شنبه ۲۹ دی ۱۴۰۳

شنبه ۲۹ دی ۱۴۰۳

اسرارِ ادبارِ اقتدارِ بشار! (۲. ترکیه و اسرائیل به جای امریکا) – محمد قراگوزلو

من دمشقی هستم…اگر بدنم را بشکافید
از آن خوشه های انگور و درختان سیب جاری خواهد شد…..نزار قبانی

درآمد ۲ – چرا سوریه؟

در بخش نخست این سلسله مباحث به صراحت نوشتم که دولتِ استبدادی سرمایه داری سوریه از یک مثلث فاسد اقتصادی و نظامی و امنیتی و سیاسی تکوین یافته بود. ضلع اقتصادیِ به شدت تبهکار این مثلث را رامی مخلوف (پسردایی بشار) معرفی کردم که با چنگ انداختن بر بخش غالب اقتصاد سوریه و تداوم و گسترش خصوصی سازی هایی که از سال ۱۹۹۰ به دستور حافظ اسد شروع شده بود، یک عده الیگارش را اطراف خود جمع کرده بود تا سفره و جیب مردم کارگر و زحمتکش سوریه را خالی کنند. ضلع دوم را ماهر اسد (برادر کوچکتر بشار) دانستم که قدرت نظامی امنیتی را با تکیه به خشن ترین گنگ های بازمانده از دوران پدر تحت سیطره ی خود داشت و کوچکترین اعتراضی را به شدت سرکوب می کرد. ضلع سوم و مکمل را شخص بشار خواندم که ضمن اتصال دو ضلع پیش گفته مناسبات دولت با قبایل و گروه ها و فرقه های داخلی را تنظیم می کرد و مسئولیت سیاست خارجی و ارتباط با دولت ها را نیز به عهده داشت و نماد حکومت و دولت به شمار می رفت. با وجود این سه ضلع هرگونه چرخش و تغییر مسالمت آمیز قدرت سیاسی به طیف های دیگر عملاً غیر ممکن بود. نام این مناسبات را حکومت استبدادی مبتنی بر اقتصاد نئولیبرال فقرزا۱ گذاشتم که نمی توانست برای مدتی طولانی از سوی مردم سوریه تحمل شود مگر به ضرب و زور سرنیزه و خونریزی. مضاف به اینکه در  تمام کشورهای منطقه ی خاورمیانه و آفریقای شمالی و حتا قفقاز انتظار تغییرات مثبت و مفید سیاسی اقتصادی با وجود دولت های بورژوایی اتوریتین بدون یک انقلاب اجتماعیِ توده یی عملاً امیدی واهی است. در مورد مناسبات اقتصادی و روابط سیاسی حاکم بر سوریه در ادامه ی این مجموعه به تفصیل سخن خواهم گفت. اما وقتی از “دیکتاتوری” اسد و به تعبیر من دولتِ بورژواییِ اتوریتین و محافظه کار وی سخن گفته می شود و این امر عامل اصلی به خاک و خون کشیدن اعتراضات ۲۰۱۱ جا و جار زده می شود آنگاه هر ناظر عاقلی حق دارد بپرسد که در کدام یک از سرزمین های خاورمیانه و آفریقا و …..چرخش مسالمت آمیز قدرت سیاسی یا انتخابات آزاد و دمکراتیک ( مثلاً به شیوه ی پارلمانتاریستی غرب) حاکم است؟ بگذریم از اینکه دمکراسی روش تغییر ساختاری حکومت نیست و از درون صندوق رای نیز تا کنون هیچ تحفه یی بیرون نیامده است اما آیا دولت های عربستان و قطر و امارات و بحرین و کویت و مصر و اردن و عراق و سودان و پاکستان و افغانستان و ترکیه و ایران و آذربایجان و تاجیکستان و قزاقستان و قرقیزستان و گرجستان و…. در این زمینه فرقی با سوریه ی دوران اسد داشته اند یا دارند؟ مگر در ایران معاصر که تا کنون بیش از ۴۵ بار انتخابات برگزار شده است اوضاع اقتصادی و سیاسی و فرهنگی بعد از هر انتخابات تغییر ملموسی به سود مردم کرده است؟ ممکن است گفته شود که در ایران زمان پهلوی و جمهوری اسلامی قدرت سیاسی در یک مکان و نهاد معین متمرکز بوده و این مرکزیت سیاسی اقتصادی نظامی اجازه ی تغییر نمی داده است و کماکان نیز نمی دهد. ادعای نامربوطی نیست اما مگر در ترکیه و آذربایجان و عربستان و اردن و قطر و کویت و پاکستان و ازبکستان….. شرایط غیر از این است؟ تازه مگر در فرانسه و آلمان و هلند و ایتالیا و انگلستان و یونان و اسپانیایِ…. دمکراتیک بعد از هر انتخابات آزاد و تغییر دولت زنده گی به نفع مردم کارگر و زحمتکش تغییر می کند؟ از سارکوزی به اولاند و از ایشان به مکرون! از مرکل به شولتز. تغییر مکرر دولت و دست به دست شدن آن میان دو حزب محافظه کار و کارگر در انگلستان. سیکل معیوبی که بیش از یک قرن است در دمکراسی های لیبرال غربی تکرار می شود. اساساً این چه بلایی است که به ویژه بعد از فروپاشی دیوار برلین گریبان چپ را گرفته و تکیه به دمکراسی را به جای اتکا به طبقه نشانده است؟ …..به هر حال این نکات را گفتم تا بپرسم چرا با وجود مانسته گی های عجیب سیاسی میان تمام دولت های منطقه ی ما و حتا شباهت کم و بیش این دمکراسی ها با نوع غربی آنها خشونت های وحشیانه ی منتج به “رژیم چنج” فقط در افغانستان و عراق و لیبی و سوریه صورت بسته است؟ مگر حکومت الهام علی اف موروثی نبوده و از پدر به پسر نرسیده است و استبدادی نیست؟ چرا هیچ فرد و سازمانی نیم نگاهی به این دولت خونخوار نمی اندازد؟ (شاید چون مانند دولت اسد متحد جمهوری اسلامی نیست!) مگر بن سلمان – که روزنامه نگار را مُثله می کند – از کره ی مریخ آمده است؟ پادشاه اردن عبدالله دوم چطور؟ (شاید چون متحد ناتو و دوست اسرائیل است و خیلی گوگولی مگولی و همیشه شاد است کسی با او کاری ندارد!)  حکومت کودتایی مصر چطور؟ اردوغان چه؟ واقعاً چگونه می توان از جنایات اردوغان و جهادی های نیابتی او به ساده گی گذشت؟ نه مگر بیش از ۳۰ هزار جنگجوی داعش زیر نظر چشمان تیزبین “میت” وارد خاک ترکیه شدند و با اسکورت نیروهای امنیتی این دولت به عراق و سوریه یورش بردند و نفت عراق را استخراج کردند و به ثمن بخس به دولت اردوغان بخشیدند و اسلحه گرفتند؟ چرا جهادی ها به ترکیه و آذربایجان و مصر و اردن و عربستان و قطر و کویت و امارات و بحرین و عمان….که حکومت های شان – مانند سوریه- هم استبدادی و فردی است و اقتصادشان نیز به شدت فقرزا حمله نمی برند؟ چگونه است که این جهادی های مومن و مسلمان – به قول دکتر نجیب – تا کنون یک گلوله به سمت اسرائیل شلیک نکرده اند؟ چگونه است که این جهادی های تروریست یک شبِ از بندر بن غازی۲ سر در می آورند و با حمایت علنی میراژهای فرانسه و ارسال خیل اسلحه از بروکسل قذافی را تکه پاره می کنند اما خودشان و حامیان شان در ناتو با عبدالله دوم و ژنرال سیسی کاری ندارند؟۳چگونه است که پس از بارزسی ماموران آژانس انرژی اتمی – حتا از یخچال شخصی صدام – و تاکید بر فقدان هرگونه سلاح اتمی و شیمیایی و موشک بالستیک باز هم عراق هدف امپریالیسم امریکا و انگلستان قرار می گیرد و شخم زده می شود؟۴ سوریه در این میان چرا هدف تجمع جهادی واقع می شود و جنبش نان و آزادی اش به سرقت می رود؟ در ادامه به پرسش فوق نیز تا حد ممکن پاسخ خواهم داد؟

پ. فشرده ی داستان دخالت ترکیه و اسرائیل در سقوط دولت سوریه!

بدون اینکه قصد داشته باشم کرونولوژی بحث را بشکافم لاجرم به همین اندک بسنده می کنم که اصل داستان از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ شروع شد. جورج بوش دوم و یک عده گنگستر در تیم او – از دونالد رامسفلد و رایس و چنی و پاول گرفته تا ولفوویتز- کاخ سفید را تحویل گرفته بودند. غالب این افراد از نهادهای نظامی و امنیتی امریکا امده و در شمار شیفته گانِ شیکاگوییِ میلتون فریدمن بودند. بوش اگرچه دالان های کاخ سفید را به اعتبار یک دوره ریاست جمهوری پدر خود و جنگ اول خلیج تجربه کرده بود اما ضربه ی ۱۱ سپتامبر با حمله ی صدام حسین به کویت متفاوت بود. این بار و از قرار هم امنیت امریکا به خطر افتاده بود و هم اعتبار دولت جدید زیر سئوال رفته بود. نیازی به تحقیق و بررسی FBI  نبود. القاعده و بن لادن دم دست بودند. افغانستان که با حمایت مستقیم ریگان و تاچر ابتدا به مجاهدین پروامریکاییِ ربانی – مسعود – یونس قانونی سپرده شده بود به دلیل اختلافات داخلی این جماعت در اختیار طالبان قرار گرفت. گروهی که علناً از سوی دولت پاکستان و ISI  و عربستان و سایر شیخ نشین ها حمایت می شد. حمله به برج های دوگانه ی منهتن به فرماندهی خالد شیخ محمد تبعه ی پاکستان و مستقر در کویته – پیشاور و چند تروریست تبعه ی عربستان صورت گرفته بود و بن لادن – ظواهری بعد از پایان عملیات از ماجرا مطلع شده بودند. همه ی عوامل حمله در شهر مانسهره پاکستان آموزش نظامی دیده بودند و حتا یک نفرشان هم افغان نبود. پنتاگون و سیا اما آگاهانه و هوشمندانه دو دولت دوست و برادر یعنی پاکستان و عربستان را رها کردند و وارد جنگ با “دشمن غیر واقعی” در مکانی “اشتباه”۵ شدند. یک سال پس از این واقعه در تاریخ ژانویه ۲۰۰۲ جورج بوش استراتژی جنگی امریکا را حول برنامه ی “محور شرارت” و “جنگ با تروریسم” مطرح کرد. این محور به طور مشخص سه دولت و در مرتبه ی بعدی ۱۰ دولت مسلمان نشین را در بر می گرفت. از نظر دولت امریکا، عراق و کره شمالی و ایران اولویت های اصلیِ حمله ی نظامی و اضلاع اساسی مثلث محور شرارت به شمار می رفتند. واقعیت این است که هیچ یک از این سه دولت کوچکترین نقشی در واقعه ۱۱ سپتامبر نداشتند. با این حال دولت های دوم و سوم خیلی زود از این محور حذف شدند. کره شمالی دولتی هسته یی بود و امریکا می دانست که حمله به این کشور نه فقط کره جنوبی را نابود خواهد کرد بلکه دو تیپ از ارتش امریکا مستقر در کره جنوبی نیز دود خواهند شد. چه بسا توکیو و حتا واشنگتن نیز هدف یکی از موشک های قاره پیمای حامل کلاهک هسته یی کره شمالی قرار می گرفتند. بینگو! به این ترتیب کره شمالی از محور کذایی بیرون گذاشته شد. همکاری تمام و کمال دولت جمهوری اسلامی با “ائتلاف شمال” و مشارکت تمام عیار در “اجلاس بن” به منظور انتقال دولت از طالبان به فرد مورد علاقه ی ناتو یعنی حامد کرزای در نهایت جمهوری اسلامی را نیز از این محور خارج کرد. مضاف به اینکه دولت ایران در تقویت مجاهدین علیه دولت های متحد شوروی حاکم بر افغانستان کنار غربی ها ایستاده و المپیک مسکو را نیز به دلیل “دخالت نظامی” روس ها در افغانستان تحریم کرده بود! در این معامله و روند پیدا و پنهان امریکا دولت های عراق و لیبی و سوریه را در مرکز هدف خود نشاند. دولت های متحد شوروی سابق و بازمانده از دوران جنگ سرد. در متن دکترین “نظام جهانی نو” – و نه “نظم نوین جهانی”- مقرر شده بود که به اعتبار قدرتِ ناشی از یک جانبه گرایی امریکا و پایان تاریخ مجلس ختم کمونیسم نیز پس از فروپاشی دومینویی اعضای بلوک ورشو و ریختن دیوار برلین درکابل و بغداد و طرابلس و دمشق جشن گرفته شود! در همین راستا سرزمین های افغانستان و عراق با توحش بی بدیلِ دولت های یورو آتلانتیک شخم زده شدند و تا اعماق تاریخ فرو غلتیدند. عمر دولت بوش و هزینه های بسیار سنگین جنگ در افغانستان و عراق و مهم تر از همه صدای پای بحران بزرگ ۲۰۰۸ به دولت نئوکنسرواتیست امریکا امان نداد که به حساب سوریه برسد. مسئولیت این امر خطیر به دولت اوباما- بایدن سپرده شد. این دولت برای استمرار سیاست بوش هیچ ملاحظه یی نداشت جز اینکه بدهی مالی اش سرسام آور شده بود و برنامه ی “میلیتاریسم کینزی” پاسخگوی تامین هزینه های جنگ جدید نبود. امریکا و ناتو در گرداب افغانستان و عراق گیر کرده و اولی را به پاکستان و دومی را به ایران وانهاده بودند. مضاف به اینکه دو قدرت برتر چین و روسیه نیز کل سیاست یک جانبه گرایی امریکا را درهم شکسته بودند و جهان بر خلاف مهملات مرکز مطالعات استراتژیکِ Olin  دانشگاه هاروارد وارد دوران چند قطبی شده بود.

جنبش موسوم به بهار عربی در ابتدای دهه ی دوم از هزاره سوم بسترهای تغییر خاورمیانه و آفریقای شمالی را مساعد ساخت. مردمی که در اعتراض به سیاست های نئولیبرالی فقرزا در تونس و مصر به خیابان ها آمده بودند با تمهید قدرت های منطقه یی مبارزه را به جریان های مختلف اسلامی و به ویژه اخوانی باختند. دولت زین العابدین بن علی به دنبال کشتن جمعی از معترضان خیلی زود تسلیم شد. ارتش تونس که تحت سیطره ی غربی ها بود از دسامبر ۲۰۱۱ ( ۲۴ دی ۱۳۸۹) در مقابل مردم مقاومت کرد و پس از کشتن جمعی از معترضان فروپاشید. بن علی به عربستان گریخت و راشد الغنوشی – یک کهنه کار اخوانی و موسس حزب اسلامی تونس- به قدرت رسید. در مصر نیز اتفاقی مشابه تونس رخ داد. متعاقب تظاهرات گسترده و ممتد مردم زحمتکش محمد مُرسی – رئیس حزب اخوانی آزادی و عدالت – به دنبال یک انتخابات دمکراتیک سوار دولت شد. (۳۰ جون ۲۰۱۲) ما به ازای حزب مُرسی همان حزب عدالت و توسعه اردوغان است. کمااینکه گونه ی سازمانی و شبه دولتی آن حماسِ خالد مشعل است. به این ترتیب تا پیش از کودتای عبدالفتاح سیسی (۳۰ جون ۲۰۱۳) جریان اردوغان برنده ی تحولات “بهار عربی” شده بود. در تاریخ ۱۰ مهر ۱۳۹۱ محمد مرسی و خالد مشعل (رهبر وقت حماس) به اتفاق مسعود بارزانی به استانبول رفتند و ضمن شرکت در کنگره ی حزب عدالت و توسعه AKP  دست اردوغان را به عنوان رهبر جهان اسلام بلند کردند. خالد مشعل خطاب به اردوغان گفت:

« تو نه تنها رهبر ترکیه بلکه یک رهبر اسلامی و بزرگ هستی.»

محمد مرسی نیز شدیداً به دولت سوریه حمله کرد و از بشار اسد خواست استعفا دهد. به محض آغاز جنگ داخلی سوریه حماس دفتر خود در دمشق را تعطیل کرد و در دفاع از تروریست های جبهه النصره و ارتش آزاد به دوحه رفت. پس از کودتای سیسی و دستگیری مُرسی و سپس مرگ او در زندان مرثیه خوان اصلی این رهبر اخوانی کسی نبود جز اردوغان که سیسی را قاتل دوست و متحد خود می دید. کودتای سیسی یک ضربه ی اساسی به اردوغان و اخوانی ها بود. آنان حالا ناامید از بازگشت اخوانی ها به مصر تمام اهتمام خود را معطوف ضعیف ترین حلقه ی دولت های عربی یعنی لیبی و سوریه کرده بودند. قذافی که با حماقت ساده لوحانه و اعتماد احمقانه به غربی ها – دقیقاً مانند صدام حسین – سلاح های استراتژیک خود را نابود کرده بود خیلی زود از پا در آمد و کشته شد. اواسط فوریه ی ۲۰۱۱ تظاهرات خیابانی مردم لیبی به سرعت از سوی جهادی ربوده شد. شورشیان مستقر در بن غازی با حمایت مستقیم میراژهای دولت فرانسه (سارکوزی) مثل برق طرابلس را اشغال کردند و در تاریخ ۲۳ اگوست ۲۰۱۱ ضمن عبور از باب العزیزیه وارد قصر قذافی شدند. شهر سرت آخرین مکان عقب نشینی رئیس جمهوری لیبی بود که در ۲۰ اکتبر سقوط کرد و قذافی دستگیر و به طرز وحشیانه یی از سوی اوباش شورشی کشته شد. ابتدا مصطفا عبدالجلیل یک اسلامگرای هیچکاره به قدرت گماشته شد اما به دنبال رقابت ترکیه و عربستان و قطر از یک سو و روسیه و مصر و امارات از سوی دیگر لیبی به مبارکی صاحب دو دولت شد. اردوغان بیش از ده هزار نفر از تروریست های داعش و جبهه النصره را با هماهنگی و تحت فرماندهی افسران ارشد ترکیه به لیبی گسیل کرد و ضمن اشغال طرابلس بر مناطق نفتی لیبی نیز مسلط شد. دولت وفاق طرفدار اردوغان به ریاست فائز سراج از سال ۱۳۸۹ شکل گرفت. اردوغان  روز ۱۶ خرداد ۱۳۹۹ و به دنبال پیروزی تروریست های اعزامی اش عربده کشان گفت:

« نظامیان ترکیه به همراه برادران شان در لیبی توانستند طرابلس و ترهونه و همه ی فرودگاه های دیگر را تصرف کنند. این امر باعث تقویت جایگاه ترکیه در داخل پیمان آتلانتیک شمالی خواهد شد.» 

در همین سخنرانی اردوغان به نقش مهم نیروهای هوادار خود در ادلب سوریه اشاره کرد و یادآور شد که حضور این شبه نظامیان وفادار به وی “وسعت قدرت عمل ترکیه را نشان می دهد.” در مقابلِ دولتِ وفاقِ مزدورِ ترکیه، ارتشبد خلیفه حفتر ( نوع لیبیایی مصطفا طلاس) به نماینده گی و با پشتیبانی روسیه و امارات و مصر در شرق لیبی ایستاده است. ارتشبد و نظامیانش دولت وفاق هوادار اردوغان را اشغالگر و استعمارگر می داند. علاوه بر این دو دولت در حال حاضر ده ها گروه تروریست اسلام سیاسی و بخشی از وفاداران به قذافی در شهرک ها و مناطق مختلف لیبی به طور مسلحانه فعال هستند….  کوتاه اینکه بحران ۲۰۰۸ امریکا به چند موضوع دامن زد:

۱. افول هژمونی امریکا به ویژه در خاورمیانه و آفریقا.

۲. عروج قدرت های منطقه یی مانند ایران و عربستان و ترکیه و پاکستان و البته اسرائیل. دولتی جعلی که همیشه نقش پاسگاه غرب را ایفا می کرده.

۳. سقوط اقتصاد امریکا در حوزه ی تولید مادی و دست بالا یافتن اقتصاد چین. این روند تا آنجا پیش رفت که اقتصاد امریکا بدون تولید ماده زدایی شده – مانند نت فلیکس و ارزش سهام شبکه های اجتماعیِ بر آمده از سیلیکون و هالیوود- به قدرت دوم بعد از چین تبدیل شد.

پیش از شروع بهار عربی و در سال ۲۰۱۰ بر مبنای ارزیابی انستیتو لوی اکونومیک بدهی خارجی امریکا به میزان ۶۰ درصد تولید ناخالص داخلی و کسری حساب های جاری به ۸.۵  تا ۹.۵ درصد GDP  رسید. چنین روندی موید یک رکود بزرگ بود. نخبه گان بورژوازی امریکا برای حل این رکود چند راهکار یا فرضیه را مد نظر قرار دادند:

یک. اگر دیگر قسمت های جهان سریع تر یا در واقع بسیار سریع تر از نرخ رشد آن برهه ی اقتصاد امریکا رشد کنند، میزان تقاضا برای کالاهای و خدمات این کشور افزایش می یابد. 

دو. فرضیه ی فوق ابتدا با این چالش جدی مواجه بود که امریکا و متحدانش در ناتو بخش عظیمی از مراکز صنعتی خود را از بیخ تراشیده و به چین منتقل کرده بودند. تنها محصول سودآور امریکا – به جز نت فلیکس و آمازون- در واقع دو محصول بود. یکی صدور دستاوردهای سرمایه داری نظارتی که بعد از ۱۱ سپتامبر در قالب سازمان های پلیسی امنیتی جدید شکل گرفته بود. مانند بلک واتر. دیگری صدور محصولات پنتاگون و تقویت روند میلیتاریسم کینزی و ساخت و ساز ارتش های پوشالی مانند ارتش عراقِ پساصدام و دوران حامد کرزای و اشرف غنی!

سه. بورژوازی امریکا به این فرضیه نیز فکر می کرد که شاید بتواند کسری حساب جاری خود را از طریق مقاطعه کردن تقاضاهای داخلی جبران کند.

چهار. رشد انفجاری کسری حساب جاری ممکن بود به شیوه ی اصلاحاتی در قیمت های نسبی و یا به عبارت دیگر کاهش ارزش دلار جبران شود.

پنج. و البته در نهایت دولت اوباما به این امکان می اندیشید که بخشی از نیروهای نظامی خود را از افغانستان و عراق خارج کند. راه حل دیگر این بود که اعمال قدرت نظامی و سیاسی ممکن است بر اجزای تشکیل دهنده ی رشد کسری حساب جاری به گونه یی مطلوب و مفید موثر واقع شود. گسترش جنگ امپریالیستی از افغانستان و عراق به لیبی و سوریه می توانست یک گزینه ی مهم تلقی شود. با اینهمه نکته ی مهم این بود که بودجه ی اولیه ی این جنگ امپریالیستی جدید چگونه تامین خواهد شد و در کدام روند به مافوق سود خواهد رسید؟  استفان وچ از مورگان استنلی با طرح این پرسش که:

« آیا یک اقتصاد امریکایی کم پس انداز می تواند سلطه جویی های نظامی این کشور را تامین بودجه کند؟»

پاسخ شخص وچ به پرسش خود این بود:

« تجمع تاریخ و ژئوپولیتیک و اقتصاد من را مجاب می سازد که دیگر یک “جهان امریکا محور” راه به جایی نخواهد برد. دوران یک جانبه گرایی تمام شده.»

در این میان پرسش دیگری نیز مطرح بود:

« آیا توسعه ی نظامی امریکا می تواند به اعتبار خود و روند همین توسعه بودجه تامین شود؟»

اندی زای از مورگان استنلی برآورد می کرد که:

« تاثیرات مستقیم و غیر مستقیم اشغال عراق از سوی آمریکا به درآمد و پس انداز ۴۰ بیلیون دلار در سال بابت خرید و فروش نفت خواهد انجامید. اما حتا اگر این پول به طور کامل تامین شود باز هم پاسخ مقتضی به کسری حساب جاری امریکا نخواهد داد.»

امریکای اوباما- بایدن به وضوح می دانست که تعیین تکلیف جنگ در افغانستان و عراق و لیبی و سوریه بدون توافق با روسیه و ایران و ترکیه و عربستان و قطر و البته اسرائیل ممکن نخواهد شد. به این ترتیب بود که چالمرز جانسون (استاد بازنشسته دانشگاه برکلی و مشاور پیشین CIA ) نتیجه می گرفت:

« آنچه بر امریکا می رود با وقایعی که بر شوروی سابق متعاقب ۱۹۸۹ رفت قابل قیاس است با این تفاوت که امریکا بر خلاف شوروی تجزیه نخواهد شد اما دولتی که در پی این بحران به قدرت خواهد رسید یک قدرت درجه دو اقتصادی و سیاسی و نظامی خواهد بود که توان و برنامه و حتا ادعای سامان دهی به نظام سیاسی جهان آینده را نخواهد داشت.»۶

باری نبرد فدراسیون روسیه علیه نئونازی ها و دولت نئوفاشیست اوکراین سابق و شکست تمام عیار امریکا و متحدانش (یورو – آتلانتیک) مصداق واقعی نظریه ی جانسون است. بیهوده نیست که نخبه گان بورژوازی امریکا برای جبران این شکست تحقیرآمیز بار دیگر دستان ترامپ را فشرده اند. برنامه ی جهانی سازی دموکرات ها شکست خورده است. تلاش آنان برای جبران این شکست در دوران بایدن با شکستی دیگر پاسخ گرفته است. حالا ترامپ آمده است تا به اعتبار برنامه یی ناسیونالیستی امریکا را به جایگاه پیشین خود باز گرداند. او به شدت می خواهد از جنگ اوکراین و خاورمیانه فاصله بگیرد و هزینه های آن را صرف تقویت رقابت با چین کند. به این ترتیب بود که امریکا تعیین تکلیف نهایی با دولت سوریه را به دو دولت قائم مقام خود در منطقه سپرد. ترکیه و اسرائیل.

 در ادامه ی این مباحث به مناسبات و نقش جهادی های وابسته به ترکیه و عربستان و قطر در جریان ربایش خیزش مردم سوریه و ساقط کردن دولت اسد خواهم پرداخت. همچنین از ماهیت منافع دولت های اسرائیل و ترکیه از یک سو و ایران و روسیه از سوی دیگر سخن خواهم گفت و به منافع و زیان های ناشی از سقوط اسد برای هر یک از این دولت ها اشاره خواهم کرد. علاوه بر این با شناختی که از مناسبات اجتماعی و سیاسی سوریه دارم به دالان تناقض های بیرون زده از سقوط دولت بشار اسد سر خواهم کشید و به تبیین نتایج احتمالی برخورد گسل های این تناقض ها – به فرض استقرار دولت نیابتی ترکیه – وارد خواهم شد…

جمعه ۷ دی ۱۴۰۳/ ۲۷ دسامبر 

پی نوشت ها:

۱. کتاب “فاشیسم مقدس” من به دلیل تاکید بر فساد دولت نوری مالکی و طرح سیاستهای نئولیبرالی و فقرزای بشار اسد از سوی بررسان وزارت ارشاد دولت رئیسی غیرمجاز اعلام شد! 

۲. در این زمینه بنگرید به مقاله ی “جنگ امپریالیستی در لیبی” از همین قلم در این لینک:

http://www.iran-chabar.de/article.jsp?essayId=36836

۳. ن. ک به مصاحبه محمد قراگوزلو با تلویزیون اندیشه (رضا گوهرزاد) در مورد تحولات و ماهیت سیاسی اقتصادی انقلاب نیمه تمام مصر. 

۴. در این باره بنگرید به کتاب های “فرمانروای جهان کیست؟” و “هژمونی و بقا” و “نظام های سلطه” از آثار درخشان نوام چامسکی.

۵. ن. ک به کتاب “فتحنامه ی کابل” (۲۰۲۰) نوشته ی کارلوتا گال، ترجمه و بازنویسی و روایت محمد قراگوزلو، انتشارات نگاه. این کتاب که برنده جایزه ی پولیتزر شده است داستان های واقعی از جنگ در افغانستان و ترور و جنایت سازمان پلیس مخفی ارتش پاکستان را روایت می کند.۶. ن. ک به: قراگوزلو محمد (۱۳۸۸) بحران نقد اقتصاد سیاسی نئولیبرال، تهران: موسسه انتشارات نگاه. صص: ۲۰۴

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

22 پاسخ

  1. در نیویورک برای فراخوانی جمع بودیم رفیقی خودش اعلامیه ایی نوشته وپخش میکرد و ما نیز چون کارگری که در نوشتن وسخنرانی ها اظهار فضل های انچنانی بدور وتماشاگر صحنه ها بودیم . این رفیق فلسفه خوان وصاحب لیسانی در رشته دیگر وسابقه بیش از نیم قرن در صحنه های رادیکال مبارزه طبقاتی با لبخندی به لب نسخه ایی از اعلامیه هاش را به مقامی که از مقامش در شهر نیویورک بیرون شده بود دودستی تقدیم ونظرش را همانجا خواست . این مقام بلند پایه نیویورکی فقط در جمله ایی این چنین گفت داداشی زحمت میکشی ولی چندین خواسته بغرنج و مسایلی که برای هر یکی هزاران ساعت ها با انواع گروه های تحقیقاتی در انواع دانشکدهای نام دار لازم است چطوری شما جرعت مطرح کردن این همه را به تنهایی اینجا اورده ایی ؟/ بهتر نیست فقط موضوعی را برجسته وکالبد شکافی کنیم . .حال بنگرید به استاد نشسته در گوشه ایی از جهان پیرامونی چگونه جهان را می شکافد

    1. جناب آقا رسول
      با درود و اهدای احترام
      اگر شما مایل هستی بدون طرح زمینه های اصلی یک موضوع مستقیم و بدون رهنما زدن وارد خیابان اصلی شوی و زیر گرفته نشوی می توانی در یک روستا یا کلبه بنشینی و اتراق کنی و به این نتیجه بسنده فرمائی که مثلا حمله به عراق و افغانستان کار اجنه بوده و ربطی به مسائل جهانی نداشته.
      در اینصورت خیر پیش اخوی!

    2. آقا رسول و آقا مجید گرامی:درود
      ژاله اصفهانی:”شاد بودن هنر است! شاد کردن، هنری والاتر”
      شاید پر نویسی هنر باشد؟ ولی مختصر نویسی حتما هنری است والاتر!

      شعار توده‌ها در سوریه: “نه به جولانی، نه به اسد، ما می خواهیم کشورمان را بسازیم!”

      زندانی سیاسی دلاور گلرخ ایرایی-اوین:
      “اسرائیل با سیاستی که برنسل‌کشی ونابودیِ مردم فلسطین وروند اشغالگری شکل گرفته و ج.ا نیزبا پیشبردِ اهداف قدرت‌طلبانه که همواره با پناه گرفتن پشتِ دفاع ازآرمان ومردم فلسطین میسربود،منطقه را به کانونِ عرض اندامِ قدرت‌های جهانی بدل کردند.رهبرانِ۲نظامی که خود بازتولیدِ نظام سرمایه‌داری امپریالیستی هستند وکارکردشان حفظ منافع وارزشهای قدرتهای جهانی درمنطقه است”

      یحیی سنوار در یک ویدیو حرفهای معروف حسن نصرالله را تکرار میکند!:
      «ما صدها کیلومتر تونل و هزاران موشک داریم. اگر جمهوری اسلامی نبود به اینجا نمی‌رسیدیم. برخلاف برادران عرب، ایران به ما اسلحه و تخصص داد.دولتهای عربی درهایشان را به روی ما بستند و گفتند اول با آمریکاییها صحبت کنید.»

      کارکنان شرکت نفت:
      هر وعده که دادند به ما باد هوا بود- هر نکته که گفتند غلط بود و ریا بود”
      قولها و وعده های فراوانی داده شد اما:
      ”اینها همه لالایی خواباندن ما بود”

      بازنشستگان:
       “نه جنگ میخایم نه کشتار- رفاه میخواهیم ماندگار ”
      “جنگ افروزی کافیه – سفره ما خالیه”
      سیز ساغ من سلامت

  2. ” اساساً این چه بلایی است که به ویژه بعد از فروپاشی دیوار برلین گریبان چپ را گرفته و تکیه به دمکراسی را به جای اتکا به طبقه نشانده است؟ ”

    استالینیست هایی که نه از تاریخ مبارزات دموکراتیک طبقه کارگر ،نه از فروپاشی اتحاد شوروی و کشورهای اروپای شرقی و نه حتا از پیامدهای فاجعه بار ان برای مردم این کشورها و تضعیف شدید تمام احزاب چپ درس نمی گیرند و همچنان و همواره خود را پیروز و محق میبینند !!

    بی دلیل نیست که چنین افرادی همواره مخالف دموکراسی مشارکتی ، اکولوژی سیاسی و ازادی های کامل سیاسی هستند و از تمامی دیکتاتورها فاسد خاورمیانه از نوع سنوار و قذافی تا اسد ، حمایت میکنند !

  3. دیو چو بیرون رود؛ “فرشته” درآید؟؟ 
    همان طور که با سقوط خاندان پهلوی قدرت به دست مردم نیفتاد؛ با سقوط خاندان اسد قدرت به دست مردم سوریه نیفتاد.دزدان  حرفه ای انقلابها و خیزشها  در کمین هستند تا خمینی ها و چلبی و  احمد الشرع ها را که در آب نمک خوابانیده اند.بر تخت و منبر بنشانند  تا مبارزات مردمی را مصادره و منافع خود را پیش برند . 
    رژیم دیکتاتوری-غیر اسلامی بشار اسد سقوط کرد و دیکتاتوری اسلامی و ضد زن هیات تحریر شام ملبس به کت و شلوار با نصب کراوات و ریش تعدیل شده مانند گنجشکی  رنگ شده  و بنام بلبل  بر دوش اردوغان فاشیست بر مردم فقیر و مصیبت کشیده سوریه  تحمیل شود. 
    جنایتکاران و اشغالگران حرفه ای(امپریالیسم-صهیونیسم): آمریکا، اسرائیل  به همراه ترکیه و  اتحادیه عرب در تلاشند تا جای جمهوری اسلامی و روسیه را در سوریه پر کنند.در همین چند روزه  اسرائیل اشغال سرزمین های سوریه را گسترش داده و زیر ساخت‌ها و تجهیزات نظامی سوریه را نابود کرده  برای اقدامات بعدی تحویل ارباب خود آمریکا داد.
     بازندگان بزرگ وقایع سوریه؛ جمهوری اسلامی و روسیه شریک جرم کشتار حدود نیم میلیون نفر مردم سوریه، آوارگی نزدیک به ده میلیون نفر و ویرانی شهرهای سوریه هستند.

  4. ” فیلسوفان تا این زمان فقط به تفسیر جهان به طریقه های گوناگون پرداخته و اکنون باید در صدد تغییر جهان بر آمد “.
    ( کارل مارکس ـ تزهائی در مورد فویرباخ )

    ” مضاف به اینکه در  تمام کشورهای منطقه ی خاورمیانه و آفریقای شمالی و حتا قفقاز انتظار تغییرات مثبت و مفید سیاسی اقتصادی با وجود دولت های بورژوایی اتوریتین بدون یک انقلاب اجتماعیِ توده یی عملاً امیدی واهی است ”

    ( با تشکر فراوان از آقای قراگوزلو )

    ” تاریخ کلیۀ جوامعی که تا کنون وجود داشته اند ، جز تاریخ مبارزۀ طبقاتی نبوده است ، به استثنای تاریخ جامهۀ بدوی . مرد آزاد و برده ، اشراف و اعوام ، ارباب و سرف،استاد کار و کارگر روزمزد، در یک کلام ستمگر و ستمکش، همواره در تضاد بوده اند و به نبردی لاینقطع، گاه نهان و گاه آشکار ، مبارزه اى که هر بار یا به تحول انقلابی سازمان سراسر جامعه و یا به فنای مشترک علیه طبقات متخاصم ختم می گردید، دست زده اند”
    ( مارکس و انگلس مانیفست حزب کمونیست )

  5. یک پیشنهاد به دکتر قراگوزلو
    ضمن عرض خسته نباشید فکر می کنم اگر وقت کافی داشته باشی و این مجموعه را با همین دقت و البته با بسط هر بخش ادامه دهی به نظرم از درون و جمعبندی آن یک کتاب خواندنی و مرجع درباره مهمترین تحول خاورمیانه غربی تولید خواهد شد.
    ممنون از زحمتی که می کشی.

    1. مهرداد عزیز من هم نظرم همین بود که این مقاله تودرتو را به فصل هایی تقسیم و در هر نوبت به شرح ونظر خود را نیز بیان کنند اینکه کل جهان را دریک مقاله گنجاندن واز ان به جز رسیدن به نظر من سمبل کردن شباهت دارد تا از کل به جز رسیدن و ووو

  6. جناب شریفی لطف کنید به یک کشور اشاره بفرمایید که نزدیک به ارزوهای حضرت عالی باشد.بنظرم جنابعالی حتما به کشورهای اسکاندیناوی اشاره می فرمایید. قربان بند کفشتان بروم می خواهید یک ضرب بدون هیچ دوران گذاری در لیبی و سوریه و قربان دنیای تخیلیتان بروم ایران ؛ دموکراسی شورایی بر قرار کنید. همین دنیای تخیلی ما است که شازده می شود منجی مردم. عزیزم ما یا باید برای ۴۰ سال دیگر به این بحث های تخیلی ادامه دهیم یا کاری کارستان. شازده و سرمایه داران فاسد اطرافش مثل شورش ۵۷ در کمینند یادتان باشد که خمینی غافگیرمان کرد! حمید اشرفی باید!
    جناب رسول جان می فرمایید منتظر یک مجتهد جامع الشرایط باشم که برایمان حوادث سوریه را تحلیل کند. عزیزم خواندن یک مقاله یک پالس به مغز است که اینگونه هم می توان یک حادثه را تحلیل کرد اما این به این معنی نیست که در تمامیت انرا قبول کنیم.
    گویا قره گوزلو یک عده مخالف سازمان یافته دارد که با هر چه بگوید مخالفند. عزیزم ناصر زرفشان گل همین هایی که قره
    گوزلو می گوید را می نویسد ولی امثال شما حتی یک کامنت انجا نمی گذزید . امیدوارم روزی حق اظهار نظر هر جنبندهای را بپذیرید.

    1. جناب صبوری جهرمی

      به باور من مبارزات مستمر کارگران ،زنان و جوانان ایران بیان گر اگاهی بخش بزرگی از جامعه ایران و آمادگی ان برای ایجاد تحولات مترقی و گسترده سیاسی،اجتماعی و دموکراتیک است

      نمونه های مناسب در گذار از دیکتاتوری و فاشیسم به سوسیالیسم که میتوان در نظر گرفت ،نمونه گذر کشورهای آمریکای جنوبی بخصوص شیلی گابریل بوریچ میباشد !

      در مورد گروه فاشیستی پهلوی در نبود آلترناتیو چپ ، به کمک رسانه های وابسته و سایبری های ج.ا رشد قارچ گونه کرده است.
      بجز ناسیونالیست ها و فاشیست ها حرفه ای با افرادی روبرو هستیم که در شرایط استیصال و با اگاهی اندک سیاسی ، چون راه تازه‌ای جلو خود نمی بینند به آن‌چه که آشنا هستند یعنی پهلوی گرایش پیدا کرده اند !

      در این مورد نیز بهترین تعریف را برتراند راسل دارد:

      “اولین مرحله یک جنبش فاشیستی، گرد هم آوردن تعداد معینی از مردانی است که بیش از حد متوسط ​​ خشونت طلب ، نا اگاه و ساده لوح تحت رهبری یک رهبر اقتدارگرا.
      قدم بعدی مجذوب کردن احمق ها برای به زنجیر کشیدن و ساکت کردن افراد باهوش است. ”

      از دیدگاه من وبسیاری دیگر ، چپ تحت هیچ شرایطی نمیتواند و نباید با نیروهای فاشیستی متحد شود !

  7. – در میان انبوه مسائلی که نویسنده پیش کشیده است و هر کدام جای چون و چرا دارد تنها دو پرسش را مطرح می کنم ۱ ـــ ایا پیکار طبقاتی در در درون دمکراسی بیش تر امکان رشد و اگاهی یابی دارد یا در دیکتاتوری هایی ماننذ روسیه ، چین و کره ی شمالی “و مصر وغیره |؟
    2 به جه دلیل حکومت اکرایین فاشیستی و رهبرانش نئو فاشیست اند ؟ حتمن چون رفیق پوتین و دستگاه پروپاگاندای رژم الیگارشی روسیه می گویند تا تجاوز به کشوری دیگر را توجیه کنند
    نازی ها برای توجیه تجاوزات امپریالیستی خود پیوسته بهانه می اوردند در توجیه حمله به لهستان خواستار پسگیری دالان دانتزیک بودند برای حمله به چکسلواکی دل به حال اقلیت المانی در سودت این کشور می سوزانندند و سخن از فضای حیاتی برای رایش سوم می گفتند. بوش برای توجیه حمله ی امپریالیستی به عراق ساخت خاورمیانه ی نوین و گسترش دمکراسی در منطقه زا پیش کشید و غیره .
    تا امروز نتیجه ی این جنگ تجاوز کارانه چیزی جز ویرانی و نابودی .ومرگ برای دو کشور به بار اورده است ؟
    به کمونیست انترناسیونالیسنتی که از تجاوز امپریالیستی یک ابر فدرت دفاع می کند چه باید گفت ؟

    1. سئوال های بسیار مهمی را مطرح نمودید .
      از دیدگاه من پاسخ ان ها مشخص بوده
      زیرا بر پایه همین گونه مسائل و سئوالات است که گروه های مختلف چپ در تضاد با یکدیگر قرار گرفته اند !

      از دیدگاه من نمیتوان امید داشت که با پاسخ های تاریخ گذشته و شکست خورده سابق به جز شکست مجدد، به وضعیت بهتری رسید !

  8. احمد گرامی من نه به ان مجتهد شما باور دارم ونه اینکه دانشجو واستاد دانشگاه هستم من یک کارگرم و با بلو پلن قطعه را می سازم از اشفته بازاری متنفرم و به نوشته های محمد گرامی نیز ارج می نهم واستفاده های شایانی برده ام واز ناصر عزیز هم همچنین ولی نظرات محمد عزیز و ناصر گرامی را در مورد غزه ولبنان وسنوار را مشکل ساز میدانم و در مورد این مقاله تودر تو نیز به سمبل کردن شباهت دارد تا از جز به کل ویا برعکس با نظر مهرداد عزیز موافقم

  9. بدون پیروزی انقلاب قهری کمونیستی طبقه کارگر، درهم کوبیدن دولت سرمایه داری و ایجاد دیکتاتوری طبقاتی انقلابی پرولتاریای مسلح، هیچ تغییر بنیادی به نفع ۹۹% از جعیت دنیا بطور کلی و بطور ویژه در منطقه خاورمیانه انجام نخواهد گرفت. سرمایه همچنان حاکم خواهد بود و در نهایت جامعه را با جنگ سوم جهانی – جنگ هسته ای – نابود می کند، جناب دکتر اقتصاد! جنگ جنگ سرمایه و ناشی از تناقضات سرمایه است و فقط با مرگ سرمایه مرگ جنگ فرا می رسد.
    .
    ” بورژوازی از فئودالیسم سلطنت استبدادی، ماشین بوروکراتیک – نظامی را به عاریت گرفت و ان را کمال بخشید، اپورتونیست ها (بویژه در ۱۹۱۴-۱۹۱۷ ) درآن روئیدند. ( امپریالیسم بمثابه یک عصر در کشورهای پیشرفته در کل قدرت بیش از اندازه ای به این ماشین بخشید) هدف انقلاب پرولتاریائی”داغان کرد”، “خرد کردن” این ماشین و جایگزین کردن آن با خود مدیری کامل از پائین، در محلات و در بالا قدرت مستقیم پرولتاریای مسلح، دیکتاتوری پرولتاریا!”، لنین مارکسیسم در باره دولت– وظایف انقلاب در رابطه با دولت
    برای پایان دادن به جنگ و نسل کُشی باید به نظامی پایان داد که جنگ را موجودیت داده است. نمی توان به جنگ امپریالیستی پایان داد بدون اینکه به جامعه ی امپریالیستی پایان داد، بدون نابودی امپریالیسم یعنی سرمایه داری در بالاترین مرحله ی خویش جنگ و ایضا صلح امپریالیستی که جنگ امپریالیستی را موجودیت خواهد داد،جامعه را در نهایت نابود می کند و نسل انسان را بر می اندازد.
    هر تولدی را مرگی است. سرمایه داری هم نه ازلی بوده و نه ابدی خواهد بود! قدیم مُردنی است، حال اینکه نو موجودیت یابد و نیابد! مرگ سرمایه حتمی است و اما تولد کمونیسم حتمی نیست. کمونیسم تنها حرکت طبقه کارگراست که با مبارزه طبقاتی طبقه کارگر – جنگ طبقاتی و پیروزی طبقه کارگر یعنی پیروزی انقلاب قهری کمونیستی موجودیت می یابد! دولت تحول جامعه از کاپیتالیسم به کمونیسم اساسا دیکتاتوری طبقاتی انقلابی پرولتاریا است و به زبان کارل مارکس دولت در دوران گذار ار سرمایه داری به کمونیسم جز دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا نیست!

  10. آقای جهرمی
    احتمالا جنابعالی نسبت به تحلیل آقای قراگوزلو نسبت به نابودی اسرائیل و دفاع از برادر سنوار همراهی با دوستان خمینی در فلسطین از جمله جبهه خلق جورج حبش و امثال صفایی فراهانی آشنا نیستی وگرنه با دقت بیشتری به این چپ خلقی نگاه می کردی. آقای زرافشان به قول شما گل هم مانند آقای قراگوزلو هنوز در ضدیت با امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا گیر کرده. واقعا اگر ناتو و آمریکا را از این روشنفکران سنتی و آل احمدی بگیرید حرفی برای گفتن نخواهند داشت.
    موفق باشی

    1. اتفاقا خیلی هم با نظرات رفیق قره گوزلو و ناصر زرفشان گل هم اشنا هستم و می دانم ریشه در انسان دوستی و واقعگرایی فرار از اسکولاستیکی دیدن جهان دارد. امیدوارم شما در لغو کار مزدی و مبارزات رهاییبخش فمنیستی در نیجریه و سودان و سومالی و نیجر و لیبی و مصر و اتیوپی و عراق و سوریه و نپال و بوتان و هاییتی و موزامبیک و ایران و کونگو کنشزا و ساحل عاج و اردن و عمان و رواندا و پاکستان و قبرس و مالتا و … و فلسطین اشغالی دردمند که معادل با ۶.۵ میلیون امریکایی و یا ۲.۰ میلیون ایرانی از این جمع به توسط قصابان جنایتکار رژیم استعمارگر اشغالگر اپارتاید قصابی شده اند، موفق باشید . یک قانون ابتدایی پذیرفته شده بتوسط سازمان ملل می گوید مبارزه به هر شکلی بر علیه اشغالگر پذیرفته شده است بر این مبنا من ۱۰۰% با رفیق قره گوزلو و رفیق زرفشان موافقم . خوشحال می شوم که بدانم کدام چپ در دنیا خواهان انحلال رژیم مذهبی اپارتاید استعمارگر اسراییل نیست. تنها گروه های وابسته چپ نما می توانند ارتجاع در تمامیت رژیم فاشیستی راسیستی مذهبی اسراییل را نبینند و تنها مشکلشان با سینوار باشد . من با تمام وجود به رفیق صفایی و سازمان خلق برای ازادی فلسطین افتخار می کنم.عمل انها را باید در زمانشان سنجید . متاسفانه رفیق ژوبین ان زمان نبود که به کارگران جهان (البته مزد بگیر کافی در فلسطین نبود- اکثرا فلسطینی ها مزد بگیر سازمان ملل و یا کشاورز بودند) بشارت مبارزه بر علیه کار مزدی بدهد.
      بگذار بر دستان سفید بلورین و روی مو بلوندان یهودی اکرایینی اشغالگر و رهبرشان ناتانیاهو که خیلی بهتر از صفایی و جورج حبش است بوسی بزنم و از اینکه معادل ۶.۵ میلیون مزد بگیر امریکایی را از شر مزد گرفتن راحت کرده اند و انقلاب ژوبینی ضد کار مزدی را تا استان غزه پیش برده اند ، تشکر کنم. زنده باد پیروزی انقلاب صهیونیستی استعماری ژوبینی در از افغانستان و ایران گرفته تا سومالی و بتسوانا.
      لطف کنید از استعمال الفاظ خطرناک لنینی صهیونیزم و امپریالیزم و کلونیالیزم تا اطلاع ثانوی اجتناب کنید چرا که اینها زایده فکر مسلمانی چون لنین و نوام چامسکی است. باید بدانید که استالین در پس پرده نماز شب به جا می اورده و زنان اطرافش هم همه مهجبه بوده اند. روش نوین جهانشناسی هم اینکه دنیا به دو بخش مسلمان زن ستیز و پیش اهنگان پیشرو ضد مسلمان تقسیم شده و برای خالی نبودن عریضه و یک جوری وانمود کنیم که چپ هستیم بذار کار مزدی را هم یک جاش بچپانیم. این است انچه اینها می گویند . گاهی ادم می گوید در مقابل اینها خدا پدر و مادر اردشیر زاهدی را بیامرزد از جمیع اینها انساندوست تر بوده است.
      یک اقایی در این سایت کشف کرده که قره گوزلو در عنفوان جوانی مسلمان بوده بنابراین اگر ادم کشی صهیونیست ها را محکوم می کند این بدلیل پیشینه اسلامی وی است . امیدوارم که ۸۸ میلیون ایرانی از شر ایشان در امان باشند. در انقلاب این عالیجناب بطور قطع از چندین بمب اتمی استفاده خواهد شد.

      1. جناب صبوری
        تمام آنچه نوشتی شعار بود و احساس. آنکه تو انقلاب ژوبینی نامیدی و به آن حمله کردی نقدی عمیق علیه پوپولیسم آشکار در سازمان آقای نگهدار و کشتگر و مومبینی و مشابه بود. نقدی جانانه علیه راه کارگر و وحدت کمونیستی که همان جبهه ملی بود. علیه رزمندگان که از جنگ عراق و ایران دفاع می کرد. راه کارگر شالگونی حسام که در کردستان کنار بورژوازی کرد و حزب دمکرات ایستاده بود. نقد بورژوازی ملی که رنجبران و امثال محیط از آن دفاع می کردند. آشفته فکری کومله که نیمه فئودال نیمه مستعمره مائو داشت خفه اش می کرد.‌کنار گذاشتن مبارزه ضد امپریالیستی خط امامی های چون شما که اسلام سیاسی را آبدیده و قوی کرد. کمونیسم مدرن غربی که استالین را سر زد و اعدام انقلابی ، همان شعار شما و گاپیلون را محکوم کرد. آزادی مناسبات جنسی. مخالفت با سقط جنین. به رسمیت شناختن دولت اسرائیل به عنوان یک عضو سازمان ملل. حقوق کودکان و زنان و دو جنسیتی ها و فمینیسم. اما شما و رفقایتان مانند محمد قراگوزلو و ناصر زرافشان بروید و از جورج حبش و سنوار و کشتار مردم بیگناه اسرائیل و اوکراین دفاع کنید. شاید رستگار شوید.
        خیر پیش.

        1. جنابان اقبال و یاشار “حکک” که نه “حزب”؛نه “کمونیست” و نه “کارگری” است:
          با احترام به مبارزانی که از سراسر جهان(ایران-امریکای جنوبی-المان-ایتالیا….)در اردوگاه فلسطینیها  برای سرنگونی قهرآمیز و انقلابی رژیمهای ارتجاعی وابسته آموزش می دیدند. در غیاب جرج حبش هاست که حزب الله و جهاد اسلامی و حماس دست ساز خمینی-اسراییل-قطر….پرچمدار “مبارزه” با صهیونیسم شده اند.   
          اگر قراگزلو محور مقاومتی شرمگین است؛ “حزب” شما روی دیگر سکه و سربازان قسم خورده نتانیاهو و ” تنها دموکراسی خاورمیانه”  هستید.
          از” حزبی” که کنگره ان جولانگاه همسرایرانی(نازنین افشین جم)وزیردفاع حزب راست کانادا و کارشناسان سلطنت طلب اینترنشنال باشدچه انتظاریست؟
          لیدر خودشیفته “حککا”: “هرضربه‌ای به ج.ا مبارزه مردم برای بزیرکشیدن حکومت را تسهیل خواهد کرد  و ما حمله به مراکز و یا مقامات نظامی و امنیتی حکومت را محکوم نخواهیم کرد”.این شعار مانند : ”پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید”در حافظه تاریخی ایرانیان باقی خواهد ماند!  
           واقعا  تاسفبار است که افرادی برای حقانیت بخشیدن به جنبش مهسا؛  متوسل و آویزان به سخنان فاشیست کودک کشی مانند نتانیاهو(مصاحبه تقوایی در تلویزیون “حککا” )  که بخاطر جنایت علیه بشریت تحت تعقیب جهانی قرار گرفته است بشوند . البته سخنان لیدر این “حزب” اتفاقی و تازه نیست. در دوران تجاوز امریکا و  ناتو به لیبی جناب تقوایی فرموده بود:
          ”هر چقدر اینها حمله به لیبی را شدت بدهند  به انقلاب لیبی کمک میکند…” 
          رضا پهلوی:”در تمام تظاهرات های بعد از ۷ اکتبر پرچم شیر و خورشید در کنار پرچم اسرائیل بوده است”.
          در چند سال اخیر بخصوص  بعد از خیزش مهسا در تمام تظاهرات خارج از کشور پرچم “حککا”؛علیرغم توهین وتحقیردر  کنار پرچم شیر و خورشید بوده است.زیرپرچم شیر-خورشید سینه زده (با توجیه: نجس که نمی شویم) و “مرگ برستمگر-چه شاه باشه چه رهبر”را متعلق به چپ سنتی؛انحرافی دانسته ومنادی”همه باهم”و“اپوزیسیون؛اپوزیسیون نشویم”و  امیدوار به این که “اپوزیسیون” راست را  نرنجانیده باشند( البته همگی ۴-۳ مقاله علیه پرچم و کوروش و…نوشته اند!!؟؟) هنگامیکه اعتراضات اقوام بختیاری سال۹۲در۴-۳ استان به پخش فیلم سرزمین کهن راهم انقلاب ارزیابی کردید  درک شما از انقلاب هم معلوم شد.
          اگر شما نماینده”چپ مدرن” هستید صد رحمت به همان “چپ سنتی” که هزاران تن از هواداران خود را تا سال۶۴ در کوه وجنگل و  خیابان و زندانها…از دست دادند.تا در غیاب آنها شما در کنار مهتدی مدعی چپ شوید! سیز ساغ من سلامت

  11. پس‌از تجاوز نظامی به افغانستان و بلافاصله به عراق خبرنگاری از اقای جرج دبلیو بوش سئوال کرد :
    “بطور مسلم معلون نیست ‌که عراق سلاحهای کشتار دستجمعی دارد و یا ندارد ولی داشتن سلاحهای اتمی در ایران محرز و مسلم است، چرا بجای عراق به ایران حمله نکنیم ” ؟ آقای بوش فرمودند :
    “در حال حاضر ایران برای ما لقمه بزرگی است و در دهان ما جای نمی‌گیرد موقعی به ایران حمله می‌کنیم که حامیان و مدافعین ایران را نابود کنیم و با کمک متحدان خود در خلیج فارس این حمله را انجام دهیم ،”
    حمله اسرائیل به نیروهای حماس در فلسطین ، لبنان و دیگر نیروهای باز دارنده نیابتی‌، همه و همه در امتداد تصاحب جغرافیایی سیاست ” خاورمیانه بزرگ” بوده و هست . نیروهای نیابتی سپر بلای ایران و عواملی بازدارنده به تجاوز نظامی ایران بوده و هنوز هم می‌باشند .
    امپریالیستها مصمم اند آن اهرمهای فشار سیاسی را که رژیم جمهوری اسلامی می تواند از آنها برای مقابله با اسرائیل و آمریکا استفاده کند بتدریج از کار بیاندازد . فضای ضد شیعیان در سراسر منطقه و در دنیای اسلام تا در صورت تجاوز به ایران از دامنه قدرت جنبش اعتراض جهانی کاسته شود . همه و همه موید آن است که دسیسه جهانی در مورد به زیر سلطه کشیدن ایران در جریان است .
    آنها نمی توانند از منابع و ذخایر نفت و گاز ایران چشم بپوشند، نه از مس سرچشمه و اورانیوم یزد چشم بپوشند و نه می تواند تصمیم دولت ایران مبنی بر بخشی از فروش نفت به یورو به جای دلار را بپذیرند آنها مبلغ تئوری ارتجاعی جهان وطنی و” مبارزه ملی” ملتهای جهان اند .
    سیمور هرش در جنگ بین لبنان و اسرائیل به صراحت می گوید که تجاوز به لبنان پیش در آمد تجاوز به ایران بوده است. این سخنان موید آن است که پیروزی مقاوتهای لبنان و فلسطین و عراق و افغانستان و در امتداد آن لیبی و سوریه برضد امپریالیسم و صهیونیسم منطبق با منافع ملی ایران است. این سخنان موید آن است که هر ضربه ای که آنها بر صهیونیسم و امپریالیسم وارد کنند و هر چه آنها بیشتر از قدرت تهاجمی دشمنان بشریت بکاهند زمان بیشتری در اختیار ایران برای تنفس گذارده اند . دشمنان ایران را بعنوان ستون پنجم اعم از سازمانهای مزدور که با دریافت دلارهای میلیونی بطور مستقیم و یا صرف تبلیغات رسانه‌ای استعماری برون مرزی می‌شود ، تجزیه‌طلبان کرد ، ترک، بلوچ ، عرب و جناح هایی در ترکیب غربگرای دولت ، احزاب و سازمان‌های تروتسکیستی که با شعار : ” کمونیستها وطن ندارند ” را نام برد . اگر در تئوری آنها حذف وطن مقدم است ، دموکراسی و یا سوسیالیسم خود را در چه واحد جغرافیائی این کره خاکی می‌خواهند پیاده کنند ؟ اگر وطن برای آنها ارزشی نداشته باشدبطور حتم فروش آن درآمد گرانبهایی خواهد داشت !
    هنوز در افکار مخرب آنها این وظیفه دفاع از وطن جای نیفتاده که دفاع وطن همخوانی در تائید خمینی یا خامنه ای ، صدام حسین …و یا بشار اسد نیست، دفاع از حقوق قانونی مردم و دفاع از بشریت است .

  12. همچون گذشته دکتر بر اساس کارپایه ی طبقه خواهی ،آنهم طبقه ای بنام طبقه کارگر، که آنها را فقط نجات بخش و نجات دهنده بشریت می پندارد آورده هایی را نگارده است، که در نگارشش همه چیزگویی که هیچ چیز گویی بیش نیست را در خورجینی ریخته است که در خورجینش،
    هم تناقض گویی‌ وجود دارد
    هم توجیهاتی وجود دارد
    هم خبر های خاصی وجود دارد؛
    که پرسش اصلی اینست
    که ایشان به کجا وصل است که این خبرهای خاص را دارد و آنها را مطرح می کند
    و هم خود را یک دانای خاص می نمایاند و… بگذریم
    اما
    محوری بنام محور مقاوتی بود که این محور در یک بازی عدم برابری تسلیحاتی ،
    فرو ریخت
    که در مورد برنامه فرو ریختن می توان گفت:
    در یک بازی مرموز اکثریت بازیگران محور مقاومتی در زمین طرف مقابل دانسته یا ندانسته باز یگر بودند.
    در این نبرد ویرانی های رخ داد
    که از همه مهمتر وحشیگری و درنده خوی گروه هایی
    برجسته بود و نمایان شد.
    اما حکایت دکترمان
    در این باخت؛
    می دانیم و بر همگان مشخص شده است:
    از گذشته ها دکترمان یک هویت محور مقاومتی برای خود تعریف کرده بود که در این حرکت مشکوک اخیر که باخت خاصی برای محورش رخ داده است ( آینده چه می شود فعلن بماند)
    دکتر باید بگونه ایی بسمت تبرئه و توجیه هاتی برود و گاهی در این توجیه هات و تبرئه گری طنزی خلق می کند.
    اما در توجیه گریش ،
    مشاهده می کنیم
    نگارش هایی را بر کارپایه ای خاص ارائه می دهد
    که خود را نیازمند به پاسخگویی در مورد محور مقاومتی نداند
    حتا در نوشتارهایش طلبکار همه گردد.
    که باید گفت چه روش
    خود گولزنکی

  13. با درود و تبریک سال نو میلادی
    باتوجه به شرایط منطقه و علل و عوامل یاد شده در مقاله .
    امیدوارم در مقالات بعدی چگونگی برخورد و برقراری رابطه با این نظم نوین خاورمیانه که این روزها بر شتابش افزوده شده و حوزه جغرافیایی بیشتری را زیر پوشش قرار داده است ، جواب داده شود .؟
    البته از عکس قشنگ محمد با کلاه سربازی و اورکت ٱمریکایی می شه تا حدودی به راه حل ایشان پی برد .!!؟؟

  14. ” خط سومی ها ” ؟!
    در معادلات سیاسی و اجتمایی فقط دو خط وجود دارد . خط ظالم و خط مظلوم .
    در نظر بگیریم که قاتلی بیگناهی را در مقابل پلیسی به قتل برساند و پلیس بخاطر حرمت و احترام به تئوری ” خط سوم ” هیچ عملی انجام ندهد . آیا بی تفاوتی پلیس در مقابل این جنایت تائید شرایط انجام شده نیست ؟ آیا این گروه در مقابل گلوله سرباز اسرائیلی که بچه ای را در مقابل مادرش هدف قرار می‌دهد ، چشمان یر اشگ مادرش را در آن لحظه مجسم کرده است ؟
    چگونه می‌توان باور کرد که گروهی از ایرانیان در میدان مهسنی تهران برای جان باختگان ۹۱۱ شمع افروختند اما کسی از این گروه و یا غائله ” زن زندکی آزادی” حتی چند نفری به صورت تظاهرات و یا اعلام همدردی بصورت اعلامیه برای بیش از ۳۰ هزار زن و کودک ننموده ، گلی یا اشگی بر مزار آنها نگزارده اند ؟!
    انگار که این “قانون حقوق بشر” فقط برای حمایت از صهیونیست‌ها ،امپریالیستها و فاشیستها نوشته شده است .
    ” خط سومی ها “چه بخواهند و چه نخواهند در ردیف جاده صاف کنان تجاوزگران نظامی ، دست راستی ترین تعلقات سیاسی و فاشیستها بوده و هستند . برخورد آنها همان برخورد با مخالفین خود و ادبیات انان همان برخورد سلطنت طلبان با مخالفین است . اگر سلطنت طلبان به نویسندگانی چون اقای غلامحسین ساعدی جسارتی ناشایسته انجام داده اند ، “خط سومی های تروتسکیستی” هم مشابه آنها را در همین سایت و در همین مقاله انجام داده اند .
    مقام مبارزاتی آقای محمد قراگوزلو اگر از آقای ساعدی بیشتر نباشد کمتر هم نیست . برخورد و ادبیات چاله میدانی” خط سومی ها ” در مقاله بطور واضح مشهود است .
    سئوال این جاست که آیا این گروه با همین تئوری و فرهنگ چاله میدانی می‌خواهند سوسیالیسم و عدالت اجتماعی را نه در ایران بلکه در انقلاب جهانی برای مردم در پناه برابری و … پیاده کنند ؟!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *