یکشنبه ۷ بهمن ۱۴۰۳

یکشنبه ۷ بهمن ۱۴۰۳

تماشای کرانه در شب – مرضیه شاه بزاز

زخمهای کرانه ات

آه غزه . . . .

خورشید را به سفری شبانه می‌کشانند    

تا ملودی اندوهِ شب و روز را نتی بیفزایند

هرچند به گواه آن صد هزار ساله

برگهای بهاریت در ریزش

حتی بر دل این گذر سنگی

له نمی شوند وُ

در پایمالی چکمه‌ها‌ی موعود نیز         

هر یک

هسته ای از زیتون، به خاک بر می گردند.

وَ آنروز که از ارغوانِ خاک

بازباره باغی از زیتون بروید و

شاخه ها پربار،

رها در باد، باز هم سر به زمین نسایند

درسراسر کرانه‌ات

هر دانه ی زیتون، از اندوه قصه ای دارد.

.

شگفتا!

از کنسرت کهنسال انسان

صدای ترانه ای کو که به گوش آید 

به تارِ نازکِ اندیشه

گنهکاران را کس به دار نمی آویزد وُ

در واحه‌ی تنهایی‌ات،

غزه!

دریغا، ندایی از آنسوی‌ها نمیآید!

.

تو مگر آتشفشانی که می سوزانی

تا بازباره سبز گردی؟

مگر سیمرغی

که هی بال و پر بسوزانی؟  

افسوس، ای خاک پیامبر خیز

بخاطر کودکان یک پا

دیگر پیامبر نزای

خدا را اخته کن!

گستاخیش را به آستین باکرگان چه کار؟

عصا را هر قطعه به دریا وُ

دریا را مثله کن

کتاب را پاره کن!

.

افسانه می گویم غزه!

خدایان، امروز                   

نفس در زرادخانه می دمند

تا هیولاهای بی سر                  

افسار گسیخته برآیند وُ

از جمجمه‌ی کودکان تو

به بزم صهیون،

خون زمین را نوش نوش کنند.

.

وَ شگفتا هنوز

از کنسرت مغشوش انسان

صدای طبل و شیپور که نه

صدای سازی درخور برنمیآید.

.

.

آتلانتا، هشتم دسامبر ۲۰۲۴

divanpress.com

مرضیه شاه بزاز

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *