هنگامی که آمازون وظایفی را به «مجریان» خود میسپارد، فرد نمیداند چه کسی پشت این دستور است. اما برای کسب چند سکه در پایان روز، این کار را خیلی سریع انجام میدهد. برای سرمایهدار، کار از راه دور بسیار جالب است. کارمندان تکه تکه شدهاند، یکدیگر را نمی شناسند و در یک مکان کار نمیکنند. بنابراین، آنها در سازماندهی خود برای مقاومت و مبارزه با مشکلات مواجهاند… ما به طور کامل درک نکردهایم که زندگی در دنیایی که تحت سلطه گافام است، چه تغییراتی را به سیاست تحمیل میکند
استفانی روزا (Stéphanie Roza)، متخصص فلسفه سیاسی، در کتاب «مارکس علیه گافام»(۱)، نمونههای قوی و تازهای از گمراه نمودن و از خودبیگانگی کارگران و شهروندان، به ویژه از طریق گسترش انبوهی از کارهای مستقل(دستمزدی) و آزاد ارائه میکند. استفانی روزا تاکید میکند «مبارزه با این از خودبیگانگی که با رضایت ما به دست میآید، دشوارتر است. ابتدا باید آن را برای مردم آشکار نمود.» گفتگویی که می خوانید توسط لوران دو مارتینی، روزنامهنگار نشریه اومانیته وابسته به حزب کمونیست فرانسه انجام گرفته است.
لوران دو مارتینی: شما با تکیه بر اندیشه مارکس، گافام را نقد میکنید. چگونه این نقد به ما اجازه میدهد تا اشکال جدیدی از سلطه ایجاد شده توسط غولهای دیجیتال را درک کنیم؟
استفانی روزا: من به اندیشه مارکس تکیه کرده وآن را با اندیشه مارکسیستهای قرن بیستم، از جمله گئورگ لوکاچ و هانری لوفور (Henri Lefebvre) تکمیل نمودم. در قرن نوزدهم، کارل مارکس نمیتوانست تمام تحولات دو قرن بعدی را پیشبینی کند، با این حال، برخی از ایدههای او جالب است. من به ویژه به مارکس جوان فکر میکنم، مارکس انسانگرا که به تأثیرات سرمایهداری بر ذهنیت افراد علاقهمند بود. در دست نوشتههای ۱۸۴۴، او تحلیلی گسترده از خودبیگانگی کارگری، از تأثیر مخرب استثمار سرمایهداری صنعتی بر تن و جان کارگران ارائه میدهد.
او در مسیر تکامل شخصی خود این، از خودبیگانگی را به کل جامعه گسترش میدهد. او آن را نوعی توهم توصیف میکند؛ توهمی که در آن به نظر میرسد هیچکس بر سرمایهداری و قوانین اقتصادی آن هیچ کنترلی ندارد. آنها مستقل از اراده انسان به نظر میرسند و باعث ایجاد بحران و استثمار میشوند بدون اینکه کسی بتواند کاری در اینباره انجام دهد.
به نظر مارکس، این موضوع یک واقعیت روانشناختی نیست، بلکه رمز و رازی جمعی است که ذات سرمایهداری را تشکیل میدهد. در این تحلیل، عناصر جالبی برای درک وضعیت کنونی شناسایی میشود. البته از زمان مارکس تغییرات زیادی رخ داده و ازخودبیگانگی کارگری در قرن نوزدهم با نوع کنونی آن تفاوت زیادی دارد.
لوران دو مارتینی: شما اشکال جدید این از خودبیگانگی را مطرح میکنید. آیا آنها شبیه آنچه مارکس در قرن نوزدهم توصیف کرد هستند؟
استفانی روزا: در طول انقلاب صنعتی، از خودبیگانگی در درجه اول بر بدن کارگر تاثیر داشت که بر اثر ماشینها و کار لِه شده بود. اما در قرن ۲۰ و ۲۱، از خودبیگانگی روانی به شدت در حال افزایش است و به شکلی پیچیدهتر و زیرکانهتر بروز میکند. این پدیده همان چیزی است که گئورگ لوکاس آن را دستکاری (manipulation) یعنی اعمال نفوذ پنهان بر دیگری مینامد، مفهومی که من نیز سعی میکنم از آن برای درک سرمایهداری معاصر استفاده نمایم.
تفاوت اصلی از خودبیگانگی امروز با گذشته این است که تا حدی با رضایت ما ایجاد میشود. مصرف، رفتارهای ما و نحوه برخورد با دیگران، که در ابتدا بهنظر آگاهانه میرسند، نتیجه این از خودبیگانگی هستند. مبارزه با این نوع از خودبیگانگی دشوارتر است، زیرا ابتدا باید برای مردم روشن شود. این یکی از اهداف کتاب من است.
لوران دو مارتینی: به طور خاص، شما استخراج گسترده دادههای شخصی توسط گافام را تجزیه و تحلیل میکنید. آیا این شکل جدیدی از استثمار نیروی کار است؟
استفانی روزا: این موضوع در تحلیلهای مارکسیستی جامعه مدرن بهطور گستردهای مورد بحث قرار گرفته است. برخی معتقدند که با استثمار مواجهایم، در حالی که دیگران با این دیدگاه مخالفاند. من بیشتر به سمت پاسخ منفی تمایل دارم. این وضعیت بهجای استثمار، بیشتر یک نوع مدیریت و دستکاری است و واضح است که کاربران شبکههای اجتماعی از خودبیگانه شدهاند. اما بحث در مورد استثمار پیچیدهتر است. اطلاعات شخصی که ما در این پلتفرمها به اشتراک میگذاریم هنوز به خود ما تعلق دارد و نمیتوان آن را بهعنوان نوعی دستبرد تلقی کرد.
در سرمایهداری محصول استثمار متعلق به استثمارشدگان نیست. ما دادههای شخصیمان را در رسانههای اجتماعی به اشتراک میگذاریم، اما این دادهها هنوز به خود ما تعلق دارند. بر عکس، یک پیوستگی میان تصرف ارزش دادههای ما توسط پلتفرمهای سرمایهداری، از زمانی که ما آنها را در آنجا میگذرانیم و کارهای استثمارشده وجود دارد. در واقع، نوعی کار کوچک در اینترنت وجود دارد که در مقابل دریافت پاداش از افراد خواسته میشود کارهایی را انجام دهند و کاربران شبکههای اجتماعی به صورت رایگان این کارها را انجام میدهند. برای مثال، واجد شرایط بودن و تائید محتوا، افراد بابت قرار دادن هشتگ زیر ویدیوها پول میگیرند. ولی وقتی یک کاربر ویدیویی را در فیس بوک لایک میکند یا روی آن نظر میدهد، همان کار انجام میشود ولی بصورت رایگان.
مهمتر از همه، هنگامی که وقت خود را در شبکههای اجتماعی صرف میکنیم، ما پلتفرمها را از ترجیحات و تمایلات مصرفیمان، گرایشهای جنسی و موارد دیگر آگاه میکنیم. بدین ترتیب به این پلتفرمها کمک میکنیم تا رفتار مصرفی ما را شناسایی کرده و هدفگذاری کنند؛ زیرا این دادهها را به شرکتهایی میفروشند که تبلیغات هدفمند را برای ما ارسال میکنند. به این ترتیب، آنها از طریق هزینه ما خود را غنی میسازند. به تعبیر بعضی تحلیلگران، ما در واقع «تولید و مصرفکننده» (قربانی و همدست سرمایه) هستیم. بنابراین، ما بهطور فعال در عملکرد اقتصاد سرمایهداری مشارکت میکنیم.
لوران دو مارتینی: آیا این الگوریتمها مکانیسمهای استثمار کارگران را تقویت میکنند؟
استفانی روزا: پلتفرمهایی که بر اساس الگوریتمها کار میکنند از نوعی کار مستقل (دستمزدی) استفاده میکنند که تازگی ندارد؛ زیرا در قرن نوزدهم نیز کارگران بر اساس تعداد قطعههای تولیدشده دستمزد میگرفتند. امروزه تبدیل شدن به یک کارگر مستقل در یک پلتفرم بسیار آسانتر شده است و تنها به یک گوشی هوشمند نیاز است. برای صاحبکار، هزینهها کاهش مییابد چون نیاز به خرید ابزار کار نیست. بهعنوان مثال، یک راننده اوبر (Uber) وسیله نقلیه خود را دارد و خودش هزینه تعمیر و بیمه آن را میپردازد. همچنین، هیچ هزینهای برای خدمات اجتماعی وجود ندارد و این خود کارگر است که این هزینهها را متحمل میشود.
بهتدریج الگوریتم جایگزین مدیران میشود. از آنجایی که کارگر به نسبت تعداد تولید (از جمله خدمات) دستمزد میگیرد، به نفع اوست که هر چه سریعتر وظایف بیشتری را انجام دهد. انفجار کار مستقل(دستمزی) در جامعه معاصر بهواسطه پلتفرمها ممکن شده است، که به نوعی میتوان آن را یک عقبگرد در نظر گرفت. با این حال، در بیشتر موارد، کارگران خود خواهان این وضعیت هستند و تصور میکنند که صاحبکار خود هستند. آنها میگویند که میتوانند ساعات کاری خود را انتخاب کنند و آزادی عمل بیشتری دارند، در حالی که در واقع ممکن است از نظر اقتصادی در شرایط دشواری قرار گرفته باشند.
ما در یک ایدئولوژی بزرگ شدهایم که ما را به سمت «خودصاحبکاری» سوق میدهد. برخی از ما جذب خوداشتغالی میشویم، بدون اینکه بدانیم که شرایط کار میتواند بسیار سخت باشد. برخی از افراد به دلیل محدودیتهای عینی که اشتغال با حقوق ثابت بر آنها تحمیل میکند، از آن فرار میکنند و وارد کار مستقل (دستمزی) میشوند که به نوعی تله شرکتهای بزرگی است که افراد را مدیریت و دستکاری میکنند. محدودیتهای چنین نوع کاری متفاوت است، اما افراد در آن کمتر، از خود بیگانه نیستند.
لوران دو مارتینی: آیا وضع آنها بدتر است؟
استفانی روزا: دنیای خوداشتغالی بهطور قابل توجهی سلسلهمراتبی است. برخی کارگران با تخصص بالا عملکرد بسیار خوبی دارند و میتوانند درآمد خوبی کسب کنند، اما در مقابل، ارتشی از پرولترهای مستقل به سختی میتوانند مخارج زندگی خود را تأمین کنند. در کشورهای جنوب، پلتفرمهای کشورهای شمال برای انجام کارهای خرد در تمام طول روز مبلغ ناچیزی به افراد پرداخت میکنند. از خودبیگانگی در خانه نیز اتفاق میافتد. و ما را در همه جا با گوشیهای هوشمند دنبال میکند. کار مدام و پایان ناپذیر.
لوران دو مارتینی: آیا کار از راه دور، وابستگی و تبعیت کارگران را افزایش میدهد؟
استفانی روزا: این تبعیت موذیانهتر است. دستوردهنده اغلب ناشناس است. هنگامی که آمازون وظایفی را به «مجریان» خود میسپارد، فرد نمیداند چه کسی پشت این دستور است. اما برای کسب چند سکه در پایان روز، این کار را خیلی سریع انجام میدهد. برای سرمایهدار، کار از راه دور بسیار جالب است. کارمندان تکه تکه شدهاند، یکدیگر را نمی شناسند و در یک مکان کار نمیکنند. بنابراین، آنها در سازماندهی خود برای مقاومت و مبارزه با مشکلات مواجهاند.
لوران دو مارتینی: گافام بخشی از قدرت اقتصادی و همچنین سیاسی را متمرکز میکند. واکنش مارکسیستی به این تمرکز چه میتواند باشد؟
استفانی روزا: من به هوش جمعی اعتقاد دارم. این موضوعی است که سازمانها، احزاب و اتحادیههای چپ باید به آن بپردازند. شاید آنها به اندازه کافی بر تکامل ضروری شیوه تماس با مردم، ابزار دسترسی به آنها و سازماندهی آنها در این پیکربندی کاملاً جدید کار نکردهاند. چگونه میتوانیم رانندگان اوبر را سازماندهی کنیم تا وادار به مقاومت شوند؟ چگونه میتوانیم جلوی تبدیل شدن شبکههای اجتماعی به مکانهایی را بگیریم که در آن مردم یاد نمیگیرند باهم بیاندیشند و به مسائل از جنبههای متفاوت و با تمام ظرافت برخورد نمیکنند؟
اینها سوالاتی هستند که ما به اندازه کافی از خود نمیپرسیم. ما به طور کامل درک نکردهایم که زندگی در دنیایی که تحت سلطه گافام است، چه تغییراتی را به سیاست تحمیل میکند. من سعی میکنم ابزارهایی را برای درک تأثیرات آن ارائه دهم. اما برای یافتن راه حل، باید به طور جمعی فکر کنیم.
لوران دو مارتینی: برخی جریانات سیاسی معتقدند که امروز همه چیز در شبکههای اجتماعی اتفاق میافتد. آیا این افتادن در دام انحرافی است که شما توصیف میکنید؟
استفانی روزا: بله، این افتادن در دام است. انسان ها «حیواناتی سیاسی» هستند که نیاز به ژرفاندیشی مشترک دارند. ما تقریباً از لحاظ انسان شناختی نیاز به دموکراسی داریم. لوکاس میگوید: «دنیای انسان باید در نظر وی، آفریده خود او جلوه کند». بنابراین زندگی روزمره ما، زندگی کاری ما، زندگی سیاسی ما نباید از نگاه و نظر ما پنهان بماند. آنها باید به نوعی کنترل جمعی وابسته باشند.
مارکسیسم اومانیستی خواهان دموکراتیک کردن زندگی عمومی، کار و تمام حوزههای فعالیت انسانی است. ابزارهای ارائه شده توسط اینترنت میتوانند در این امر به ما کمک کنند. اما نمیتوانند جایگزین گرد هم آمدن انسانها بصورت حضور عینی شوند که به جای ایجاد درگیری با یکدیگر، موجب هماندیشی میشود. علاوه بر این، شبکههای اجتماعی عملکرد طبیعی مغز ما را مختل میکنند. آنها بهگونهای پیکربندی شدهاند که به توانایی ما برای تمرکز و تفکر در دراز مدت آسیب برسانند.
لوران دو مارتینی: آیا تحولات ایجاد شده توسط گافام قابل مقایسه با تغییرات حاصل از انقلاب صنعتی است؟
استفانی روزا: از بیست و پنج سال پیش تا کنون، جهان تحولاتی را تجربه کرده است که تأثیرات مستقیمی بر زیرساختها به معنای مارکسیستی این واژه داشته است که تولید ثروت در حد انفجار از جمله آنهاست. جهان به شدت ثروتمندتر شده و سطح زندگی میلیون ها نفر بالاتر رفته است. افزایش بهرهوری در سراسر جهان فوقالعاده چشمگیر است. گزارش بنیاد ژورس با عنوان «بیتردید جهان بهتر از آنچه ما فکر میکنیم کار میکند» نشان میدهد که برخلاف آنچه به نظر میآید، سطح زندگی تقریباً در همه جای کره زمین افزایش یافته است، اگرچه در کشورهایی مانند چین و هند سریعتر است. بنابراین کرهخاکی از انفجار اینترنت سود برده است.
اینترنت ابزارهای فوقالعادهای برای تولید، تبادل نظر، برقراری ارتباط، به دست آوردن اطلاعات در اختیار ما گذاشته است… من این را در کار خود به عنوان یک محقق مشاهده میکنم. تنها با چند کلیک، اکنون به مقالاتی از سراسر جهان دسترسی داریم. آنچه من قدردان آن در سنت مارکسیستی اومانیستی هستم، این است که به این پیشرفت نوع بشر توجه دارد. لوفور میگوید که آزادی انسان با سرمایهداری، همزمان با از خودبیگانگی فوقالعاده، به طرز بینظیری افزایش یافته است. این یک پدیده دیالکتیکی است. مشکل این است که این پیشرفت بیشتر در خدمت کسانی است که ابزار تولید، ارتباطات و مبادله را در اختیار دارند.
۱- Marx contre les Gafam, de Stéphanie Roza, éditions PUF, 256 pages, 19 euros.
منبع: لوموند دیپلماتیک