« این است دمشق….و این جام شراب
من عاشقم….و گاهی عشق زخم زننده است.»/ نزار قبانی
درآمد! حالا دیگر کسی به اسد نامه نمی نویسد!
از قرار گرد و غبار “تحلیل” های ژورنالیستی و سطحی و سخیف در مورد چیستی سقوط دولت سوریه و به اصطلاح “تعلیل” فروپاشی آن خوابیده است. اینک می توان با آرامش بیشتری به کُنه ماجرا وارد شد و بسیاری از زوایای تاریک را روشن کرد و به استناد فکت و اسناد واقعی نشان داد که روایتِ حقیقی و بی پرده ی سقوط دولت بشار اسد از کجا شروع شده و بازیگران اصلی آن چه نقشی ایفا کرده اند و اسد و دولتش تا کجا در این فاجعه “مقصر” بوده اند. منظورم از “فاجعه” عروج مرتجع ترین جناحِ آدمکشان تروریستِ اسلامِ سیاسیِ وابسته به ترکیه و اسرائیل و یورو – آتلانتیک است. ابتدا و پیش از ورود به این داستانِ “پر آبِ چشم” ضروری است بر سه نکته تاکید کنم. به گمانِ نویسنده دولت سوریه – از حافظ تا بشار- از نظر سیاسی دولتی استبدادی از لحاظ اقتصادی نئولیبرال و از منظر اجتماعی تنها دولت سکولار منطقه بود. همین جا و تا یادم نرفته است بگویم و بگذارم و فعلاً بگذرم که مولفه های اول و دوم در سقوط دولت اسد موثر بوده اند. اما تاثیر این دو فاکتور در قیاس با دخالت و جنایت دولت های امپریالیستیِ یورو آتلانتیک، به ویژه ترکیه و اسرائیل و حکومت های شیخ نشین قرون وسطاییِ منطقه و فرقه ها و گنگ های مزدور تروریستِ وابسته به این رژیم ها ناچیز است. درست مانند آنچه در لیبیِ قذافی و پیش از آن در عراقِ صدام و پیشتر در افغانستانِ دکتر نجیب اتفاق افتاد. موضوع جالبی که رهبران جنبش های ترقیخواه داخل کشور باید مد نظر قرار دهند مواضع افراد و جریان های سیاسی نسبت به فجایع غزه و نسل کشی رژیم صهیونیستی و البته فروپاشی دولت اسد است. استدلال نویسنده بر این پایه استوار است که رژیم صهیونیستی فقط یک دولت نسل کشِ آپارتایدِ اشغالگرِ استعمارگرِ قلابیِ پاسگاهِ ناتو نیست. دولت اسرائیل چکیده و فشرده ی تمام رذالت ها و شرارت ها و خباثت هایی است که سرمایه داری از بدو ظهور زائیده و اینک در اسرائیل انباشته است. در این جا مطلقاً صحبت از مردم یهودی مذهب ساکن سرزمین های اشغالی نیست. برخلاف پروپاگاندای افراد و گرایش های پرو اسرائیلی در هیچ یک از مصاحبه ها و مقاله های نگارنده حتا یک کلام از “یهود” و “ریختن یهودیان به دریا” و مهملاتی از این قبیل سخن نرفته است. اصولاً به نظر نویسنده تقلیل یک جنگ تاریخی و حداقل ۸۰ سالِ تا حد خونریزی میان یهود – مسلمانِ سنی و شیعه و عرب و مسیحی و مشابه رسالت شرورانه ی همان افرادی است که به اسلاموفیا دامن می زنند و به جای مبارزه با سرمایه داری تمام اهتمام خود را در سطح نازل زدن مسلمانان محدود کرده اند. مضاف به اینکه ترم “آنتی سمیتیسم” نیز به معنای “ضدیت با سامی” ها است و معنای “یهود ستیزی” را نماینده گی نمی کند. تحریف نظر و دروغ بستن به افرادی که از کار و رفاه و زنده گیِ متعارف و آرامش خود گذشته اند تا گامی در راه رهایی کارگران بر دارند فقط از اشراری ساخته است که برای خوش خدمتی به یک رژیم نسل کش همه جور می رقصند. در اینجا بار دیگر همصدا با رفقای “جبهه خلق برای آزادی فلسطین” تکرار می کنم مبارزه ی ضد اشغال برای نابودی رژیم ضد انسانی اسرائیل و ایجاد یک دولت متشکل از تمام شهروندان – مستقل از مذهب و عقایدشان – با اخراج افراد دو تابعیتی و استقراضی ادامه خواهد یافت. با وجود اسرائیل و با وجود ناتو در منطقه ی خاورمیانه و قفقاز و چه بسا در سرزمین های دیگر- اروپا و آمریکای لاتین و جنوبی و آفریقا – جنگ و خونریزی برای یک روز هم قطع نخواهد شد. این تمام واقعیت یک داستان طولانی ۸۰ سالِ است. تمام.
الف. تناقض های چپِ “صدای سوم”!
واقعیت این است که روند وقایع اتفاقیه در خاورمیانه ترمز بریده است. شلیک موشک ها و شیوع ویروس های پروژه ی “کمربند سبز” برژینسکی و دکترین ولفوویتز – به ویژه پس از فروپاشی دیوار- چنان سرعتی به خود گرفته است که بی شک اگر سد و سنگری محکم – به نظر من سدی سوسیالیستی- در برابر آن چیده نشود تمام دنیای بیرون از حوزه ی یورو – آتلانتیک را ویران خواهد کرد. به غیر از بالکانیزاسیون یک و انواع کودتاها و انقلاب های مخملی در کشورهای عضو پیمان ورشوی سابق و به جز کودتا در گرجستان و اوکراین فی الحال ۵ دولت بازمانده از دوران مبارزات ضدکولونیالیستیِ تحت حمایت شوروی و با اندکی تسامح برخاسته از “سوسیالیسم عربی” یعنی مصر و یمن و لیبی و عراق و سوریه و البته افغانستان کم و بیش مورد اصابت قرار گرفته و تا مرز نابودی کل مدنیت شان عقب رفته اند. آخرین مورد آن سوریه است. برای ارزیابی دقیق تحولات سوریه از شروع اعتراضات خیابانی – متعاقب جنبش “بهار عربی”- تا حد ممکن اقتصاد کلام را رعایت خواهم کرد. بخش عمده ی مباحث من برگرفته از کتابی است که به اتفاق پاتریک کوبرن به صورت ویژه در مورد جنگ داخلی سوریه و عراق در جریان پیدایش داعش و دخالت فعال ده ها گروه تروریستی نوشته ایم۱. این مسائل ادعا و یا شعار و تبلیغات و سوگیری به نفع این و آن نیست. مطلقاً ماهیت ایدئولوژیک هم ندارد. واضح است هر انسان شرافتمندی با القاعده و داعش و طالبان و جبهه النصره (“تحریر الشام” فعلی جناب جولانی) و ارتش آزاد و سایر گروه های تروریستی نه فقط مخالف است بلکه به هر شکل ممکن که بتواند علیه این میکروب های مهلک از آنتی بیوتیک استفاده خواهد کرد. با این حال من خواهم کوشید هنگام روایت تاریخ تا حد ممکن تحلیل را کنار بگذارم.
یک مسئله ی اساسی و مهم در تدقیق ابعاد مختلف جنگ داخلی سوریه تا سقوط اسد این است که ابتدا چه کسی گلنگدن را کشید و ماشه را چکاند؟ اسد؟ یا تروریست ها؟ به عبارت دیگر فهم درست این موضوع اهمیت حیاتی دارد که تظاهرات مسالمت آمیز مردم سوریه چگونه به جنگ داخلی تبدیل شد؟ تظاهراتی که در پیِ جنبش “بهار عربی” به دنبال “نان/ کار/ آزادی“۲ بود و کاملاً شکل و شمایل متمدنانه داشت، در کدام روند به خشونت کشیده شد؟ این خشونت ها از سوی کدام دولت ها و جریان ها گسترش یافت و به جنگی داخلی و تمام عیار دامن زد؟ من در ادامه ی این سلسله مقالات به نقش یکایک دولت های درگیر جنگ داخلی سوریه خواهم پرداخت. اما فی الحال لاجرم از تاکید بر این نکته هستم که اپوزیسیون راست ایران بدون تامل و بی آنکه ته دیگ فسفر مغزش را بسوزاند در پاسخ به این پرسش هر یازده انگشت خود را به سوی اسد نشانه می رود. جز این هم نباید باشد. بالاخره آنان با این استدلال که “دوست دشمن من دشمن من است” دولت اسد را به دلیل اینکه متحد و دوستِ دشمن ایشان یعنی جمهوری اسلامی بود در هر حالتی قاتل و خونریز و قسی القلب می دانند و از فروپاشی دولت سوریه چنان به وجد آمده اند که پنداری روزگارِ به تاج و تخت رسیدنِ پدر بزرگ تاجدارشان از سوی انگلیسی ها تکرار شده و یا پدرِ “به سوی تمدن بزرگ” شان پس از قتل حسین فاطمی و تبعید محمد مصدق بر شانه های شعبان بی مخ و زاهدی و نصیری مجدداً به تخت سلطنت جلوس کرده است. جناح راست اپوزیسیون ایران – از مجاهدین خلق گرفته تا سلطنت طلبان – در هر حال “استراتژی” پوسیده یی را دنبال می کنند که بر پرچم آن نوشته شده: Anybody But Islamic Republic. اما متاسفانه حال و روز بخش قابل توجهی از چپ ایران نیز از همین قاعده مستثنا نیست. از آنان که برای تکرار عبارت “زن. زندگی. آزادی” از زبان کثیف نتانیاهو کف بر دهان آورده اند و هر آینه منتظر رژیم چنج به اعتبار جنگنده های اسرائیل و ناتو هستند که بگذریم بخشی از “چپ راه سومی” نیز در تحلیل مبدا جنگ داخلی سوریه مستقیماً به همین تله افتاده اند و بدون تردید اسد و دولتش را جانی و آدمکش می خوانند. تو گویی در ماراتن محکومیت اسد به آدمکشی هر که بلندتر جیغ بکشد رادیکال تر و انقلابی تر است. البته این رفقا مانند همیشه هر دو طرف جنگ – دولت اسد و تروریست ها – را محکوم می کنند و کنار “صدای سومِ” واهی می ایستند. در تنگنایی که این عزیزان برای خود می سازند هرگز معلوم نمی شود که مثلاً در جنگ داخلی افغانستان و عراق و لیبی و سوریه و نبرد فدراسیون روسیه علیه نئونازی های اوکراین و ناتو این “جبهه سوم” کجا ایستاده است که ما قادر به ارتباط با آن نیستیم؟ در کجا واقعیت و عینیت یافته است که مانند ماه روز اول تقویم هجری رویت پذیر نیست؟ از کجای رویاهای خوش این رفقا بیرون آمده است و حتا در قالب یک نفر، دو گلوله شلیک کرده است؟ یکی به پوتین دیگری به زلنسکی. یکی به صدام و دیگری به پل برومر. یکی به قذافی و دیگری به مصطفا عبدالجلیل. یکی به اسد و دیگری به برهان غلیون یا اینک احمد حسین الشرع ( همین جولانی روتوش شده)؟ بالاخره نمی توان در میدان این جنگ های بزرگ و سخت خونین و طولانی طرفدار “هیچ” بود و نام آن را “صدای سوم” گذاشت. امکان سازماندهی این گروه های موهوم از اروپا و امریکا و حتا ایران هم عملی نیست. چگونه است که این “صدا” را – حتا ضعیف – هیچکس نمی شنود؟ لطفاً به تظاهرات فلسطینی های اروپا و دانشجویان امریکا و تقابلِ فلسطینی ها با زامبی ها در آمستردام اشاره نکنید که به شعور مخاطب توهین خواهد شد. مسئله انتخاب میان بد و بدتر نیست. مسئله به ساده گی همان است که لنین گفته “تحلیل مشخص در شرایط مشخص.” مسئله به ساده گی انتخاب میان رئال پولیتیک انقلابی و انفعال و وسط بازی تحت عنوان صدای سوم است. راستش من هر گاه این ترم “راه سوم” را می شنوم نظریه ی آنتونی گیدنز تحت عنوان The Third Way برایم تداعی می شوم. بله بله بله. همه ی ما آرزو داشتیم و داریم که به جای پوتین و حزب روسیه واحد و جبهه مردمی، ولادیمیر لنین و حزب بلشویک فرماندهی سترون سازی نئونازی های اوکراینِ سابق و خلع سلاح و تلاشی ناتو را به عهده می گرفتند. همه ی ما آرزو داشتیم و داریم که به جای هژمونی حماس و اسلام سیاسی بر مبارزه ی ضد اشغال رفقای جبهه خلق رهبریِ تراشیدن ریشه ی صهیونیست ها را در اختیار می گرفتند. همه ی ما آرزو داشتیم و داریم که در تقابل با دولت اسد و تروریست های هار تحریر الشام جریانی سوسیالیستی و انقلابی قدرت سیاسی را کسب می کرد. اما مگر کسب قدرت با رویا بافی و بالا بردن پیچ رادیو و تلویزیون و بلند فکر کردن و صدور بیانیه های “مشعشعِ” محکومیت و لیچار بستن به این و آن و دفاع از “هیچ” متحقق می شود؟ مگر کسب قدرت با احزاب کاغذی و محفلی که تمام چشم و گوش و هوش شان به عنایت دولت ها و محبت پارلمان ها منگنه شده است میسر می شود؟
در افزوده! البته برای مام جلال ها و چلبی ها و علاوی ها و غلیون های وطنی که “سوریه را دیوار برلین رژیم ایران” می دانند و نهایت آمال شان نشستن روی صندلی بخشداری مکریان و ترجان و حداکثر ژاندارمری بوکان است، این رویاها در روند رژیم چنج متحقق خواهد شد. برای شیفته گان دولت “قانونی” اسرائیل و هواداران “پرواز ممنوع بر فراز آسمان ایران” نیز لابد در همان روند پاداش هایی در نظر گرفته شده!
مگر کسب قدرت بدون سازماندهی طبقه کارگر و جنبش سراسری آخرین سوژه ی انقلابی تاریخ به دست می آید؟ مگر کسب قدرت سیاسی بدون حزب پیشتاز و سوسیالیست و انقلابی طبقه کارگر ممکن است؟ مگر سوسیالیسم و انقلاب با آرزو و امید از آسمان نازل می شود؟ رفقایی که اسدِ دیکتاتور را در ذهن خود با صدای بلند هر روز دار می زنند و جولانی را به آشغالدونی می اندازند یک نمونه ساده و البته عینی از این صدای سوم را به ما نشان دهند تا یک جماعت دیگر نیز به لعنت کننده گان اسد و جولانی اضافه شوند. فقط برای یک لحظه تصور کنید کمونیست های فرانسوی در کوران سقوط پاریس و دولت ویشی با این تحلیل که یک سوی جنگ استالینِ “قاتل” تروتسکی و بوخارین و زینوویف و… در کنار چرچیل ضد کمونیست و روزولت ایستاده است و طرف دیگر نازی ها صف کشیده اند، می خواستند به “چه باید کرد” خود پاسخ گویند؟ یا حتا آنان مانند “صدای سومی” های ما ژنرال دوگل را شایسته ی رهبری جنبش ضد فاشیستی نمی دانستند. در این صورت چه می کردند؟ نه فقط جنبش مقاومتی علیه رایش سوم شکل نمی گرفت بلکه کمونیست ها نیز – اگر قتل عام نمی شدند – با دستان پاکیزه در یکی از کافه های مون پارناس یا مزرعه یی رنگی در قفای تپه و کلیسای مونمارت یله می دادند و پیپ می کشیدند و موریس تورز و ژانت ورمیش و کل اعضای PCL را ملعون و جانی خطاب می کردند و خود نیز پرهیزکار باقی می ماندند. مابه ازای واقعی – و نه هپروتی- شعار “نه به جنگ/ نه به دیکتاتوری اسد” در جریان سقوط دولت سوریه چگونه مادیت یافته است؟ اولاً کمونیست ها با هر جنگی مخالف نیستند. در اینجا منظورم از جنگ به هیچوجه مبارزه ی طبقاتی نیست. این مبارزه روندی جاری در جنبش اجتماعی طبقه کارگر است و بنا به توازن قوا و میزان استحکام سازماندهی و تشکل شدت می گیرد و یا عقب می نشیند. منظورم جنگ علیه نازی های هیتلری، جنگ علیه فرانکو و سالازار و پینوشه و البته جنگ علیه رژیم صهیونیستی است. این جنگ ها نمی تواند و نباید از سوی کمونیست ها زیر فرش رود. چه رسد به اینکه با شعار “محکوم می کنیم” به انفعال کشیده شود. ثانیاً اگر وقت کردید و در هراس از “اتهام” عجیب “چپ سنتی” با گذشته ی پر افتخار کمونیست های ایرانی مرز نبسته اید یک بار دیگر به رویکرد رفیق زنده یاد فرمانده علی اکبر صفایی فراهانی خم شوید و به یاد آورید که او و رفقایش در یکی از ادبار زده ترین ادوار تاریخ ایران به فلسطین رفتند و در مُقام فرماندهی گردان رفیق زنده نام ابوعلی مصطفا علیه رژیم صهیونیستی جنگیدند.
نکته ی حیرت انگیز دیگر در مورد مواضع متناقض رفقای “صدای سوم” این است که ایشان به درست نسبت به حمله ی ناتو به ایران و سیاست رژیم چنج قیام می کنند اما همین روند را در سوریه با لبخندِ شادی تصریحاً یا تلویحاً جشن می گیرند! چرا؟ چون اسد دیکتاتور است و از درون صندوق های رایِ هیچ انتخابات دمکراتیکی بیرون نیامده است. مستقل از تفاوت اصطلاح دیکتاتوری و استبدادی تو گویی که مثلاً دمکراسی تا کنون تخم دوزرده یی برای کارگران اروپا و امریکا (مهد دمکراسی پارلمانی) گذاشته است اما خاورمیانه ی بدون دمکراسی از این نعمتِ باستانی یا همان زهر هلاهل بورژوازی محروم مانده است. از قوطی جادویی این دمکراسی مورد علاقه ی چپ، در فرانسه و آلمان و ایتالیا و هلند و هند و امریکا و بریتانیا و لهستان و مجارستان و اوکراین و ترکیه و آرژانتین و هر قبرستان دیگری کدام تحفه بیرون آمده است که حالا مثلا سوریه از آن محروم مانده است؟ با احترام به صداقتِ رفقای جبهه یا “صدای سوم” و نکوهش انفعالِ ناشی از این تاکتیک می گذاریم و می گذریم.
ب. چه کسی اول گلنگدن را کشید؟
باری صحبت از چگونگی به خشونت کشیده شدن تظاهرات مدنی مردم سوریه در ابتدای خیزش “بهار عربی” بود. بگذارید کمی تامل کنیم و ضمن استناد به فکت از مشاهدات عینی نیز سخن بگوئیم. موافقید که؟
پیش از آنکه وارد مرور شتابزده ی چند و چون شکل بندی درگیری ها و سپس جنگ داخلی شویم تاکید بر این نکته لازم است که نه همه ی افسران ارشد ارتش و نه تمام روسای بخش های مختلف امنیتی به شکل یکپارچه و متمرکز تحت اتوریته ی کامل بشار اسد نبودند. بعد از مرگ حافظ اسد دولت سوریه تبدیل به ائتلافی شکننده از سران قبایل و فرقه ها و باندهای فاسد اقتصادی شد. برای نمونه رامی مخلوف (پسر دایی بشار) سرکرده ی باند عظیم تبهکاران اقتصادی سوریه به شمار می رفت. علاوه بر کل شرکت های هواپیمایی و نفت و گاز و امور ساختمانی و مخابرات ( شرکت سیریاتل) و تمام بانک های خصوصی، اعطای مجوز سرمایه گذاری خارجی در سوریه نیز در تملک شخص وی بود. به عبارت دیگر در جریان خصوصی سازی های نئولیبرالی که از سال ۱۹۹۰ و به دستور حافظ اسد در سوریه شروع شد رامی مخلوف نیز وارد “کسب و کار و کاسبی” شد و بیش از ۷۴ درصد اقتصاد سوریه را در جیب خود گذاشت. در نتیجه وی نفر اول قدرت اقتصادی دولت متزلزل بشار به شمار می رفت و سرمایه ی کلان او دستش را برای دخالت در سایر عرصه های قدرت بازگذاشته بود. هرچند گفته می شود در سال ۲۰۱۹ اختلافاتی میان مخلوف و اسد رخ داده است اما این فرد تا واپسین لحظه در حکومت بود. به جز وی به قوت می توان گفت که بشار عملاً قدرت نظامی و امنیتی کشور را به ماهر اسد برادر کوچکتر خود وانهاده بود. ظاهراً ماهر فرمانده گارد ریاست جمهوری و لشکر چهار زرهی سوریه بود اما در واقع قدرت او به اعماق امور نظامی و امنیتی نیز تسری می یافت. ماهر حتا اداره کل اطلاعات GID را نیز تحت تسلط خود داشت. این اداره مسئول برخورد با مخالفان و سرکوب جنبش های اعتراضی بود. شخص ح -سام لوقا و زهیر احمد به طور غیر رسمی تحت نظر ماهر اسد کار می کردند. در مورد حسام لوقا و ملاقات و محتوای مذاکره ی حساس وی با نعیم قاسم پس از حذف فیزیکی حسن نصرالله در بخش های بعدی خواهم نوشت. در میان این تقسیم قدرت نقش بشار اسد در حد دیپلوماتی بود که هرچند ضلع سوم مثلث حکومت را تشکیل می داد اما نه از اتوریته ی پدرش برخوردار بود و نه در مسائل پیچیده ی سیاسی – از جمله ضرورت تمکین به مطالبات مردم معترض و پرهیز از خشونت علیه ناراضیان و مخالفان – تصمیم نهایی را می گرفت. این چند نکته به هیچوجه نافی مسئولیت اصلی و خطیر بشار در فجایع سوریه به ویژه پس از اعتراضات ۲۰۱۱ نیست.
در واقع اگر بخواهم با مثالی نمادین و البته شرورانه این بخش را آب بندی کنم باید بگویم در جریان انتقال قدرت از پدر به پسر، بشار هرگز نتوانست از پوست آن چشم پزشک خجالتی لندن نشین خارج شود و نقشی در حد مایکل کورلئونه ایفا کند. یکه تازی رامی مخلوف در حوزه ی اقتصاد و اتوریته ی ماهر اسد در عرصه ی ارتش و امنیت و البته ظهور باند موسوم به “ارتش آزاد سوریه” – که غالب فرماندهانش از سال ها پیش نفوذی اسرائیل و ترکیه و قطر بودند – و تقابل نظامیان برجسته یی همچون ژنرال مصطفا طلاس با اسد و پیوستن سیاستمدار با تجربه یی همچون ریاض فرید حجاب به صفوف معارضان از همین منظر قابل تبیین است. ترور مبارزان برجسته ی جنبش ضد اشغال از سوی موساد در سوریه به اعتبار گزارش همین افرادِ نفوذی صورت گرفته است.
تردیدی نیست که ارتش و سازمان امنیتی سوریه در به خاک و خون کشیدن تظاهرات مسالمت آمیز مردم نقش ویژه یی ایفا کردند. این تظاهرات ابتدا در تاریخ ۶ مارس ۲۰۱۱ از شهر درعا شروع شد. از قرار معلوم ۱۵ جوان معترض هنگام ترسیم نقاشی ضدحکومتی یا شعار نویسی روی دیوار مدرسه یی از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شدند. متعاقباً خانواده و دوستان و سپس مردم شهر در اعتراض به این حرکت پلیس دست به تظاهرات زدند. دو ماه پیش از این ماجرا (۴ ژانویه ۲۰۱۱) در تونس محمد بوعزیزی، دستفروش زحمتکش به دلیل توقیف کالاهایش و تحقیر از سوی مامور شهرداری خودسوزی کرده و درگذشته بود. بهانه یی مناسب برای غلیان خشم مردم تونس علیه دولت فاسد و استبدادی زین العابدین بن علی. ۹ روز پس از دستگیری جوانان معترضِ سوری، مردم قابل توجهی در شهر درعا به خیابان ها آمدند. هنوز به نظر نمی رسید زبانه های آتش زنده گی بخش خیزش توده یی تونسی ها برای “نان/ کار/ آزادی” به سوریه سرایت کرده باشد. ارتش و پلیس سوریه در واکنش به اعتراض مسالمت آمیز مردم ماشه ها را چکاندند. گفته شده است که در جریان تعرض پلیس ۳ نفر از مردم درعا کشته شدند. شهر درعا در جنوب سوریه و ۱۰ کیلومتری مرز اردن واقع شده و از سمت غرب به قنیطره متصل است. شهری استراتژیک در جوار رژیم صهیونیستی و از مناطق مهم صنعتی که از مسیر بزرگراه تجاری به حلب وصل می شود. درعا در طول جنگ داخلی شاهراه ورود باندهای تبهکار و اسلحه های سنگین از اردن برای تجهیز تروریست ها بود. از توهم توطئه که بگذریم آغاز قیام ضد اسد از این شهر بسیار معنا دار است.
به نظر تیم اندرسون ( استاد اقتصاد سیاسی دانشگاه سیدنی) این شورشیان (معترضان) بودند که در روزهای ۱۷ و ۱۸ مارس تک تیراندازان را در پشت بام ها مستقر کردند و پلیس را هدف قرار دادند. اندرسون در مقاله یی تحت عنوان “سوریه: خشونت در درعا چگونه آغاز شد” به وضوح توضیح می دهد که ارتش و پلیس سوریه به دنبال هدف قرار گرفتن افرادشان از سوی تک تیراندازانِ مستقر در پشت بام ها وارد شهر درعا شدند و یک انبار بزرگ مهمات را در مسجد العمری به دست آوردند.۳در چنان شرایط پیچیده یی اثبات این ادعا که چه کسی “نخستین سنگ را پرتاب کرده” بسیار دشوار است. قدر مسلم این است که دولت اسد نتوانسته به مطالبات بدیهی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعی توده های معترضِ حاضر در خیابان پاسخ مقتضی دهد و به جای آن ترجیح داده است به سرکوب مردم روی آورد. تظاهرات شهر درعا مثل برق به سایر شهرهای سوریه و به ویژه دمشق کشیده شد. دمشق و لاذقیه و جبله و حما و حمص به ویژه در روزهای جمعه شاهد تظاهرات گسترده ی مردمی بودند. در میانه های ماه مارس و متعاقب آن به ویژه روز ۷ آپریل شکل و شعار تظاهرات تغییر کرد و به سمت مطالبات یک سره سیاسی سوق یافت. در این ویدئو مردم شهر دمشق را می بینید که خواهان آزادی زندانیان سیاسی و اصلاحات دموکراتیک هستند۴. روز ۸ مارس اما کل داستان تغییر جهت داد و معترضان خواهان سرنگونی دولت اسد شدند. ۱۲ روز بعد مقر مرکزی حزب بعث مورد تعرض قرار گرفت و در آتش سوخت. ۷ افسر پلیس کشته شدند. روزنامه نویس هندی پرم شنکارجها که در محل حاضر بوده است از قتل عام ۲۴ سرباز ارتش سوریه به دست شورشیان در تاریخ ۲۳ مارس سخن گفته. به ادعای خبرنگار محلی رویترز (سلیمان خالدی) در همان روز نه ۲۴ نفر بلکه ۳۷ سرباز به قتل رسیده بودند و فقط ۲۴ نفر از ایشان به بیمارستانی در دمشق منتقل شده بودند. روزنامه نویس نامبرده مدعی است در حالی که دستان سربازان از پشت بسته بوده گلوی ۲۳ نفرشان با دشنه پاره شده و سر یک نفر دیگر بریده شده بود. خبرگزاری های غربی تعداد مقتولان نظامی را ۱۳ نفر گزارش دادند. نگفته پیدا است که مردم معترض تحت هیچ شرایطی دست به چنین جنایاتی نمی زنند. گزارش خانم شرمین نروانی (روزنامه نویس الاخبار انگلیسی) تحت عنوان قتل عام پنهان شده Syria: The Hidden Massacre مدعی است در طول اواخر ماه مارس ۲۰۱۱ تا هفته ی نخست آپریل دستِ کم ۶۰ سرباز سوری از سوی شورشیان مسلح قتل عام شده اند۵. بنا به گزارشی در همین نشریه تحت عنوان”آوریل۲۰۱۱:کشتار سربازان” روز ۲۵ همین ماه در شهر درعا و طی یک قتل عام دیگر ۱۹ سرباز سوری به نحو فجیعی کشته شدند. نکته ی بسیار جالب اینکه در نخستین روزهای مه ۲۰۱۱ و مدت ها پیش از تظاهرات مردم درعا روزنامه نگار علی هاشم یک حلقه فیلم ویدئوی شفاف را به تلویزیون الجزیره سپرد که به وضوح شورشیان مسلحی را نشان می داد که از مرزهای اردن و لبنان وارد خاک سوریه می شوند. این فیلم دو بار در تلویزیون الجزیره به نمایش در آمد اما به سرعت از آرشیو آن حذف شد۶ و علی هاشم نیز با یک تیپا به مرخصی همیشه گی رفت!
در مجموع واقعیت این است که در متن فاجعه ی تبدیل جنبشِ مطالباتیِ “نان/ کار/ آزادی” به جنگ داخلی دولت ها و گروه های زیادی دخالت داشته اند. شکی نیست که دولت اسد یکی که از دامن زننده گان اصلی به این جنگ تا برهه ی فروپاشی بوده است. این دولت با اتخاذ سیاست های نئولیبرالیِ فقرزا و بازگذاشتن دست فاسدان اقتصادی و رانتخواران و خصوصی سازی های گسترده در کنار حکمرانی مستبدانه و بی توجهی به رفاه کارگران و زحمتکشان و سرکوبِ آزادی های اجتماعی مسیرِ دلخواه را به منظورِ دخالتِ دولت های ارتجاعی منطقه و شورشیان مزدور ناتو به میدان جنگ داخلی آسفالت کرده است…..
جمعه ۳۰ آذر ۱۴۰۳/ ۲۰ دسامبر
این بحث را ادامه خواهیم داد.
۱. کوبرن. پاتریک (۱۴۰۲) تروریسم ارتش نئولیبرالیسم/ فاشیسم مقدس، ترجمه و تالیف و همکاری محمد قراگوزلو. تهران: انتشارات روزآمد.
۲. ن. ک به مقاله ی ” دوران نان، غلیان کار، طغیان آزادی” پاسخ محمد قراگوزلو به ۶ پرسش مجله ی آرشِ پرویز قلیچ خانی. ش:۱۰۷ صص: ۵۸- ۶۶ / ویژه نامه ی “زنجیره ی شورش ها در جهان عرب”/ اکتبر ۲۰۱۱. مهر ۱۳۹۰
3. ن. ک به مقاله ی : Syria: how the violence began, in Daraa
By Tim Anderson
۴. https://www.bbc.com/news/world-middle-east-12749674
۵. https://www.rt.com/op-ed/157412-syria-hidden-massacre-2011/#_blank
۶. http://english.al-akhbar.com/blogs/sandbox/surprise-video-changes-syria-timeline#_blank
27 پاسخ
ایشان راه سوم را واهی میپندارد یعنی راه دفاع از حکومت اسلامی ایران منطقی و درست است. عکس های زندان های اسد توهم اگر خانواده و دوستان نویسنده در رژیم اسد سربه نیست میشد تصور نمیکنم به این سادگی در جبهه حکومت اسلامی ایران و پوتین قرار میگرفت و چپ و راست مردم ایران را لنجان مال نتانیاهو ی پچه کش میکرد . پوتین تجاوز گر فدراسیون روسیه و کل مردم اکراین فاشیست. سلطنت طلب و مجاهدین هم یکی است ؟!! اگر حکومت اسد در اوایل بهار عربی دست به کشتار نمیزد میتوانستیم وزن عوامل خارجی را سنگین تر تصور کنیم. ولی مسئول اصلی سوریه حکومت و دولت است نه امپریالیست ها . پینوشه هم سکولار بود! پایان حکومت اسد پله نخست است اگر مردم سوریه فعال باشند میتوانند حاکمیت بهتری را رقم بزنند. البته کشور های ترکیه , اسرائیل , و… اگر بگذارند.
در برابر تجزیه ایران و گروههای جانی که منتظر قتل عام مردم هستند باید مقابله کرد. چرا ما متوجه نیستیم و تجربه های افغانستان لیبی عراق و سوریه را متوجه نمیشویم. هدف واقعی آمریکا و اسرائیل خود بشار اسد نبود بلکه از بین بردن پتانسیلی بود که در برابر اسرائیل اشغالگر وجود داشت .در کشورهای نامبرده که بگونه ایی حس استقلال داشتند باتمام ضعفشان از نظر اقتصادی سیاسی و فرهنگی صد سال عقب افتاده اند و اکنون تبدل به دژهای سیا و موساد برای سرکوبی و تصرف کشورهای دیگر شده اند .باید واقع بین بود و به این سولات پاسخ داد .
آیا رژیم صهیونیستی بهتر است یا گروههای فلسطینی؟آیا قذافی بهتر بود یا این دزدهای سر گردنه که راحت لیبی و نفتش را به غرب فروخته اند ؟آیا دولت خلقی افغانستان بهتر بود یا طالبان که
چهل سال تمام با کمک آمریکا و ناتو چیزی از افغانستان باقی نگذاشتند؟ راه سوم باید راه واقع بینی باشد نه تخیل و رویا اگر راه سوم واقع گرا نباشد مطمئنا در خدمت غرب امپریالیستی خواهد بود .یعنی تجزیه ویرانی گرسنگی و دیگر نباید از آزادی حرف زد .
دوست گرامی، جنگ های ۶ روزه ی اعراب و فلسطین و اکتبر ۱۹۷۳ ( مصر و سوریه در صف اول و عراق و لیبی و دیگر کشورهای حامی در دوران جنگ سرد بودند. پیامد های آن از جمله بایکوت فروش نفت توسط صادرکنندگان عرب به کشور های حامی اسرائیل توام با ناشی بازی و فرصت طلبی شاه ایران که در بایکوت صادرکنندگان شرکت نکره و با اعتصاب شکنی به خیال خودش به اربابانش خدمت میکرد. از هول حلیم هم تو دیگ افتاد چون با بالا بردن قیمت نفت آنها را «عصبانی » کرد.
در آن بحران جهانی غرب به فکر جدا کردن کشور های صف مقدم جبهه کرد با پمپ کردن میلیون ها دلار ارتش تحقیر شده ی مصر را آرام کرد و با قرار داد کمپ دیود(۱۹۷۸) مصر و اسرائیل صلح کردند.
شوروی ، سازمان آزدایبخش از این قرارداد ناخشنود شدند و با دیگر کشورهای عربی کنفرانس های بعداز کمپ دیوید را تحریم کردند. با کودتای چپگرایان افغانستان و بعدا اشغال آن کشور توسط نیروهای شوروی در دوران رونالد ریگان ، غرب سیاست های خود را روی افغانستان متمرکز کرد. در ایران نیز مخفیانه با جمهوری اسلامی معامله کرده بود که با بسیج واپسگرایان مسلمان در پاکستان و آموزش مجاهدین شوروی در سال ۱۹۸۹ از افغانستان خارج شد و در سال ۱۹۹۰ هم فروپاشید.
دوباره موضوع فلسطین و اسرائیل در دستور کار قرار گرفت و کلینتون مذاکرات اسلو را پیش برد که در۱۹۹۵ در واشنگتن قرار داد کمپ دیود۲ بین یاسر عرفات ، شیمون پرز و اسحاق رابین امضاء شد.
اسحاق رابین توسط راست های افراطی در اسرائیل ترور شد و عرفات هم درگذشت. میدان افتاد دست نیروهای افراطی فلسطین و اسرائیل ..
با فاجعه تروربستی ۱۱ سپتامبر۲۰۰۱ و تمام تبلیغات علیه مجاهدین افغانستان ، طالبان ، القاعده ، بن لایدن و…پنتاگون در یک برنامه ی موسوم به «جنگ علیه تروریسم» ناتو حملات نظامی به افغانستان ، عراق ، لیبی ، سومالی ، یمن ، سوریه و….شرو ع کرد که با سقوط بشار اسد این آخرین حلقه ی آن تصمیم پسا ۱۱ سپتامبر بود. حملات جنون آمیز اسرائیل در سالهای اخیر به غزه و نوار غزه نشان داد که دیگر کشور های عربی در جبهه مقاومت علیه اسرائیل مانند دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی وجود ندارد.
جمهوری اسلامی که از بعداز به قدرت رسیدن در ۵۷ با راه پیمائی روز قدس سنگ فلسطین را به سینه زد. در عمل فقط به نیروهای مذهبی شیعه عراق ، یمن ، سوریه ، لبنان توجه داشت و متعصبین غزه ( حماس) هیچوقت به کلیت مردم فلسطین در سراسر سرزمین های اشغالی بهائی نداد حتی با یاسر عرفات و محمود عباس دشمنی کرد. از همان زمان نیروهای مترقی جاه طلبی و عظمت طلبی جمهوری اسلامی را بخصوص بعداز سقوط صدام افشا کردند.جمهوری اسلامی از راه عراق کمک های خود را به سوریه ، لبنان و غزه ارسال میکرد.با ضرباتی که به تضعیف حماس ، حزب الله لبنان و سقوط بشار اسد منجر شد جمهوری ایران کاملا مات شده ست.
مردم فلسطین تنها تر از همیشه تحت اشغال اسرائیل اند.
در این فرآیند که عوامل زیادی از جمله جنگ سرد و حضور شوروی در آن پر رنگ بود . غرب با استراتژی و تاکتیک ها کشنده و سازش ناپذیر ضمن شکست شوروی سراسر منطقه را اسلامیزه کرده ست و لبنان با وجود حضور حزب الله و شیعیان آن سکولاترین کشور مسلمانان سراسر منطقه ست!! اسرائیل و غرب این وضع را به همسایگی با کشور های دوست اتحاد شوروی سابق ترجیح میدهند. این فرآیند گام به گام به اینجا رسیده که باید به قرار داد کمپ دیود اول برگردیم از آنجا تا امروز به سئوالات مختلف در قبال مواضع سازمان آزادیبخش ، کشور های عربی و اتحاد جماهیر شوروی و سایر نیروهای مترقی جهان با بازنگری پاسخ دهیم . ببینیم در کدام مقطع رویکرد هاو راهکار ها درست یا نادرست بوده ست. در این فرآیند مردم فلسطین ، لبنان ، سوریه ، عراق ، لیبی ، یمن ، اردن ، سومالی و… صدمات زیاد و جبران ناپذیرخورده و معلوم نیست چگونه زیر این همه آوارهای جنگ دوباره بپا خواهند خاست.صحبت کردن اسان ست ولی زخمها را باید التیام داد.
ظاهرا فقط صدای سوم باقیمانده بود که اینبار آقای قراگوزلو تصمیم گرفته اند که از خجالت آنان درآیند!؟ من هم با شما موافقم که مهتدی و تقوایی-رضا پهلوی-نتانیاهو-مجاهدین در قطب راست قرار دارند.
جناب دکتر گرامی شما هم خواسته یا ناخواسته هم صدا با رسانه های داخلی در جبهه “محور مقاومت” قرار گرفته اید(با پوزش) و فکر میکنید که مخاطبان شما غارنشین هستند:
سرم را سرسری متراش ای استاد سلمانی/// که ما هم در دیار خود سری داریم و سامانی!؟
چرا صاف وپوست کنده نمیگویید کجا رفت سرمایه های میلیون دلاری از جیب و سفره مزد بگیران بازنشستگان و بی خانمان هایی که چندین مقاله در دفاع از آنان در همین سایت نوشته اید. چرا موضوع به این روشنی را پیچیده و تبدیل به کلافی سر درگم و سخت مینمایید ؟؟
در تاریخ مبارزات مردم ایران صفت دلاور شایسته حیدرعموغلی و سلطانزاده ها؛ ارانی؛ وارطان؛ مرضیه اسکویی ها؛ پویان و احمدزاده؛دهقانی؛صفائی فراهانی و حنیف نژاد و بدیع زادگانها؛ شهرام و سپاسی آشتیانی و کاک فوادها و هزاران زن و مرد کمونیست؛ دموکرات و مبارز(علیرغم لغزش هایشان ) میباشد.
جناب قراگوزلوی گرامی شما کلمه دلاور را لوث میکنید زمانیکه:
پوتین والیگا رشهای حاکم در روسیه را رذل دانسته ولی برای “سربازان دلاور” ارتش بورژوازی روسیه که با زلنسکی پادوی ناتو به قیمت فقیر شدن مردم جهان و سودجویی انحصارات گاز و نفت و اسلحه و تقسیم جهان میجنگند؛ هورا میکشید.
حماس و حزب اله را جریانی تروریستی دانسته و به تمجید سنوار؛هنیه ونصرالله…می پردازید و “حمله دلاورانه ۷ اکتبر” را ستایش میکنید. “نعمتی” که سرمایه داری جهانی؛ فاشیستهای رژیم صهیونیستی و نژاد پرست اسرائیل جنایات و اشغالگری ۷۵ ساله خود را تداوم بخشیده و امروزه “دستاوردهای درخشان” ان به قیمت میلیونها آواره وبی خانمان و صد ها هزار کشته و مجروح (اکثریت زن و کودک و غیر نظامی ) و نیاز به صدها سال بازسازی.
چرا رک و راست نمیگویید حکومت اعدام زندان شکنجه ی خامنه ای – خانواده جنایتکار اسد و پوتین رذل ملتی را در اختیار فاشیست هایی مانند اردوغان -الجولانی-هییت حاکمه های جنایتکار اسرائیل -آمریکا گذارده اند.
درجهانی که کلان سرمایه داران حکمفرمایی میکنند این درست که سیاست موضوع بسیارپیچیده ایست.ولی مانند هر مسابقه ورزشی نیست که شما الزاما باید از یک طرف آن حمایت کنید.
بقول رفیق صمد بهرنگی: سیز ساغ من سلامت
نکته ای که فراموش کردم اینست که زحمات آقای دکتر قراگوزلو در نوشتن کتابهای فراوان قابل تقدیر و قدردانی می باشد. ولی فراموش نکنیم فیلسوفها؛دکترها و”دانشمندانی ” که ۲۵ سال در اروپای شرقی به تحقیق؛ نگارش و ترجمه دهها کتاب پرداختند ولی هنگامی که در بهمن ۵۷ به ایران بازگشتند چنان “تحلیلهایی” در مورد حاکمان جانی فاشیست شیعی از انبان خود در آوردند که از عواقب آن همگی آگاهند.
آقای دکتر قراگوزلو ی گرامی:
مقایسه فرمایید آخرین نوشته های تقی شهرام را در زندان بعد از دستگیری در سال ۵۸ و قبل از اعدام در مرداد ۵۹ با تحلیلهایی که اروپای شرقی نشینان “دانشمند” در مورد حاکمیت جنایتکار اسلامی ارایه کردند.
بر خلاف استدلال های نویسنده مقاله ،از دلایل کشیدن گلنگدن ،عقب نشینی نیروهای روسی و خروج انها از سوریه در این برهه زمانی و بعد از ۸ سال جنگ در سوریه ، سقوط دیکتاتور فاشیستی اسد ، بیانگر شروع و اغاز اولین معامله ها مابین پوتین و ترامپ با اهداف زیر :
۱- پایان دادن به جنگ روسیه و اوکراین
2- پایان دادن به جنگ غزه
3- تضعیف و جلوگیری از دستیابی نظام اخوندی به بمب اتمی که از اهداف مشترک هر دو قدرت فوق است
4- ایجادخاورمیانه جدید
از همین اصطلاح “نظام اخوندی” معلوم میشود که تحلیل شما از دولت و حکومت چقدر سیاسی است.
به قول یک گزارشگر ورزشی:
“چه می کشد این” دکتر قراگوزلو از دست این همه “منتقد تیزبین!!!!!!”
صفا کن عزیزم.
دکتر قراگوزلو ی عزیز درود بر تو
به نظرم خلاف جریان اصلی نوشتن آنهم در این دوران که بوق و کرنا ی رسانه اصلی گوش ها را کر کرده و چشمان را کور خیلی سخت است اما سخت تر زمانی است که خلاف جریان اصلی به صورت مستدل و منطقی و با منبع بنویسی. اکنون شما دست به این مهم زده ای. البته مخالفت دوستان کاربر با مقاله روان و مثل همیشه شیوای تو امری بدیهی است. چرا که اکثریت مردم این کشور از جمهوری اسلامی زخم خورده اند و چون دولت دیکتاتوری و به قول تو استبدادی سوریه و روسیه متحد جان جانی حکومت ایران بوده طبیعی ست بر تو خرده بگیرند و به جای دقت در محتوای مقاله فقط به جنایات بشار اسد بتازند. ای کاش دوستان گاف خبرنگار CNN را می دیدند و در این تله نمی افتادن. به نظر من نیز موضوع بر سر انتخاب میان بد یعنی بشار و بدتر یعنی جولانی تروریست نیست. از نظر من به عنوان یک زن موضوع بر سر این است که زنان سوریه باید کلی کشته بدهند تا به پوشش اختیاری دوران بشار اسد برسند.
به امید دیدار
سرکار خانم میترا ح گرامی؛ شما بدون هیچ استدلالی یکی از مدافعان همیشگی و بی قید و شرط مقالات آقای قراگوزلو هستید.به جای تعصب بی مورد و تمجید و تشویق نوشته های ایشان سپاسگزار خواهم بود اگر بفرمایید بالاخره کدام صدا حرف درست است؟خوب است که سیستم رای دهی (+/-) به نظرات کاربران حذف شده است وگرنه تا همین حالا ۴۵ رای مثبت به شما و ۴۵ رای منفی هم به نظرات مخالف مقاله اهدا میشد. (از سوی ۲-۱ نفر ) !!؟؟
از مقالات قبلی آقای قراگوزلو:
-“همه کسانی که عملیات ۷ اکتبر حماس را بهانه و دلیل و آغازگر و بسترساز این نسل کشی می دانند در جنایات فوق شریک هستند”!! دست آقای دکتر درد نکند!! به کجا چنین شتابان؟؟حکم اعدام خیلی از چپها را صادر فرمودند!؟
بنده هم چند نقل قول می آورم قضاوت با کاربران گرامی:
-سیدعلی:[“عملیات طوفانالاقصی در۱۵ مهر گذشته،دقیقا مورد نیاز منطقه بود.منطقه ما به این عملیات نیاز داشت.این پاسخ به نیاز بزرگ منطقه بود”]
-فرخ نگهدار:[”حماس ۷ اکتبر همان کاری را کرد که چریکهای فدایی در سیاهکل انجام دادند.حماس عالمانه، عامدانه کاری کرد کارستان”].
-“حزب” اینترنتی و “محور مقاومت” توفان:
[”…درماه اکتبر۲۰۲۳ بعد از پیروزی درخشان و انقلابی سازمان حماس و متحدانش دریک عملیات تحسین برانگیز، قهرمانانه،ماندنی و راهبردی که ژئوپلتیک جهان را برهم زد…”]
-نقدی معاون هماهنگ کننده پاسداران(و ضلع سوم مثلث ده نمکی و الله کرم از سرکوبگران چماقداردهه ۶۰):
[“ما بسیجیها دنبال طوفان الاقصی ۲ هستیم که کار صهیونیستها را تمام کنیم و آن روز خیلی نزدیک است”]
-آخوند طائب مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران و رئیس سابق حفاظت اطلاعات سپاه :
[“۷ اکتبر تمام خواب های امریکا و اروپا و اسرائیل را آشفته کرد”]
نظرتان چیست خانم میترا ح گرامی؟
بعد از اسد، ج.ا و روسیه، امریکا، ترکیه-جولانی-ارتش آزاد سوریه و اسرائیل قتل و غارت را ادامه خواهند داد.
هم نقل قول های شما درست وبجا و هم نظرتان در مورد سیستم رأی دهی سابق ، کاملا درست !
در مورد سقوط بشار اسد ،از دیدگاه من به احتمال زیاد امریکا و روسیه دست به یک معامله زده اند.
زیرا امکان نداشت که پوتین حمایت خود را از اسد بردارد مگر اینکه در مورد اکرایین و پایگاه نظامی روسیه در سوریه با ترامپ معامله ای کرده باشد !
چنین نظریه ای مورد علاقه هوا داران پوتین ، ولی فقیه از جمله ” چپ های” محور مقاومتی و امثال نگهدار نیست !
جناب F Sharifi با درود:
و سپاس بابت توجه.نظر بنده هم اینست که اردوغان فاشیست حالا بهترین فرصت را یافته است که سوار بر الجولانی ( همان داعش ملبس به کت و شلوار با محاسن مرتب) کوبانی و روژاوا را به خاک و خون بکشاند و در گرماگرم جنگ غزه هم آرام به بمباران مناطق کردنشین می پرداخت.
حماس برای “پیروزی” هیولاهای تحریر شام هورا میکشد. اسرائیل برای بلندیهای گولان دندان تیز و در همین چند روز سیستم روسی ارتش سوریه را صدها بار بمباران و برای بازسازی تحویل اربابش امریکا میدهد.
سرمایه گذاری ج.ا که نیروی زمینی پوتین در سوریه بودند به فنا رفت.
جنگ لاشخورها و کرکس هاست. همانند جنگ کفتارها در اکراین بین مزدوران آزوف و الیگارشهای روس(خامنه ای در حضور آیت اله اعدام و با لبخند به استقبال پوتین رفت و از پیشدستی او و “سربازان دلاورش” در آغاز جنگ اوکراین تقدیر کرد و بقیه ماجرا….)
حال امثال من و شما محکوم هستیم به دکتر لبیک بگوییم!!صدا بی صدا بخصوص از نوع سوم آن و گرنه….؟! خون “برادر یحیی سنوار”(قراگزلو در تلویزیون برابری) هدر خواهد رفت.
همانطور که تقوایی برای موشک پراکنی نتانیاهو شادی میکند؛ محور مقاومتی جماعت هم برای موشکهای سید علی هورا می کشند!
وقتی با فکت و مستند هم صحبت و گفتگو کنی سرباز حاج قاسم(الف.باران و آرش…) از راه میرسد.
۴۵ سال است که دارودسته خمینی و خامنه ای میلیاردها دلار برای صدور “انقلاب” واسلام و تشکیل و تسلیح هلال شیعی؛مزدوران حشد الشعبی-فاطمیون-زینبیون -حزب اله لبنان-جهاد اسلامی-الکتائب ….هزینه می کنند.
به موازات کشتارهای دهه خونین ۶۰ و دخمه های پر وپیمان از کمونیستها و انقلابیون”با نوای کاروان به کربلا” و سپس از آنجا به قدس میرفتند تا اسراییلی ها را به دریا بریزند.
-رفسنجانی؛خاطرات ۱۳۶۰:«جلسهای با نخستوزیر و رئیسجمهور و وزیر خارجه داشتیم… مطرح است یک میلیون تن نفت خام مجانی به سوریه بدهیم بهعنوان شرکت در هزینه جهاد با اسرائیل و بقیه را تا ۹ میلیون تن به قیمت عادلانه بفروشیم و از آنها جنس بخریم.»
-ظریف، سال ۱۳۹۵ کمکهای ایران به سوریه در طول جنگ این کشور را حدود ۲ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار عنوان کرد.تجهیزات پزشکی، دارو، خوراکی و اقلام مصرفی بخشی از این کمکها بود
-حشمتالله فلاحتپیشه، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس: ۲۰ تا ۳۰ میلیارد دلار به سوریه پول دادیم.
سیز ساغ من سلامت
هر شخصیت سیاسی،حزب و حکومتی که مستقل و ملی ومتکی به مردم نباشد،شکستش حتمی و هستی سوز خواهدبود.«حماس،حزب الله، رژیم بشاراسد» نمونه حاضرند.
آقای قراگوزلو،شما جنگی را نشان بدهید
که حکومت ولایت فقیه قبلی و فعلی در آن پیروز شده باشد،برنامه اجتماعی ،
برنامه اقتصادی،آموزشی،بهداشتی ووو نشان دهید
که همین آقایان در آن موفقیت داشته اند.؟نظرتان،درمورد حدود۲ ترلیون دلار
بربادرفته در_ جنگها و ماجراجوئی های ناشی از توهم _که دراختیار حضرات بوده چیست؟ همه آسمان ریسمان غیر مربوط به هستی اجتماعی کشور را به هم بافته اید چه چیزی را اثبات کنید؟
اصلا گیریم که کشور دراختیار چند ده نفر امثال شما ها بود ،غیر از این بود که کشور را به بیراهه هائی امثال حکومت اسلامی میبردید،؟ حکومت اسلامی آینه تمام نمای امثال شماهاست، بافجایعی که بر سر کشور
آمده تاریخ به تلخی از این روزگار و
مسببان آن و توجیه گران یاد خواهد
کرد.
رفقا دوستان برادران خواهران کاربران کارمندان کارگران دهقانان زحمتکشان بیکاران باکاران بازنشستگان جوانان پیران میانسالان کودکان راست ها چپ ها میانه ها تندروها و تندروهای عزیز.
شما نیز مانند الگوی “اکوان دیو” حکیم فردوسی عمل کنید. می دانید که او هر چه طرف مقابل می گفت صرفنظر از صحت و سقم آن گفته دقیقا بر عکس عمل می کرد. رستم با آگاهی از این خصلت اکوان دیو توانست زنده بماند. حالا شما مخاطبانی که نام بردم همیشه و در هر حال منتظر بمانید و صبر پیشه کنید تا آقایان سید علی، نقدی، فرخ نگهدار و آخوند طائب و امثال این ایشان شکر میل کنند و در مورد یک موضوع اظهار نظر کنند بعد شما در مقابل آن اظهار نظر مخالف در کنید. یعنی اگر این آقایان گفتند اسرائیل نسل کش است شما برای اینکه سوپر انقلابی جلوه کنید بفرمائید نه خیر اصلا هم اینطور نیست و اسرائیل گوگولی مگوری است. اگر گفتند آمریکا در ایران کودتا کرده و دولت مصدق را از بین برده شما بگوئید نخیر این حزب توده خائن مقصر بوده نه CIA. اگر …..به این ترتیب دنیا را چه دیدید شاید شما هم در صف نخست انقلابیون درجه یک جا خوش کردید.
نویسنده محترم ، آقای قراگوزلو ؛
در مقاله قبلی که شما از مبارزات مردم و رهبر حماس، “سنوار”، شجاعت و مقاومت و پایداری او …دفاع نموده بودید با خود گفتم ، ای دل غافل نکند که رعد و برقی از” آسمان”به حمایت از دولت مدافع سر زمین ابراهیمی اسرائیل به سایت “اخبار روز” برخورد کند و باعث تعطیلی آن شود ! درست یا غلط این تفهم همان شد که شد . ولی خوشبختانه با صدماتی نه چندان طولانی به حال اول باز گشتیم.بهر صورت این اتفاق به خوشحالی حضور دوستداران، عزا و نق نق زنان دشمنان همیشه در صحنه تروتسکیستی شما انجامید …
همانطور که میدانید رهبر یکی از احزاب “تروتسکیستی – اسرائیلی” اظهار فرموده که ؛
“دولت ها پس از انقلاب زن، زندگی، آزادی از جمهوری اسلامی فاصله گرفتند و از مبارزات مردم حمایت کردند”. بزعم ایشان فشار “نتانیاهو”و “ترامپ” به جمهوری اسلامی به انقلاب در ایران کمک می کند و باید از آن دفاع کرد !
شما بعنوان یک نویسنده شناخته سیاسی مسئول و متعهد به دفاع از مردم و آینده ایران در برابر اینگونه سیاستهای تجاوزگرانه خواهید بود و هستید . نظرات این احزاب از مستعمره نمودن استعمار گران گذشته هم خطرناکتر است . مگر چنین نیست که :
حقوق ملل صحه بر این واقعیت است که ملتهای جهان صرفنظر از نژاد، مذهب، بزرگی و کوچکی، شرایط جغرافیای ، ترکیب قومی ، زبان و رنگ پوست و درجه تکامل و نوع نظام حکومتی و ایدئولوژیکی دارای حقوق یکسان هستند ؟
همین که این اصل بدیهی را در اسناد سازمان ملل متحد توانسته اند با مبارزه پیگیر برخلاف نظر نژاد پرستان و فاشیستها بگنجانند دال بر آن است که محافل و نیروهائی وجود دارند که این اصول بدیهی را برسمیت نمی شناسند و مترصدند که آنها را با تمام نیرو در جهت منافع آزمندانه خویش به زیر پا بگذارند . آنها آهنگ آن دارند که چرخ تاریخ را بدوران “خوشِ” گذشته برگردانند .
وقتی از این اصل تساوی دول و ملل در جامعه جهانی سخن می رانیم نوع حکومت سیاسی و یا درک ایدئولوژیک آنها را منظور نظر قرار نمیدهیم یک رژیم بنیادگرای اسلامی همانقدر از حقوق ملل برخوردار است که یک رژیم کمونیستی و یا یک رژیم جمهوری لیبرالی بورژوائی . پذیرش حقوق ملل و احترام به آن، بی قید و شرط است و با اما و اگر همراه نیست . بهمین جهت این اصل خدشه ناپذیر یکی از سنگهای بنای ساختمان سازمان ملل و شرط وجودی آن است. اگر قرار باشد با قانون جنگل هر کس قویتر است حق را بر اساس قدرت خویش تفسیر کند با وضعیتی روبرو می شویم که منجر به تجاوز آلمان به یوگسلاوی، آمریکا به عراق و افغانستان و اسرائیل به فلسطین و لبنان شده است…
معلوم نیست که چرا مقاله های بی محتوی حتی فاشیستی دوام ماندگاری بیشتری دارند تا … ؟
اساس تحلیل نخست ، مبتنی بر تئوری سراپا ارتجاعی و صهیونیستی منصور حکمت است که اسرائیل را یک کشور دموکراتیک و متمدن جلوه می دهد و برای فریب مریدانشان لفظ تروریسم را در مورد قطب مقابل “اسلام سیاسی” بکار ببرند یک لحظه نباید کسی را غافل کند که “بی طرفی” آنها در جنگ میان غولهای تا بدندان مسلح امپریالیسم و صهیونیسم از یک طرف و سرزمین های کوچک فلسطین و لبنان …از جانب دیگر حمایت آشکار از طرف قویتر است . وقتی آنها برای عوامفریبی و جلب نظر توسط طرفداران خویش فریاد می زنند که بگذار طرفین همدیگر را بکشند،در واقع در نعره های خویش صادق نیستند و بزدلانه این نعره ها را می زنند تا اصل مسئله را کتمان کنند. زیرا که حرف اصلی آنها این است که بگذار طرف “قویتر” طرف “ضعیفتر” را نابود کند و از آنها کشتار به عمل آورد و نباید مزاحم طرف “قویتر” شد. آنها در چهارچوب سیاست های تعیین شده صهیونیستها در عرصه جنگ روانی عمل می کنند که تلاش داشتند جنبش مقاومت را در جهان با سانسور اخبار و صحنه سازیهای تروریستی بی پایه و جلو انداختن عمال منصور حکمت و مشابهان جهانی آنها و سازماندهی فضائی که بتوان مدعی شد ”باید مخالف هر دو طرف جنگ بود”، “هر دو طرف ارتجاعی و تروریست هستند” زمینه جنگ روانی برای ادامه آدمکشی را فراهم آورند.
ولی کمونیستها موظفند به ریشه دلایل این کشتارها اشاره کرده نقش تاریخی استعمار در این ممالک و امپریالیسم را برملا و برجسته نموده و با کار روشنگری خویش این عیوب را نشان دهند و ثابت کنند که سرمنشاء همه این اعمال ضد انسانی و بربرمنشانه استعمار و امپریالیسم است. برای تشکل “حزب کمونیست کارگری ایران”سرمنشاء همه بدبختی ها گویا “اسلام سیاسی” است .
جنگ داخلی سوریه سرانجام به یک رژیم چنج رسوا انجامید. تروریست های تحریرالشام ، برادران بن لادن و ملامحمد عمر و زرقاوی و بغدادی به قدرت رسیدند. مبارک است این خاورمیانه کثیف !
جناح صد در صد پیروز این جنگ فقط اسرائیل و نتانیاهو و ترکیه و اردوغان هستن. ظرف هفته گذشته با چراغ سبز جولانی اسرائیل تمام مراکز مهم سوریه را بمباران و منهدم کرد. گفته می شود تخریب چنان وسیع بوده که سوریه تا پنجاه سال دیگر در برابر اسرائیل خاموش خواهد ماند.
من به عنوان یک انسان دموکرات هر اندازه با خود فکر کردم عقلم نرسید که چرا یک عده از پیروزی آمریکا و نتانیاهو و اردوغان خوشحال هستند و فکر می کنند با سقوط اسد حتمن خامنه ای هم سقوط خواهد کرد. این همان رژیم چنج است. دوستان یک نگاهی به پیشینه جولانی بیندازید. عراق و افغانستان و یمن و لیبی را ببینید بعد شادی کنید.
در ضمن این دیگر نهایت ناجوانمردی است که هر فردی با اسامی قلابی به خود اجازه می دهد نویسنده و تحلیلگر معروف و شناخته شده ای را صرفن با دلیل مخالفت با عقایدش رژیمی بخواند. با این استدلال کاربران مخالف اسد نیز در جبهه نتانیاهو و اردوغان و تروریست ها هستن . مخالفت و نقد لازمه پیشرفت یک بحث سیاسی سالم است اما دشنام و تهمت و موضع گیری خصمانه سم است.
ببخشید از تصدیع
با درود و تبریک یلدا
با شکستهای پی در پی جمهوری اسلامی درامور داخلی و منطقه ای ، شاهد استیصال بیشتر حاکمیت و استمرار طلبان ، تسلیت گوبان به حسن نصرالله و چپ محور مقاومتی هستیم .
در این مقاله محمد قراگوزلو به تدریج در حال شفاف تر کردن موضعش در طرفداری از جمهوری اسلامی است ،و البته از این منظر قابل تقدیر .
ایشان بعد از چهل و اندی سال مبارزه هنوز همانند سال ۵۷ که جوانی بود جویای نام که نزد خمینی رفته و شکایت کردند که چرا نمی گذارند ما عوامل رژیم گذشته را دستگیر و به مدرسه علوی ( منظور مدرسه رفاه)بفرستیم ،می باشند، یا در مصاحبه ی دیگرشون ، مردمی که بر علیه تجاوز روسیه به اوکرایین در تهرا ن تظاهرات کرده بودند را ” ارازل و اوباش ” می نامد یا کشته شدن مردم اوکرایین را اینگونه تحلیل میکند ، ” جنگ دیگه حالا چند تا مو بلوند هم کشته بشن جنگه دیگه “٭.
٭ مصاحبه های ٱقای ٱرش کمانگر در تلویزیون برابری با محمد قراگوزلو
با ٱرزوی سلامتی
با شما موافقم.امیدوارم از ملاحظات و محدودیتهای ایشان بخاطر حضور در داخل کشور باشد! هر چند فراوان زندانیان دلاوری در بند هستند که آرمانهای خود را فدا نمی کنند.پایدار و شاد باشید.
آقای آرش ادیبان یا هر نام واقعی دیگر
شما که اینقدر حافظه ات قوی است که جزئیات مصاحبه محمد قراگوزلو را به دقت می نویسی لابد ایشان را مانند کارآگاهان دنبال کرده ای و در زمینه های دیگر نیز حتما حافظه قوی ای داری.
لابد دیوید یافه را می شناسی و شاگردش آقا ژوبین را؟ نگو نمی شناسم که کامنت ات تابلو است که از همان قبیله هستی. البته من به تحلیل های ممد کاری ندارم او خودش به تنهایی تو و حزبت و امثال آن را حریف است. اما می خواهم به عنوان یک انسان و نه حتی یک کمونیست یا به قول امثال تو چپ سنتی بپرسم چگونه است که جنابت کشته شدن چند موبور اوکراینی را یادت می آید و راه و بیراه برای آنان است تمساح می ریزید اما با به رسمیت شناختن دولت کودک کش و نسل کش اسرائیل که ظرف یک سال گذشته فقط ۳۰ هزار زن و کودک کشته زبانتان بند می آید و هم محمد ضیف را که کشته شده محکوم می کنید هم برای خالی نبودن عریضه نتانیاهو را. آیا شما فقط با نتانیاهو مشکل دارد یا با دولت اسرائیل هم احتمالا مشکل دارید؟ در این صورت چرا قطعنامه صادر کردید و پول گرفتن از این دولت را مشروع ولی از دولت های اسلامی را ممنوع کردید؟
شما اکس مسلم را ساختید تا برای خوشامد جریان های آژانس یهود و مشابه خوش رقصی کنید. درست مانند دوستانتان در فمن اوکراین که برای ناتو می رقصند. آیا شما ضد مذهب هستید یا فقط با اسلام مخالفید؟
شما حمله آمریکا و بریتانیا به افغانستان را مباح دانستید. حمله ای که افغانستان را نابود کرد و هزاران غیر نظامی را کشت و در نهایت به قدرت طالبان انجامید. شما و لیدرتان شورشیان لیبی را انقلابی جا زدید و از سقوط قذافی تحت عنوان انقلاب یاد کردید. آیا از این مواضع ارتجاعی شرم نمی کنید؟ شما از حمله جت های اسرائیلی به ایران حمایت کردید با این توهم که با این حمله جمهوری پلید اسلامی ساقط می شود آیا شما رژیم چنجی نیستید؟ واقعا انسان می ماند به شما چه بگوید؟ خجالت نکشید آرش خان پرچم جولانی لیبرال تعدیل شده را بلند کنید. او که از رضا پهلوی بدتر نیست. بله آقای پهلوی همو که به کنگره تان دعوت کردید و بارها با او تظاهرات مشترک گذاشتید.
چون اهل دروغ و ریا نیستم با آرزوی سلامتی تمام نمی کنم.
به امید به قدرت رسیدن دولت کارگران و زحمتکشان.
از تهران.
اکبر
با درود خدمت اکبر ٱقا
خیلی خوشحالم که باعث شدید من در مورد اشخاص ذکر شده برم تحقیق کنم .
نمی دونم چند ساله تون است ،ولی از من سنی گذشته و سعی می کنم که از قلبم مواظبت کنم ، نباید از دست کسی ناراحت شد یا حرص خورد.
برای اطلاع شما که مواضع من را بدلخوا ه خودتون ، اشتباهی بیان کردید ، توضیح لازم را میدهم .
فاجعه غزه یک فاجعه دردناک و فراموش نشدنی است که توسط نتانیاهو و حماس انجام گرفته و هنوز هم ادامه دارد .
تجاوز روسیه به اوکرایین محکوم است .
جمهوری اسلامی رفتنی ست و “چپ محور مقاومتی “محکوم است .
من هرگز بر اساس یک تفکر یا ایدێولوژی خاصی به مسایل نگاه نمی کنم ٱنجور که هست می بینم .
من هم مثل شما اهل دروغ و ریا نیستم و ٱرزوی سلامتی و موفقیت برای شما دارم.
جناب ادیبان
من و شما باید خوشحال باشیم که جای این حضرات نیستیم. چه میکردیم اگر مثل اینان شاهد دههها شکستهای پیاپی اردوگاهی بوده و امروز هم شاهد فروپاشی اقمار آن از جمله سوریه و بعد رژیم ایران؟ روزگار مشحون از شکست اینان را به جایی رسانده که علی رغم سرنگونیهای پیاپی رژیمهای مورد علاقهشان هنوز مثل علی خامنهای فکر میکنند پیروزند.
آقای قراگوزلو مواضعش خیلی به محور مقاومت نزدیکه.جناب قراگوزلو نیروهای شبیحه اسد در کشتار حوله به خانه های مردم هجوم بردند و نوزادان شش ماهه و هشت ماهه را هم به گلوله بستند.شما مخالفان اسد را تروریست مینامید.این چه فرقی با توجیه های رژیم نسل کش اسراییل دارد که ادعا میکند نیروهای حماس در مساجد و بین مردم غیرنظامی پنهان شده اند و ما آنها را هدف قرار میدهیم در حالیکه ده کودک هم اگر جزغاله شدن ایرادی ندارد.روشنفکر باید قدرت مسلط را نقد کند نه مردم بی دفاع بدون قدرت را.جمهوری اسلامی هم مخالفانش را عامل اسراییل و امریکا و موساد میداند
با درود
و با سپاس از دکتر قراگوزلو
چند مقاله اخیر شما از جمله درباره دولت پزشکیان و دستمزد نیمه کاره ماند. نمی دانم چرا؟ البته با تحقیق و پرس و جو از دوستان و رفقا به بخشی از مشکلات شما پی بردم. اما لطفا این مقاله را تمام کنید. چون از هر نظر مهم است. در ضمن چند پرسش در مورد دستمزد به ایمیل تان فرستاده ام اما تا کنون پاسخ نگرفته ام.
اگر اجازه دهید نظر خودم را در مورد تحریرالشام و دولت اسد بگویم. به باور من اگر احمد شرع با این فرمان جلو برود رضایت جمهوری اسلامی را نیز جلب خواهد کرد. او دیروز در ملاقات با شیعیان دستور داده از حرم زینب مراقبت ویژه به عمل آید. یعنی مدافعین حرم خامنه ای رفتند و مدافعین حرم جولانی پست را تحویل گرفتند.
با شما در مورد فساد عمیق در دولت سوریه کاملا موافقم.
من نمیدونم این راه سومی های کنفور از نظر نویسنده چه میگویندولی اگر نویسنده یک دره دقیق تر بودحکومت رژاوا را هم ذکر میکردبد نبود بالاخرهاین گردها چند تا تیر به سلفی ها وچند تا به اسدی ها شلیک کرده اند
به تجربه اثبات شده که آقای قراگوزلو از آن هاست که نداند و نخواهد که بداند وگرنه با چرخیدن در سایت های غیرایرانی می توانست به لیست نیروهایی که در شرایط دشوار کنونی دنیا تلاش می کنند صدای سوم باشند دست پیدا می کرد و به گوشه هایی از فعالیت عملی آن ها پی می برد. هم در سوریه چنین نیروهایی یافت می شوند و هم در لبنان. به علاوه پای استدلال ایشان از اساس چوبین است. رئال پلیتیک. فکرش را بکنید که در جنگ جهانی اول لنین به توصیه ایشان گوش می کرد و به جای سامان دهی راه سوم یعنی انقلاب بلشویکی به دنبال رئال پلیتیک و انتخاب از بین بد و بدتر می افتد. آیا سرانجامش جز سوسیال دمکراسی آلمان و کائوتسکی می شد؟ و آیا اصولا اکتبری به وقوع می پیوست؟ فراموش نشود که آقای قراگوزلو صرفا یک مدافع شرمگین رئال پلیتیک که بالاجبار در جنگ اوکرایین به جانب روسیه امپریالیستی تمایل پیدا کرده نیست؛ او طرفدار جانانه «ارتش سرخ» فدراسیون روسیه در آن جنگ است و به جای خود، سیاست جنگی ولادیمیر پوتین را هم ستوده است. ضدیت وی با سرمایه داری نئولیبرال هم در چارچوب منطق رئال پلیتیک محدودیت ها و تاریخ مصرف خود را دارد. با این منطق، اگر زمانی وضعیتی شبیه به جنگ جهانی دوم پیش آمد و دو صف بندی از نئولیبرال های فاشیست و کمتر فاشیست شکل گرفت، شک نکنید که ایشان پرولتاریا را به اتحاد واقع بینانه با کمتر فاشیست ها فراخواهد خواند.
برای سازمانها و محافلی که ھنوز تکلیف خود را با امپریالیسم و صهیونیسم در منطقه روشن نکردهاند و به جای توسل به سیاست ھمبستگی با خلقهاى منطقه و مبارزه با اشغالگری و استعمار از خیانت و سرسپردگی، فضیلتی ساخته و به زائدۀ سیاستهاى منطقه آى امپریالیسم تبدیل شده اند سرنوشتی جز کشورهای تهاجم شده برای آینده ایران نخواهند آورد . راه رستگاری ھمۀ خلق ھاى ایران راه اتحاد و ھمبستگی در پیکار با رژیم جمهوری اسلامی است و این پیکار جدا از مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم در منطقه نیست . تنها با اتکا به نیروی خویش و استقرار ایرانی دمکراتیک و آزاد از استبداد و ظلم و زور است که می توان به نابرابری ھای طبقاتی، تبعیضات ملی و قومی و مذھبی پایان داد . راھی جز این راه برای تحقق حقوق دمکراتیک مردم ایران متصور نیست .
تابان عزیز
نمی دانم شما هنوز خود را از نسل فداییان می دانید یا شما هم متصل به طایفه شاه پرست با نگاه به گذشته درخشان و روزگار رفاه و اسایش که ما پا به سن گذشته ها می دانیم بخشی از پروپگاندای برای به قدرت رسیدن است و هیچ حقیقتی در ان نهفته نیست . یک بار دیگر داستانهای درویشیان را بخوانید تا بیاد بیاوریم روزگار رفاه را.
غرض از مزاحمت اینکه هر سایتی و هر جریانی بر اساس یک سری اصول قبول شده شکل می گیرد . اگر شما مطلبی در خصوص حق اشغال گران صهیونیست بر کرانه غربی و غزه به راسترین سایت های لیبرال چپ حتی امریکایی بفرستید چاپ نخواهد شد دلیل ان اینکه این بر خلاف اصول پذیرفته شده ان سایت یا ژورنال است. ایا شما حجم حمله به قراگوزلو را نمی بینید. در سایت شما از جنایکاران استعمارگر و رژیم اپارتاید اسراییل دفاع می شود. چگونه می توان تصور کرد در سایت شما مبارزه ضد استعماری به دلیل اینکه طرفی که دست بالای مبارزه را دارد ایده ال نیست نفی شو د . کجاست نظام ارزشی سایت اخبار روز چه چیزی در اینجا نباید نوشته شود؟هر انسان شریفی قبول دارد که فلسطینی ها حق مبارزه مسلحانه بر علیه اشغاگران را دارند این حق را الجزایری ها و ویتنامی ها داشتند واینها و هر کس دیگری هم دارد، ایا انچه می گویم زاییده فکر چپ اسلامی است. مردم بومی امریکا می باست مبازه بر علیه کار مزدی و مبارزه فمینیستی می کردند؟ عموم چپ ها بر اصل مبارزه در هر شکلی بر علیه اشغالگر و استعمار اعتقاد دارند بجز الترا راست های چپ نما که متعقدند مبارزه بر علیه کارمزدی و فمینیستی بر مبارزه ضد استعماری در جامعه پیش صنعتی فلسطین تقدم دارد . لطفا اصول فکری سایتتان را مشخص بفرمایید. هر مقاله ای رفیق قره گوزلو می نویسد به وسیله گروهی متشکل که منکر صهیونیزم و امپریالیزم هستند سابوتاژ میشود. در سایت شما استفاده از دو ترم صهیونیسم و امپریالیزم عقوبت دارد. ایا قبول ندارید که قره گوزلو یکی از توانمند ترین تحلیل گران چپ انساندوست و عدالت طلب واقع بین است شاید در مواردی با وی موافق نباشید اما ایا وی شایسته اهانت های عوامل صهیونیستی در سایت شما هست؟ ۵۰ هزار از جمعیت ۲ میلیونی منطقه ای کوچک قتل عام شده اند یعنی چیزی معادل ۶.۵ میلیون امریکایی کشته شده است بگذارید یک ادم انسان دوست بر علیه این بی عدالتی و راسیسم دادی بکشد. فلسطینی ها در همین ثانیه دارند قتل عام می شوند شامورتی بازی های راه سومی یک استمناع فکری است برای اینکه از واقعیت فرار کرد. فلسطینی ها دارند قتل عام می شوند بگذارید اهی بکشیم!