کوروش طاهرنسب
الکس فرگوسن، سرمربی سابق منچستر یونایتد ، گفته است : وقتی فقیر هستید بیشتر از بقیه تلاش میکنید، چون میدانید راه دیگری برای موفقیت ندارید.! این گفته و جمله کلیشه ای نیست. بلکه اقراری است بر یک واقعیت که در مناطق فقیر نشین صدق می کند. کردستان مان، بیش از یک قرن است که مردمان اش در فقر و فلاکت زندگی می کنند. این درست است که اقشاری نیز زندگی کارمندی دارند و قشر اندکی زندگی را در رفاه و خوشگذرانی می گذرانند. اما، در مبحث آماری و ساختار اجتماعی و اقتصادی مناطق کردنشین، اکثریت مردم غرق در زندگی فقیرانه اند و نمی دانند چه وقت شب می رود و چه زمان سحر می آید!
سنندج مرکز استان کردستان، تا سه دهه بیش و شاید چهار دهه، از منظر جامعه شناختی و ترکیب طبقاتی، همانی بود که در دهه ۵۰ و قبل از آن بود. بدیهی است رشد، توسعه ، تغییر و تحول اجتماعی یگ ضرورت برای هر زیست محیطی است. اما، ضرورت دارد در جریان هر توسعه کمی و کیفی قواره ها و اندازه ها منطبق با سازگاری های محیط زیست باشد. هر چند اگر قواره ها کمی کج و معوج، درآیند، تاثیر مهمی در بافت و دوخت آن ندارد. اگر هم قراربر این باشد که وصله هائی برای آراستگی به هر دوخت و دوزی، زیر سوزن چرخ رود، زیبائی، تناسب و طراحی آنها از بدیهیات و ضروریات آن دوخت و آن لباسی است که بر تن کنند. اما، سنندج توسعه اش بر اساس قواره بندی و اندازه گیری نبوده. سنندج در گیر تضاد پاره فرهنگ ها و فرهنگ کلان است. توسعه فیزیکی اش، در خیلی از موارد تناسب و تقارنی با معیارهای شهرسازی، جامعه شناختی و مهندسی ندارد. نسل بزرگ شده در چهل سال گذشته، دستخوش باورهای فرهنگی و تحت تاثیر فرهنگ متضادی است که، آموزه های گذشته را رها کرده و این حال و آینده را نیز به باد سرنوشت و اتفاق سپرده است. در چنین فضا و محیطی، نابرابری های اجتماعی، ستیزهای طبقاتی، ناسازگاری ها با محیط جدید، تضاد بین فرهنگ روستائی و شهری، افسار گسیخته گی در کیان خانواده و ناتوانی پدر و مادرها در هدایت و کنترل اعضای آن، پرخاشگری های خود آگاه و ناخودآگاه، بی بند و باری ها، بداخلاقی ها، بی مرامی ها، بی احترامی ها، از جمله چالش های جامعه کنونی سنندج است. اینکه سنندج شهر صنعتی نیست، اما ظهور چنین پدیده هائی، فلسفه و قواعد جامعه شناسی، علوم ریاضی و فیزیک را تحت تاثیر ظهور پدیده های جدید و یا مجهول قرار می دهد.
این شرایط نابسامان در ورزش که میدان پرورش فکر، جان، نیرو، راستی و درستی است، نیز رسوخ کرده. ورزش همیشه جای نیک اندیشان، نیک نامان و نیک پرستان است. در این ورزش که جهانی است بدون مرز، فوتبال مهمترین رشته ای است که هر دو عالم زندگی بشریت را به محاصره خود درآورده است. از زمانی که اولین توپ گرد در زمین همجوار اسطبل پادگان سنندج به گردش درآمد، چند دهه فوتبال سنندج و کردستان فارغ ار غوغای جهان فوتبال، به سبک آماتوری از جنس خالص، روزگار خود را می گذراند. روزهائی که فوتبال -کله قندی- در میدان -امین، گلشن- سر به آسمان می سائید، اول اخلاق و مرام، دوم -همت عالی- سوم رفاقت و دوستی از آسمان بر جمع یاران در زمین شن و ماسه ی استادیوم امین-گلشن- فرود می آمد. در چنین فضائی بود که نسل اول فوتبال سنندج، خیلی زود و بدون هیچ دب دبه و کبکبه ای، لباس پیشکسوتی بر تن کرد. مسیر فوتبال در شهرمان هم چنان با همان شکل و شمایل از محلات می گذشت تا به -امین- می رسید. امین یا گلشن فقط یک ورزشگاه نبود. بلکه قیافه ژولیده و هر نقطه ای از آن انعکاسی از زندگی اجتماعی شهرمان را برای تعریف و قصه گوئی به نسل ها نشان می داد و گوشزد می کرد. می دانستیم که سلامت و پاکی در فوتبال مان جامع و کامل نبود. اما، همیشه امتیاز حداکثری را بر قار و قیل اقلیت ی برتری داشت! افراد اندکی بودند که ساز دوروئی می زدند و شایعه سازی و تهمت زنی به دیگران را برای کسب مدالی ناشناخته بر فکر و جسم خود آویزان می کردند، اما فضا برای آنان تاریک بود و هر چه تلاش هم می شد تا اصل و کل را تخریب کنند، ناتوان بودند. دریغ از این چرخ گردون! شاید برای دلخوشی مان، احساس را در خفا و در اندرون، به میان آوریم و زمزمه کنیم: در هوایت بیقرارم روز و شب!
سختی روزگار و گذشتن از پیچ و خم های راههای فرسوده، نه فقط تمام شدنی نیست، بلکه هر چه زمان جلو می رود بر حجم دشواری های اش اضافه می شود. افسوس برای بیشکسوتان سپید مو، که برای جمع شدن در یک کلبه کوچک، نه برای شانه کردن و زرق و برق دادن زلف های شان، نه برای اطو کشیدن کت و شلوارها، نه برای رفت و آمد با اتومبیلهائی که از بد حادثه به نام -بیت المال- برچسب زده شده، و نه برای شعار دادن های آنچنانی و کیسه خالی کردن های این چنینی، فقط آرزو دارند اندوخته و آخرین بازمانده های تجربی شان را در اختیار همشهری ها قرار دهند. چرا که،اکثریت مطلق سپیدموهای فوتبال، از زندگی مادی و مالی سهمی در خور حال و لیاقت شان نبرده اند. این دیگر، خیلی جفا، نامروتی، بد فهمی، مغرضانه و در ایستگاه آخر ظالمانه و بی رحمانه است، که از دنیای معنوی شان هم سهمی-ولو- اندک نصیب شان نشود.
سالها است، در زمین وسیع و به گستردگی مساحت ایران، فوتبال متعلق به دولت و فدراسیون، علاوه بر کارگزاران رسمی، گروه های ذینفوذ دیگری که در شبکه های واسطه گری ریشه دوانیده، فعال هستند، این شبکه ها با توسل و تکیه بر اهرم – امنیتی-اطلاعاتی- روزگار فوتبال کشوررا تیره و تار کرده اند. به همین علت است که نهادهای مردمی و انجمن های برخاسته از پایگاه های اجتماعی مثل کانون پیشکسوتان فوتبال در یک شهر و منطقه، جایز نیست خود را در قواره های مدیران دولتی فوتبال اندازه گیری کند. در علوم اجتماعی و علوم فیزیکی و شیمی، -تجربه- آخرین مرحله ای است که منجر به نهادینه شدن قانون می شود. به همین دلیل است، تعدادی از دولت های شاخص که از حمایت فیفا و کمیته بین المللی المپیک و سازمان بهداشت جهانی، برخوردارند، طرح به کارگیری افراد پیشکسوت را در فوتبال و چند رشته دیگر را آماده به مرحله اجرا گذاشته اند. در این طرح، چند نکته مهم مورد توجه است: احترام و قدرانی از زحمات پیشکسوتان، ایجاد شرایطی برای انتقال تجربه سپیدموها، به نسل کنونی، بیرون کشیدن از کنج اتاق ها و سرگرم کردن شان برای انتقال تجربه و آموزش اخلاق و دانش در جاهائی که زندگی شان را با آن گذرانده اند.
این که برای تشکیل یک کانونفرهنگی-ورزشی و ثبت یک اساسنامه برای کانون پیشکسوتان اهل دل و مرام، مثل اتاق های تصمیم گیری در جنگ، روساء جمع شوند و تصمیمی اتخاذ کنند، از طنزهای تلخ تاریخ و از آن مصیبت های بزرگی است که بر قداست، احترام و اعتبار پیشکسوتان فوتبال تازیانه می زند. بنگریم و مثال بزنیم: ژاپن، کره جنوبی، چین و… کشورهائی هستند که جزو پیشرفته ترین ممالک جهان هستند. این پیشرفتها که مدیون تکنولوژی مدرن است. هیچگاه تاثیر بنیادی در فرهنگ و اخلاق مردمان این جوامع نداشته است. احترام- اصل تفکیک ناپذیر این فرهنگ ها است. احترام- فقط یک کلمه نیست. بلکه تمام ساختارهای خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه را در بر می گیرد. هر جا دولت در جائی نیاز به یاری و کمک دارد، گروه های داوطلب در شکلهایی مثل: سازمان، موئسسه، جمعیت، کانون،تشکل، انجمن، گروه و…به کمک و تسهیل در برنامه های دولت که برای بهبود وضعیت مردم است، گسیل می شوند. احترام- مشتقات زیادی نیز با خود همراه کرده است. مثل: راستگوئی، صداقت، همکاری، صلح طلبی، عدالت، وجدان!
واقعیت دارد که یک اکوسیستم متناسب با تغییرات فوتبال جهانی و یا حتی ملی در فوتبال شهرمان کمتر مشاهده می شود. زیرا، در مبحث آماتور، نیمه حرفه ای و حرفه ای نیز، فوتبال در جوامع مختلف ساختار و تشکیلات متفاوت و مختلفی دارد. این ساختارها بازتابی از سیاست نظام های سیاسی حاکم بر این جوامع است. در کشورهائی نظیر جمهوری اسلامی ایران، درک روابط بین بخش های در برگیرنده فوتبال تابعی از پیچیدگی و بدفهمی های مستبدانه و نوعی شارلانتاریسم دلالی است. در این فوتبال دولتی : عدم شفافیت ، نا کارائی سیستم فاسد ، حضور کارگزاران بی صلاحیت و از همه مهمتر فضای دلالی بر فوتبال، شرایطی را به وجود می آورد که جایگاه و منزلت این رشته از ورزش را به جای اینکه در مراکز علمی و اندیشکده های ورزشی برنامه ریزی و تصمیم گیری شود، در حجره های بازار دلالان وواسطه گرها ، به مظنه تسبیح و چرتکه آویزان می کنند.(گزارش اصل نود مجلس شورای اسلامی، چکیده ای کوتاه از تسلط شبکه مافیا و دلالان بر فوتبال ایران را بیش روی جامعه قرار داد). تسلط فرهنگ کاسبکارانه و صدور احکام و فرمانهای مستبدانه فردی یا باندی در شهرها و استانهای مرزی و محروم در مقایسه با سایر استانها، از تقابل و رویاروئی مدنی ، سرانجام اش به خصومت و تقابل های درگیرانه و پرخاشگری های اجتماعی می انجامد.
در ادامه بخوانیم:
هیئت وزیران در جلسه ۱۴۰۲/۱۰/۲۴ به پیشنهاد شماره ۵۹۰۲۲ مورخ ۱۴۰۲/۳/۲۸ وزارت کشور و به استناد ماده (۲۱) قانون نحوه تشکیل و فعالیت تشکلهای صنفی و تخصصی مصوب ۱۴۰۱، آییننامه اجرایی قانون مذکور را به شرح زیر تصویب کرد: آیین نامه اجرایی قانون نحوه تشکیل و فعالیت تشکل های صنفی ـ تخصصی فصل اول: تعاریف ماده ۱ـ در این آیین نامه، اصطلاحات زیر در معانی مشروح مربوط به کار می روند: الف ـ قانون: قانون نحوه تشکیل و فعالیت تشکل های صنفی ـ تخصصی مصوب ۱۴۰۱. ب ـ تشکل: تشکیلاتی که به وسیله دارندگان کسب یا پیشه یا حرفه یا تخصص یا مهارت معین تشکیل شده و اهداف، برنامه ها و اقدامات آن به صورت غیرسیاسی، غیردولتی، غیرتجاری، غیرانتفاعی و داوطلبانه در جهت منافع خاص مربوط به آن صنف بوده و مطابق اساسنامه مصوب خود و در سطح ملی یا استانی تحت عناوینی همچون «جمعیت»، «انجمن»، «جامعه»، «مجمع»، «خانه» و «کانون» فعالیت میکند. ج ـ ارکان تشکل: اشخاصی که مسؤولیت تشکیل، اداره و فعالیت تشکل را مطابق اساسنامه تشکل بر عهده دارند، از قبیل هیئت مؤسس، مجمع عمومی، هیئت مدیره، مدیرعامل، بازرسان و یا سایر عناوین مشابه.
سازمان برنامه و بودجه کشور
هیئت وزیران در جلسه ۱۴۰۲/۱۲/۲ به پیشنهاد شماره ۵۳۷۸۴/۲۲۰۱۶۵ مورخ ۱۴۰۲/۱۱/۲۹ معاونت حقوقی رییس جمهور و به استناد اصل یکصد و سی و هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تصویب کرد:
تبصره (۱) ماده (۱۱) آیین نامه اجرایی قانون نحوه تشکیل و فعالیت تشکل های صنفی – تخصصی موضوع تصویب نامه شماره ۲۰۱۵۴۶ ت ۶۱۴۲۲ هـ مورخ ۱۴۰۲/۱۱/۳ به شرح زیر اصلاح می شود:
فصل اول: تعاریف
ماده۵ ـ وظایف کارگروه های کشوری و استانی به شرح زیر است:
ب ـ کارگروه استانی:
۱ـ نماینده رئیس کل دادگستری استان (بدون حق رأی)
۲ـ معاون هماهنگی امور اقتصادی استانداری (دبیر)
۳ـ مدیرکل صنعت، معدن و تجارت استان
۴ـ مدیرکل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان
۵ ـ مدیرکل جهاد کشاورزی استان
۶ ـ مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان
۷ـ مدیرکل ورزش و جوانان استان
۸ ـ نماینده فرماندهی انتظامی استان به انتخاب فرماندهی (بدون حق رأی)
۹ـ نماینده فرماندهی سپاه استان به انتخاب فرماندهی (بدون حق رأی)
۱۰ـ نماینده دستگاه یا دستگاههای اجرائی استانی مرتبط با حوزه فعالیت تشکل حسب مورد (بدون حق رأی)
۱۱ـ نماینده اتاق اصناف استان به انتخاب رئیس (بدون حق رأی)
۱۲ـ نماینده تشکلهای استانی دارای پروانه به انتخاب آنها (بدون حق رأی)
شرایطی که برای بررسی و تائید تاسیس یک کانون ورزشی، پیش روی موسسان قرارداده اند، غیرقابل باور است. وقتی آن ها را مرور می کردم، به این فکر افتادم برای وقوع یک فاجعه مثل: سیل، زلزله، آتش سوزی و… در همان ساعات اولیه و حتی بعد از گذشت یکی دو روز و شاید هم بیشتر، مسئولین مرتبط با این حوادث، در محل مشاهده نمی شوند. اما، برای تائید یک اساسنامه مثل: کانون فرهنگی یا کانون ورزشی، انواع و اقسام رده های مسئولیتی حضور دارند! خیلی جا دارد که به این ضرب المثل اشاره کنم: آفتابه و لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی!
تاسیس با دست اندازها و چاله چوله ها
کانون پیشکسوتان سنندج تشکیل شده، آنهم در سال ۱۳۹۶! در این کانون اساتید و پیشکسوتان خوشنام، نیک صفت، صاحبنام، مقبول و محبوب فوتبال سنندج، حضور دارند. با وجود تضادها و تناقضات فکری و عملی که در هر جمع، گروه، جمعیت، سازمان، حزب و اجتماعی، انکار ناپذیر است. اعضای این کانون در یک اصل بدیهی و مهم مشترک و متفق القولند: انجام کار فرهنگی و اعمال خدمات ورزشی (فوتبالی) به جوانان شهر و در نهایت به استان!
آگهی روزنامه رسمی به شماره روزنامه ۱۳۹۱۶۵۳۲ مورخه ۱۳۹۶/۱۲/۲۳
در خلاصه اساسنامه ثبت شده در روزنامه رسمی آمده است: تاسیس موسسه غیرتجاری کانون پیشکسوتان فوتبال سنندج درتاریخ ۱۴/۱۲/۱۳۹۶ به شماره ثبت ۶۵۵ به شناسه ملی ۱۴۰۰۷۴۶۵۵۸۱ ثبت و امضا ذیل دفاتر تکمیل گردیده که خلاصه آن به شرح زیر جهت اطلاع عموم آگهی میگردد. موضوع: اهتمام در انتقال تجربیات و دانش اعضاء کانون و اشاعه آن در راه رشد و توسعه ورزش فوتبال وجد و جهد در تحکیم و پایبندی به اصول اخلاقی و فرهنگ پهلوانی، تعامل و تبادل نظر و همکاری با نهادهای مدیریتی فوتبال. شماره مجوز ۵۲۹۵۶/۲۴/۶۵ تاریخ مجوز ۱۴/۰۹/۱۳۹۶ مرجع صادرکننده استانداری کردستان ثبت موضوع فعالیت مذکور به منزله اخذ و صدور پروانه فعالیت نمیباشد مدت: از تاریخ ثبت به مدت نامحدود مرکز اصلی…!
اساسنامه هر موسسه ای به منزله سندی است که به آن سازمان اعتبار قانونی تفویض شده! همراه با اعتبار قانونی، اعضای آن نیز شخصیت حقوقی و حقیقی خود را دارند. بدین سبب است که، کانون پیشکسوتان فوتبال سنندج دارای این ماهیت و خصلت برای فعالیت است.
در مقایسه با اساسنامه های مشابه، اساسنامه کانون بیشکسوتان سنندج،هم در هدف گذاری و هم در تبیین اهداف کلی کانون(موسسه)، ضعف و نارسائی قابل توجهی دارد. موضوع های درج شده در این دو بخش، بیشتر تعارفی و تشریفاتی است تا دارا بودن قابلیت اجرائی در سطح حقوقی و قانونی. آشکار است که هر یک از اعضای کانون به عنوان فرد حقیقی و شخصیت حقوقی، آزادانه هر سخنی را بیان و هر بیشنهاد و توصیه ای را در سطح رسانه ای مطرح کنند.اما، وقتی چنین کنش ها و رفتار هائی به قلمرو شخصیت قانونی کانون، مربوط شود، با توجه به ضعف اساسنامه، قدرت مانور هئیت مدیره و توانائی در اجرای خواست ها و برنامه های بیشنهادی یا مطالب نقد و بررسی از جانب کانون ، فوق العاده محدود و بی اثر خواهد بود.!
به باور من، کانون بیشکسوتان باید خیلی خوشحال باشند که در این جمع کار گروه استانی، امام جمعه سنندج حضور ندارد. وگرنه کارشان به کِرامُ الکاتِبین؛ می کشید! گفتنی های بیشتر در مطلب دیگر!