به رسانه‌های خبری، بازی‌های ویدیویی یا فعالیت‌های فرهنگی سطح بالا مانند رقص، تئاتر و اپرا اجتناب می‌کند. پاراگراف‌های کتاب پر از ارقام و آمارهایی است که بسیاری از آنها با نمودارها و گراف‌های دقیق همراه هستند. و همین باعث شده که این کتاب بیشتر یک اثر آکادمیک باشد. با این حال، نویسنده تلاش می‌کند محتوا را سبک و قابل‌فهم نگه دارد. نویسنده برای توضیح مفاهیمی چون سرمایه‌گذاری خصوصی، از مقایسه بارون‌های رسانه‌ای با شخصیت چارلز فاسترکین در فیلم همشهری کین و همچنین نقل‌قول‌هایی از کندال روی، شخصیت سریال جانشینی، استفاده می‌کند تا این مفاهیم پیچیده را به زبانی ساده‌تر و قابل فهم‌تر برای مخاطب ارائه دهد.

این کتاب خوانندگان را از مسیر خریدهای متعدد این شرکت‌های غول‌پیکر عبور می‌دهد، خریدهایی که به آن‌ها اجازه داده‌اند روزبه‌روز بزرگ‌تر شوند، مشابه مار پیکسلی در بازی قدیمی موبایل نوکیا که مدام گوی‌ها را می‌بلعید. به‌عنوان نمونه، دیزنی از سال ۲۰۰۶ تاکنون لوکاس‌فیلم، پیکسار و مارول را تصاحب کرده است – که البته هیچ‌کدام شرکت‌های کوچک و سنتی نبوده‌اند. دیوارد این شرکت، که اغلب به دوران کودکی و معصومیت مرتبط است، را به رفتارهای «کارتل‌مانند» متهم می‌کند، از جمله با اشاره به فشار بر سینماها برای واگذاری سهم بیشتری از فروش بلیت فیلم‌های مجموعه جنگ ستارگان. سینماها در برابر محبوبیت این فیلم‌ها چه چاره‌ای جز تسلیم دارند؟

با معطوف کردن نگاه به مالی‌سازی حوزه موسیقی، کتاب به بررسی پرداخت‌هایی که هنرمندان از پلتفرم‌های استریم دریافت می‌کنند می‌پردازد، همراه با شیوه‌های کمتر شناخته‌شده‌ای مانند جمع‌آوری آثار محبوب توسط شرکت‌های سرمایه‌گذاری به قصد صدور مجوز یا فروش مجدد. دیوارد شرکت هیپگنوزیس، مستقر در لندن، را به‌عنوان یکی از تهاجمی‌ترین نمونه‌های این شرکت‌ها معرفی می‌کند. این شرکت ۶۴۰۰۰ آهنگ را تحت کنترل خود دارد که از میان آن‌ها، یک هزار آهنگ رتبه اول را داشته‌اند. نیل راجرز، شریک شرکت هیپگنوزیس و اسطوره موسیقی فانک، موسیقی را برای سرمایه‌گذاران این‌گونه معرفی کرده است: «ایجاد آهنگ‌ به‌عنوان یک سرمایه مالی و دارایی مستقل با بازدهی مناسب و متعادل بر اساس ریسک.» این دیدگاه، تغییری اساسی در مسیر حرفه‌ای او محسوب می‌شود، زیرا او در گذشته به‌عنوان یکی از اعضای حزب مارکسیستی پلنگ سیاه، دیدگاهی کاملاً متفاوت و مبتنی بر فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی داشت.

در دهه‌های اخیر، صنعت موسیقی شاهد تغییرات اساسی در مدل‌های تجاری خود بوده است. دیوارد با نقد این وضعیت، به درستی اشاره می‌کند که فاصله بین هنرمندان فوق‌ستاره و هنرمندان مستقل به بالاترین حد خود رسیده است. امروز، تنها تعداد اندکی از آثار موسیقی به موفقیت جهانی دست پیدا می‌کنند، در حالی که بسیاری از آثار دیگر به‌ندرت دیده یا شنیده می‌شوند. این وضعیت تا حدی ناشی از کاهش کنترل شرکت‌های بزرگ موسیقی بر فرآیند انتشار آثار جدید است، که منجر به دگرگونی در نحوه توزیع و دسترسی به موسیقی شده است.

ابزارهای ضبط خانگی، پلتفرم‌های انتشار آنلاین، و شبکه‌های اجتماعی، اهمیت مسیرهای سنتی نظیر امضای قرارداد ضبط را کمرنگ کرده‌اند. حتی هنرمندان بزرگ و مشهوری همچون Chance the Rapper ترجیح داده‌اند تا جای ممکن از ساختارهای شرکتی فاصله بگیرند. این دموکراتیزه شدن در عین حال باعث تولید حجم انبوهی از آثار شده است. با این وجود، عادات شنیداری نیز تغییر کرده و معیارهایی که تعیین می‌کردند چه چیزی می‌تواند به‌عنوان «موفقیت جهانی» شناخته شود، جابه‌جا شده‌اند. اکثر آهنگ‌های پاپ دیگر همچون گذشته طنین‌انداز نیستند. حتی با تمام موفقیت‌هایی که تیلور سویفت به دست آورده، او نیز نمی‌تواند مجموعه‌ای از تک‌آهنگ‌های شناخته‌شده برای عموم مردم را به نمایش بگذارد.

نکته جالب اینجاست که دیوارد به موضوع جنجالی «دزدی دریایی» اشاره می کند. در اوایل دهه ۲۰۰۰، ظهور پلتفرم‌های اشتراک‌گذاری فایل مانند Napster باعث نگرانی شدید صنعت موسیقی شد. شرکت‌های بزرگ موسیقی این پدیده را دزدی دریایی خوانده و مدعی شدند باعث کاهش شدید فروش آلبوم‌ها می‌شود. اما دیوارد این واکنش را به چالش می‌کشد و معتقد است صنعت موسیقی از این ترس عمومی استفاده کرد تا قدرت و انحصار خود را بیشتر کند. او می‌گوید این شرکت‌ها، به بهانه حمایت از حقوق هنرمندان، کاتالوگ‌های موسیقی را به‌شدت کالایی کردند و کنترل بیشتری بر بازار به دست آوردند. نکته جالب‌تر این است که دیوارد به پژوهش‌هایی اشاره می‌کند که نشان می‌دهند دزدی دریایی تأثیر منفی جدی بر فروش آلبوم‌ها نداشته است.

با اینکه بسیاری از افراد از دزدی دریایی دفاع نمی‌کنند—چرا که هنرمندان، چه وابسته به شرکت‌های بزرگ باشند چه نه، باید برای آثارشان دستمزد دریافت کنند—همیشه یک استدلال سوسیالیستی برای حمایت از آن وجود داشته است. استیو آلبینی، تهیه‌کننده موسیقی پیشرو، که به امتناع از دریافت حق‌الامتیاز برای کارهای مشتریانش شهرت داشت، یک‌بار این موضوع را این‌گونه توضیح داد:

بهترین اتفاقی که در طول زندگی من در دنیای موسیقی رخ داده، پس از جنبش پانک راک، این است که امکان به اشتراک‌گذاری رایگان موسیقی در سطح جهانی فراهم شده است. هرگز دوباره یک صنعت ضبط انبوه به وجود نخواهد آمد، و این برای من کاملاً مطلوب است؛ چرا که آن صنعت هرگز به نفع نوازندگان یا مخاطبانی که تنها گروه‌هایی هستند که برای من اهمیت دارند، عمل نکرده است.

نگاهی به آناپورنا

با همه این اوصاف، بسیاری از افرادی که اصولاً با سودجویی‌های این‌چنینی مخالف هستند، همچنان ترجیح می‌دهند هنگام جستجو و تماشای نتفلیکس، ذهن خود را از این مسائل دور نگه دارند. این امر قابل درک است—همه نمی‌خواهند بدانند مراحل تهیه سوسیس چگونه انجام می‌شود. با این حال، مدیای اقتباسی تحلیلی ضروری ارائه می‌دهد، نه تنها برای چپ‌گرایانی که به دلایل اخلاقی با رفتار شرکت‌ها مخالفند، بلکه برای مصرف‌کنندگانی که تنها به دنبال سرگرمی هستند. این کتاب به بررسی تأثیرات نامطلوبی می‌پردازد که مالی‌سازی فرهنگ بر خود رسانه‌ها بر جای می‌گذارد.

در این مرحله، باید تأکید کرد که ارزیابی کیفیت سرگرمی، به‌طور طبیعی، کاملاً ذهنی است. به‌طور شخصی، من معتقدم که ماشین مارول [به تولیدات گسترده و موفقیت‌های تجاری بی‌سابقه‌ی استودیو مارول (Marvel Studios) اشاره دارد. این استودیو به‌عنوان بخشی از شرکت دیزنی، در دهه‌های اخیر با تولید فیلم‌ها و سریال‌هایی که بر اساس شخصیت‌های کتاب‌های مصور مارول ساخته شده‌اند، به یکی از بزرگ‌ترین و موفق‌ترین تولیدکنندگان محتوا در صنعت سرگرمی تبدیل شده است] برای هالیوود یک فاجعه بوده است، زیرا استعدادها و منابع را در انحصار خود درآورده است. اما در مقابل، برخی دیگر این پروژه را به‌دلیل دامنه وسیع و دستاوردهای فنی آن در زمره بزرگ‌ترین پیشرفت‌های این صنعت می‌دانند. به هر حال، دیوارد در بررسی فشارهای سرمایه‌داری که به گفته او بر فرهنگ عامه تأثیر منفی می‌گذارد، بسیار دقیق عمل کرده و بسیاری از استدلال‌های او قانع‌کننده به نظر می‌رسند.

دیوارد ادعا می‌کند که طیفی از سرمایه‌گذاران ثروتمند حتی بر سینمای مستقل نیز تأثیرات مخربی گذاشته‌اند. او به‌ویژه به مثال مگان الیسون، تهیه‌کننده سینما و دختر میلیاردر لری الیسون، اشاره می‌کند. مگان مؤسس شرکت فیلم‌سازی آناپورنا است که به‌دلیل تولید آثار موفق – حداقل از نظر تأیید منتقدان – شهرت دارد. آن طور که در گزارش هالیوود ریپورتر آمده است: «در حال حاضر هیچ مدیر اجرایی وجود ندارد که اشتیاق بیشتری به سینما داشته باشد – نه فقط به این رسانه، بلکه به نوع خاصی از فیلم‌سازی که اکنون در حال تبدیل شدن به یک گونه در معرض خطر است: اکران‌های خاص، درام‌های عمیق و شخصیت‌محور که کمپانی‌های بزرگ از مدت‌ها پیش به آن پشت کرده‌اند.»

با این حال، دیوارد معتقد است که هزینه‌های بالای پروژه‌های الیسون سرمایه‌گذاران دیگر را از ورود به این حوزه منصرف کرده و هزینه‌های تولید فیلم‌های مستقل را افزایش داده است:

«حتی اگر الیسون با بهترین نیت این شرکت را راه‌اندازی کرده باشد، نتیجه بلندمدت این بوده است که زیرساخت کلی سینمای مستقل تضعیف شده است، چرا که این صنعت بیش از پیش به هوس‌های ثروتمندان و نوسانات مالی وابسته شده است.»

این ممکن است درست باشد، هرچند دیوارد با فهرست کردن فیلم‌های کلاسیکی که مگان الیسون تأمین مالی کرده است، مانند Phantom Thread (رشته خیال) و American Hustle (حقه بازی آمریکایی)، دیدگاه دیگری ارائه می‌دهد. بحث در مورد مکانیسم‌هایی که به تولید چنین آثار برجسته‌ای اجازه داده‌اند، دشوار است. به هر حال، ساخت فیلم فرآیندی پرهزینه است و کارگردان‌ها بی‌شک میلیون‌ها دلار سرمایه الیسون را یک موهبت می‌دانند. روش‌های جایگزین مانند جمع‌آوری از طریق پلتفرم‌هایی مانند Kickstarter نیز در مقایسه با این سطح از حمایت مالی غیرقابل‌اعتماد هستند.

با این حال، شاید بتوان از تجربیات اخیر واشنگتن پست درس گرفت. با کاهش فروش روزنامه‌ها، برخی تحلیلگران مدل مالکیت توسط میلیاردرها را یکی از معدود راه‌های ادامه بقای نهادهای بزرگی مانند واشتگتن پست دانسته‌اند، زیرا یک فرد ثروتمند می‌تواند صورتحساب‌های سنگین را در پایان ماه پرداخت کند. اما شک و تردیدهای عمیق درباره دخالت احتمالی جف بزوس در تصمیم روزنامه برای عدم حمایت از یک نامزد ریاست جمهوری در سال جاری، خطر وابستگی به تصامیم یک فرد را به‌خوبی نمایان کرد. به همین ترتیب، شاید بتوان گفت یک صنعت فیلم مستقل سالم‌تر، باید به گونه‌ای طراحی شده باشد که خودکفا و خودپایدار باشد.

یکی از جدی‌ترین نمونه‌های موردی که دیوارد در رسانه‌های اقتباسی بررسی می‌کند، برنامه تلویزیونی ۳۰ راک است. او این برنامه را به‌عنوان مجموعه‌ای از منافع شرکتی، معرفی محصول، ادغام برندها و بازاریابی برای شبکه NBC توصیف می‌کند که به‌صورت ظاهری به‌عنوان یک طنز ارائه شده است.

شوک آینده

در حین مطالعه کتاب رسانه‌های اقتباسی، بیشتر و بیشتر به فیلم Ready Player One (شماره یک آماده) فکر می‌کردم. داستان این فیلم در سال ۲۰۴۵ روایت می‌شود، زمانی که مردم به یک دنیای مجازی پر از نمادهای فرهنگ پاپ قرن بیستم پناه می‌برند. در هنگام تماشای فیلم به ذهنم رسید انگار فرض بر این است که از لحظه کنونی تا سال ۲۰۴۵، هیچ فرهنگ پاپ جدیدی خلق نشود.

در ابتدا، شاید به نظر می رسید این تصمیم برای راحتی در روایت داستان اتخاذ شده باشد. اما شاید Ready Player One در واقع تصویری دقیق از آینده‌ای باشد که به سرعت به سوی آن حرکت می‌کنیم. نوآوری در تلاش برای دستیابی به سود سریع و اطمینان از موفقیت اقتصادی، سرکوب می‌شود. دنباله‌ها، بازسازی‌ها، و بازتعریف‌ها، چه خوب و چه بد، امروزه بخش عمده‌ای از تولیدات فرهنگی را تشکیل می‌دهند و اصطلاح «اقتباسی» بیش از همیشه به این وضعیت می‌خورد.

دیوارد هیچ‌گاه خوانندگان را تشویق نمی‌کند تماشا نکنند، گوش ندهند یا از دنبال کردن آثار صرف نظر کنند. او همچنین علیه استعدادهای هنری موجود نیز موضع نمی‌گیرد. رسانه‌ها ممکن است بیش از پیش به تولیدات اقتباسی تبدیل شده باشند، اما همچنان می‌توانند لذت‌بخش و حتی ارزشمند باشند. هر ساله، هنرمندانی که چه درون این سیستم و چه به‌صورت مستقل فعالیت می‌کنند، بر موانع ناشی از منافع شرکت‌ها و فشارهای اقتصادی غلبه می‌کنند و آثار برجسته‌ای خلق می‌کنند.

شاید پیام اصلی کتاب این باشد که حتی در مواجهه با بحران‌های سرمایه‌داری، انگیزه انسانی برای خلق و نوآوری همچنان پایدار باقی می‌ماند.

دین وان نگوین؛ ژاکوبن – برگردان برای اخبار روز: گلنار افشار

دین وان نگوین نویسنده و روزنامه‌نگاری ایرلندی-ویتنامی است که در حوزه فرهنگ، موسیقی، و تأثیرات اجتماعی سرمایه‌داری فعالیت می‌کند. او مقالاتی برای نشریات معتبر مانند نیویورک تایمز و گاردین نوشته است و تحلیل‌هایش اغلب به بررسی نحوه ارتباط فرهنگ با مسائل اقتصادی و اجتماعی می‌پردازد. آثار وان نگوین با سبک عمیق و رویکرد انتقادی، تأثیر سرمایه‌داری بر هنر و صنعت سرگرمی را برجسته می‌کند و به مخاطبانش دیدگاه‌های تازه‌ای ارائه می‌دهد.

برچسب ها

وقتی ترامپ پیروز انتخابات شد، دست از حمایت تیک‌تاک برنداشت و خواست به‌نحوی مشکل را حل کند، مشکلی که خود او رقم زده بود. یکشنبه در آخرین گردهمایی پیش از تحلیفش در واشنگتن گفت: «باید تیک‌تاک را نجات بدهیم.» او گفت مسئلهٔ «اشتغال فراوان» در میان است
جو ساکو، هنرمند و روزنامه‌نگار مالتایی-آمریکایی تقریباً ۳۰ سال پس از انتشار رمان گرافیکی برجسته‌اش "فلسطین"، به جنگ کنونی غزه پرداخته است. او در مصاحبه‌ای می‌گوید: "باید برای بایدن نیز حکم بازداشت صادر می‌شد."

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *