آوشالوم هالوتز – هاآرتص: جو ساکو، هنرمند و روزنامهنگار مالتایی-آمریکایی تقریباً ۳۰ سال پس از انتشار رمان گرافیکی برجستهاش “فلسطین”، به جنگ کنونی غزه پرداخته است. او در مصاحبهای میگوید: “باید برای بایدن نیز حکم بازداشت صادر میشد.”
حدود ۲۵ سال پیش، زمانی که برای اولین بار به لندن سفر کرده بودم، یک کمیک سیاه و سفید با عنوان “فلسطین” در یک کتابفروشی کوچک توجه مرا جلب کرد. من در خانوادهای چپگرای اسرائیلی بزرگ شدم؛ والدینم مرا به تظاهرات علیه اشغالگری میبردند. در مدرسه نیز بیشتر دوستانم مخالف شهرکسازیهای یهودی در کرانه باختری بودند. اما کلمه “فلسطین” با حروف بزرگ، برایم غریبه و حتی تهدیدآمیز بود.
در عین حال، این کتاب برایم بسیار جذاب بود، بنابراین تصمیم گرفتم چند شماره از آن را خریداری کنم. طراحی آنها بسیار زیبا بود. بهنوعی، با اینکه در اسرائیل بزرگ شده بودم و تمام عمرم را آنجا گذرانده بودم، خواندن این کمیکها به من بیشتر از هر چیز دیگری درباره کشورم آموخت. مطالبی که درباره اتفاقات کرانه باختری، اردوگاههای پناهندگان و غزه خواندم، همراه با تصاویری از زندگی در اورشلیم و تلآویو، چشمانم را باز کرد، هرچند که شاید این حرف کمی مضحک به نظر برسد.
در ابتدا، من نسبت به جو ساکو، نویسنده و طراح این کمیکها، احساس خشم داشتم. فکر میکردم که او یک یهودستیز است که از همه یهودیان متنفر است و خواندن این “تبلیغات ضداسرائیلی” نوعی گناه است.
اما سپس همه چیز به تدریج برایم معنا پیدا کرد. پس از آنکه از این دیدگاه ابتدایی گذر کردم، به این فکر افتادم که چرا ما درباره برخی موضوعات به ندرت صحبت میکنیم. موضوعاتی که میدانیم وجود دارند اما ترجیح میدهیم آنها را نادیده بگیریم: تاریخ، همسایگانمان، و خودمان. تصاویر ساکو از سربازان، شهرکنشینان، فلسطینیان فقیر و اسرائیلیانی که زندگی بیدغدغهای دارند، برای همیشه در ذهنم حک شده است.
آنچه در آن زمان نمیدانستم این بود که “فلسطین” یک کمیک مهم و تأثیرگذار است. یک نقطه عطف در روزنامهنگاری گرافیکی. ساکو آن را پس از بازدید از اسرائیل و مناطق اشغالی در زمان انتفاضه اول در اواخر دهه ۱۹۸۰ نوشت.
این کتاب به اثری تبدیل شد که هر زمان میخواستم افکارم را درباره زندگی سازماندهی کنم، به آن رجوع میکردم. من و بسیاری دیگر.
ساکو جرئت کرد اشغالگری را با تمام جزئیات زشت و واقعیاش نشان دهد. او جرئت کرد اردوگاههای فقیرنشین را یکی پس از دیگری با دقت رسم کند. همچنین جرئت کرد ما اسرائیلیهای چپگرا را همانطور که هستیم نشان دهد: با دوروییمان، با بیتوجهیمان به فلسطینیان، با بیاعتناییمان.
او توانست جهانی کامل خلق کند که این مکان را از همه زوایا نشان دهد. یکی از نقاط قوت اصلی این اثر، تصویری جامع از واقعیت است.
از زمان آغاز جنگ در غزه که ۱۴ ماه پیش آغاز شد، ساکو، که اکنون ۶۵ سال دارد، بار دیگر به موضوع فلسطین بازگشته است. او پیشتر نیز برای کتاب گرافیکی تاریخی خود “پانویسهایی بر غزه” در سال ۲۰۰۹ به این منطقه بازگشته بود و همچنین زمانی را به ثبت درگیریها در یوگسلاوی سابق اختصاص داده بود.
این هنرمند مالتایی-آمریکایی از خانهاش در پورتلند، اورگان، مطالب جدیدی بر اساس افکارش درباره جنگ کنونی خلق کرده است. برای آنکه بتواند این کار را هر چه سریعتر به دست خوانندگان برساند، او صفحات آماده شده را بلافاصله به صورت آنلاین، در وبسایت مجله کمیک منتشر کرد.
این هفته، نسخه چاپی این صفحات جمعآوری شده با عنوان “جنگ در غزه” توسط انتشارات Fantagraphics منتشر شد. نتیجه، اثری ضروری، دردناک، شجاعانه و تاثیرگذار است که احتمالاً یکی از مهمترین آثاری است که تاکنون درباره این درگیری منتشر شده است.
در این کتاب، ساکو از روزنامهنگاری گرافیکی فاصله میگیرد و تفسیری تقریباً کتاب مقدسی برای زمانه ما ارائه میدهد. کتاب او به تفسیری تند و گزنده از جنگ تبدیل میشود؛ از جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا، که سیاستها و حمایتهایش از اسرائیل به گونهای است که او نیز در فجایع انسانی علیه کودکان فلسطینی نقش دارد، تا بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، که اقداماتش به طور مستقیم باعث بمباران غیرنظامیان میشود.
ساکو تقریباً به همان اندازه که از اسرائیل انتقاد میکند، از آمریکا نیز انتقاد میکند. او به آتن باستان و جنگ جهانی دوم اشاره کرده و ارتباطات جذابی بین رویدادهای تاریخی ایجاد میکند تا این جنگ – و قتل عامی که اسرائیل همچنان انجام میدهد – را به عنوان نقطهای سیاه در تاریخ بشریت نشان دهد که ممکن است درسهای ناامیدکنندهای به ما بدهد.
افتخار داشتم که بتوانم با ساکو درباره جدیدترین اثرش مصاحبه کنم. گفتوگو را با پرسشی درباره تصمیمش برای انتشار آنلاین کتاب آغاز کردم. از او پرسیدم:
آیا این تصمیم از این احساس ناشی شده است که اتفاقی وحشتناک در حال رخ دادن است و نباید زمان را از دست داد؟
او پاسخ داد: «بله. معمولاً دوست دارم زمان بگذارم و به دقت طراحی کنم، اما در این مورد میخواستم فوراً افکارم را بیان کنم. من سریع مینوشتم و طراحی میکردم. در آن زمان مشغول به پایان رساندن یک کتاب دیگر بودم، اما طراحیهایی که درباره غزه میکشیدم، به پروژهای جانبی تبدیل شد که اغلب سایر تعهداتم را کنار میزد.»
شما تصمیم گرفتید تصاویر گرافیکی وحشتناک مانند کودکان کشتهشده را رسم نکنید. در عوض، سعی کردید با تصاویری مانند سر کودکانی که از ذهن بایدن بیرون میآید، به آنها اشاره کنید. آیا این کار عمدی بود؟ چرا تصمیم گرفتید که برخی از این وحشتها را به تصویر نکشید؟
او پاسخ داد: «من چیزی را سانسور نکردم. اول اینکه تصاویر اجساد سوخته و بدنهای مجروح در غزه همه جا در اینترنت وجود دارد – اگر بخواهید، میتوانید به راحتی ویدئوهایی از بیرون کشیدن اجساد از زیر آوار پیدا کنید. بنابراین نیازی نمیدیدم چیزی را طراحی کنم که مردم از قبل روی تلفنهای خود میتوانستند ببینند.
دوم، من از آنچه میدیدم متنفر بودم و صرفاً نمیخواستم آن را طراحی کنم. حتی پیش از این جنگ، به نقطهای رسیده بودم که اگر ممکن باشد، از طراحی خشونتهای گرافیکی خودداری کنم.»
کتاب تقریباً به اندازه اسرائیل از آمریکا نیز انتقاد میکند. حتی به مشکلات مالی آمریکاییها نیز اشاره کرده و خودانتقادیهایی را مطرح میکند. آیا فکر میکنید اسرائیل آمریکا را تغییر داده است؟ یا شاید برعکس؟ صادقانه بگویم، کمی شگفتزده شدم که به جنگهای آمریکا در خاورمیانه و آسیا اشارهای نکردید. آیا میتوانید کمی بیشتر درباره افکارتان به عنوان یک آمریکایی که شاهد این کشتار است، صحبت کنید؟
او پاسخ داد: «در واقع من مقیم دائم ایالات متحده هستم، مالیاتم را به دولت آمریکا میپردازم و مدت کافی اینجا زندگی کردهام تا بخشی از جامعه آمریکا باشم. برخی میگویند اسرائیل همانند دُمی است که سگ آمریکایی را تکان میدهد؛ برخی دیگر میگویند آمریکا از اسرائیل برای اهداف بزرگتر خود در خاورمیانه استفاده میکند. به هر صورت، ما به هم گره خوردهایم. این نسلکشی اسرائیل است، اما همچنین نسلکشی آمریکا است. ما بمبها را تامین میکنیم و شما آنها را میاندازید. ما با هم در مسیری انحرافی هستیم. از نظر اخلاقی، شما مقصر هستید و من نیز همینطور.»
از او پرسیدم چقدر سن شما بر این کتاب تأثیر داشته است؟ آیا به طور کلی از بشریت ناامید شدهاید؟ فکر می کنم اشارههای شما به خاطرات دوران جنگ در زمان مادرتان و بیرحمی آتن باعث شد این کتاب نگاهی کلی به بشریت در بدترین حالتش دارد.
او گفت: «روزنامهنگاری همانطور که من آن را میشناسم، اغلب درباره این است که چه کسی چه کاری را برای چه کسی، در چه زمانی و به چه دلیلی انجام داده است. درست است با گذشت زمان بیشتر به بشریت به عنوان یک کل فکر میکنم: ما به عنوان یک گونه چه هستیم و دلایل روانشناختی و عصبی برای کارهایی که انجام میدهیم چیست. وقتی در بدترین حالت خود هستیم، در توجیه اقدامات وحشتناکمان بسیار ماهر هستیم.
شاید این چیزها در آینده ما را تعقیب کنند. شاید هم از کنار آنها بگذریم و فرزندانمان را به مدرسه ببریم، در حالی که فکر میکنیم انسانهای شریفی هستیم. ما موجودات بسیار نگرانکنندهای هستیم.»
“فلسطین” پس از چند ماه سفر در این منطقه نوشته شد، زمانی که توانستید بیشتر از بسیاری از اسرائیلیها درباره این مکان یاد بگیرید. این بار، البته، نمیتوانستید در غزه باشید. پس آیا این کتاب نیز واکنشی به رسانههای سنتی و دیدگاهی درباره هنر کمیک است و چه جایگاهی در دنیای پروحشتی دارد که روزانه در رسانههای اجتماعی با آن روبرو هستیم؟
او پاسخ داد: «در مورد مسئله فلسطین، رسانههای جریان اصلی ایالات متحده عمدتاً ناامیدکننده هستند، اما اکنون روزنامهنگاران مستقل کافی وجود دارند که بتوانند دیدگاههای دیگری درباره منطقه ارائه دهند. اما من نمیخواستم طراحیهای غزه خود را در مقابل یا در تضاد با رسانههای سنتی قرار دهم. احساس میکردم باید به نوعی واکنش نشان دهم، اما هفتهها طول کشید تا افکارم را جمع و جور کنم. آن چه در نهایت باعث شد شروع به طراحی کنم، نامهای بود که دوستم از خان یونس (در جنوب غزه) برایم نوشت و از من خواست که ‘صدایم را بلند کنم.’ در همان لحظه بود که قلم را به دست گرفتم.»
برخلاف “فلسطین”، این کتاب دیگر یک روزنامهنگاری گرافیکی مستقیم نیست. آیا میتوانید درباره این موضوع توضیح بیشتری بدهید؟ شما تصاویری خیالی و تخیلی زیادی اضافه کردهاید که خواننده را دائماً به این احساس میرساند که این وضعیتی آخرالزمانی است و غزه به جهنمی تبدیل شده، مکانی جدا از آنچه زندگی باید باشد.
او پاسخ داد: «اسرائیل به هیچ خبرنگار خارجی اجازه ورود به غزه را نداده است، مگر با اهداف خودش و تحت نظارت شدید ارتش اسرائیل. من ترجیح میدهم گزارش بدهم، با مردم مصاحبه کنم و بگذارم خودشان صحبت کنند – اما شانس من برای ورود به غزه صفر بود.
تنها گزینه من این بود که به قالب مقاله روی بیاورم و به ریشههای طنزآمیز خود برگردم و از آن زاویه به جنگ نزدیک شوم. غزه به جهنم تبدیل شده است، بله، بنابراین اگر کمیکهای من بتوانند آن را حتی بهطور کوچک و انتزاعی منعکس کنند – خوب است.
در مورد “پایان روزها”، من فکر میکنم چیزی که به پایان رسیده، این توهم است که ما در جهانی با پیشرفت انسانی و روشنفکری رو به پیشرفت زندگی میکنیم. اکنون این احساس را دارم که همه شرطها باطل شدهاند. قوانین قدیمی دیگر وجود ندارند. قوانین جدید چیست؟
فکر میکنم در برخی بخشها، شما تصمیم گرفتید که به زیباییشناسی کمیکهای سنتی ابرقهرمانی متصل شوید. شخصیتهای شرور قدرتمند، وقایعی که غیرانسانی به نظر میرسند. آیا این انتخاب عمدی بود؟
او پاسخ داد: «نه، من به ابرقهرمانها فکر نکردهام. به ندرت به ابرقهرمانها یا شخصیتهای شرور فکر میکنم. من فقط سیاستمدرانی را میبینم که قدرتی جهنمی در اختیار دارند.»
در کتاب، پیام قدرتمندی برای اسرائیل وجود دارد: ممکن است اکنون هزینهای پرداخت نکنید، اما تاریخ شما را قضاوت خواهد کرد. تاریخ هیچگاه فراموش نخواهد کرد. به نظر شما، تاریخ چگونه باید این موضوع را به یاد بیاورد؟ بایدن را چطور؟
او پاسخ داد: «بله، تاریخ شما را قضاوت خواهد کرد – اگر این برایتان مهم باشد. تاریخ ایالات متحده را نیز قضاوت خواهد کرد. شاید آمریکا تحت این توهم زندگی میکند که هنوز میتواند درباره ارزشها، قوانین و اخلاقیات برای بقیه جهان سخنرانی کند. این مضحک است. باید برای بایدن نیز از سوی دادگاه جنایی بینالمللی حکم بازداشت صادر میشد. اگر نتانیاهو جنایتکار جنگی است، بایدن نیز همینطور است.»
آیا نگران نبودید که طراحی هواپیماهای نازی در کتاب ممکن است خوانندگان را خشمگین کند، زیرا شما اسرائیل را با نازیها مقایسه کردهاید؟
او پاسخ داد: «چرا باید درباره خشم خوانندگان در این خصوص نگران باشم؟ نازیها در جنگ جهانی دوم مالت را بمباران کردند. این یک واقعیت تاریخی است. آنها مادرم و پدرم را وقتی جوان بودند، بمباران کردند. من در حال ارتباط دادن تراژدیای که به مادرم تحمیل شد – که هنوز تا به امروز ادامه دارد – با اظهارات بیمارگونه وزیر راست افراطی می گولان، که از ایده ایجاد تراژدی آینده برای فلسطینیان خوشحال است، بودم. اگر فرانسویها یا استرالیاییها مادرم را بمباران کرده بودند، هواپیماهای فرانسوی یا استرالیایی را نشان میدادم و نکته من همچنان معتبر میبود.»
شما تصمیم گرفتید که حمله ۷ اکتبر را فقط در چند کلمه یاد کنید. به نظر میرسد که به گروگانهای اسرائیلی اشارهای نکردهاید. آیا میتوانید افکارتان درباره آن روز و چگونگی تغییر آن در طول جنگ را توضیح دهید؟
او پاسخ داد: «من از مقیاس اتفاقات ۷ اکتبر، بهویژه نسبت به غیرنظامیان، شوکه شدم. هیچ شکی ندارم که حماس جنایاتی مرتکب شده است. اسرائیل به کسی فرصت زیادی برای تأمل درباره این موضوع نداد و بلافاصله بمباران عظیمی را آغاز کرد که هر روز صدها فلسطینی را میکشت و این کشتار همچنان بیش از ۱۴ ماه بعد ادامه دارد. نتانیاهو به عملاق، دشمن نمادین در کتاب مقدس، اشاره کرد و دیگر رهبران اسرائیل به طور بیوقفه در تلاش بودند فلسطینیان را به عنوان دشمنانی تهدیدآمیز و متفاوت نشان دهند. در این میان، آمریکا نیز کاملاً از اسرائیل حمایت میکرد.
نگرانی اصلی من به سرعت به این سمت رفت که چه اتفاقی برای فلسطینیها به عنوان یک ملت خواهد افتاد و چه بر سر دوستانم در غزه خواهد آمد – و نقش من در این فاجعه چیست. خیلی زود بوی نسلکشی به مشامم رسید. متأسفم که آن نگرانیها تحقق پیدا کردند.»
«در مورد گروگانهای اسرائیلی، امیدوارم که بهسلامت نزد خانوادههایشان بازگردند. نمیتوانم تصور کنم که آنها یا خانوادههایشان چه وضعی را تحمل میکنند. اما نمیتوانم تصور کنم فلسطینیها در زندانهای اسرائیل چه وضعی را تحمل میکنند. هزاران نفر از این فلسطینی ها وجود دارند. برخی از آنها تحت شکنجه کشته شدهاند. من به آنها نیز در کمیکهایم اشارهای نکردهام.»
در “فلسطین”، شما ما را با دو زن اسرائیلی، نائومی و کرن، آشنا کردید که نماد اسرائیلیهای چپگرای متناقض بودند، در مورد اشغالگری به دور خود چرخیدند و در نهایت حرفهای متناقض زدند. در کتاب جدید، شما اسرائیلیهایی را نشان میدهید که علیه کودتای قضایی اعتراض کردند، اما آنقدر کور بودند که نمیدیدند نمیتوان درخواست ارزشهای دموکراتیک را فقط برای خود مطرح کرد، در حالی که ملت دیگری را تحت اشغالگری قرار داده اند. این کوری پس از شروع جنگ بدتر هم شده است. شما سربازان و سیاستمداران را نشان دادهاید، اما مستقیماً مردم اسرائیل را برای وحشتهای غزه مقصر نمیدانید. چرا؟
او پاسخ داد: «در واقع من به میزان حمایت بالای مردم اسرائیل از اقدامات بیرحمانه نیروهای مسلحشان در غزه اشاره کردهام. اما هرگز فکر نکردهام که دموکراسی یک سیستم اخلاقی است – فقط یک سیستم سیاسی است. دموکراسیها میتوانند قتل عام انجام دهند. آنها اغلب این کار را کردهاند. اما یک چیز را میتوان درباره دموکراسیها گفت و آن این است که از لحاظ فنی، مردم به عنوان حاکم به خاطر افرادی که به قدرت میرسانند و در نهایت برای اقدامات نمایندگانشان مسئول هستند.
«پس شما مسئول هستید. و من نیز مسئول هستم. ممکن است زندگیمان را ادامه دهیم و شاید هرگز پیامد شخصی به خاطر ان که اجازه دادیم در غزه چنین اتفاقاتی بیفتد، برایمان وجود نداشته باشد. اما باید ببینیم. ممکن است روزی از آنچه کردهایم، پشیمان شویم.»
کتاب شما مرا به یاد نقاشیهای جنگ فرانسیسکو گویا (Francisco Goya)، نقاش مشهور اسپانیایی– کارهای پایانیاش انداخت که بدترین رذالت های بشریت را نشان میدهد و گویا این رذالت ها هرگز بهراستی تغییر نمیکنند.
او پاسخ داد: «اثر “سوم می ۱۸۰۸” فرانسیسکو گویا سؤالی را مطرح میکند که شاید هرگز نتوانیم به آن پاسخ دهیم.»
یک شات امید
در اسرائیل، افرادی هستند که با وجود نفرت، تراژدی، اختلافات و ناامیدی، همچنان امیدوار باقی میمانند و برای ساختن آیندهای بهتر برای اعراب و یهودیان تلاش میکنند.
یکی از این افراد لیلا عبدالعزیز است. این هفته، اولین نمایشگاه عکاسی پروژه “PHOTO SALAM” در بیت همچولوت در بندر یافا افتتاح شد و تا روز دوشنبه ادامه خواهد داشت. در این نمایشگاه، افرادی از تمامی اقشار جامعه – یهودیان، مسلمانان و مسیحیان – گرد هم آمدهاند تا از لنز دوربین برای یافتن زمینههای مشترک و تقویت احترام متقابل استفاده کنند.
لیلا عبدالعزیز، مدیر توسعه جامعه در “PHOTO SALAM”، که پروژهای با حمایت آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده است، میگوید: «ما سفر خود را در ۱ اکتبر ۲۰۲۳، چند روز قبل از شروع جنگ آغاز کردیم.» این پروژه بخشی از رویداد سالانه عکاسی “PHOTO: ISRAEL” است که در پاسخ به درگیریهای گسترده بین یهودیان و اعراب در سراسر اسرائیل در مه ۲۰۲۱ ایجاد شد و هدف آن تلاش برای ایجاد پلهایی میان این دو جامعه است.
اگرچه جنگ غزه برنامههای آنها را تغییر داد، این پروژه چند ماه بعد از سر گرفته شد و به دنبال فلسطینیها و اسرائیلیهایی بود که تمایل به ملاقات، همکاری و گوش دادن به یکدیگر داشتند.
عبدالعزیز توضیح میدهد: «ما به شهرها و روستاهای مختلف رفتیم، با مردم ارتباط برقرار کردیم و از طریق عکاسی و نوشتن متنهایی که بر اساس آن عکسها ایجاد میشد، تلاش کردیم تا مشترکات را پیدا کنیم.»
یکی از گروهها متشکل از زنان مذهبی بود که عکسهایی از نقش دین در زندگی خود به تصویر کشیدند. گروه دیگری به نام “عدم قطعیت” تصاویری از نگرانیهای خود درباره آینده ثبت کردند. یکی از اعضای این گروه نوشت: «آیا من به عنوان یک فلسطینی که در اسرائیل زندگی میکند، نفر بعدی خواهم بود؟»
عبدالعزیز، که زنی بادیهنشین است و در حیفا زندگی میکند، افزود: «شرکتکنندگان یهودی نیز ترسهای خود را بیان کردند. من از مردم دعوت میکنم بیایند و ببینند چه چیزی توانستهاند خلق کنند. وقتی این عکسهای بزرگ را میبینید و متنها را میخوانید، دوباره امیدوار میشوید.»
برگردان به فارسی برای اخبار روز: گلنار افشار