در کوچه های دیرالزور،
در شاهراه های دمشق
“آزادی “
با چکمه های خون آلود
و تسمه تفنگی بر دوش
می گذرد.
.
سردارهای فاتح
در کوچه ها و خیابان ها
در جستجوی اهل هزیمت
گشت می زنند
و کودکانی
با عکس های رنگ پریده به دست
در جستجوی ناپدید شدگان،
در ازدحام “مردم پیروز”
گم می شوند.
.
میدان ها را برای مجازات خائنین
می آرایند
تا شاید نهال نازک “داد”
از خون تازه بارور گردد.
.
و موش های فربه ویرانه های دمشق
حریصانه می جوند
اوراق شعرهای نزار قبانی را
شعری گناه آلوده
که از میان حروفش_ هنوز هم
گرمای بوسه و عود و سرود می آید…
.
خورشید “فتح و رهایی”
از پشت این همه عمارت ویران
سر می زند
و سایه های هراس انگیزی
بر کوچه ها و میادین
می گسترد.
۱۲ دسامبر ۲۰۲۴
ونکوور