پنجشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۳

پنجشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۳

یاد مانی کوتاه از  پروفسور صفر انصاری – رحیم کاکایی

زنده یاد صفر انصاری در سال ۱۲۹۳ شمسی در “اومچالی” در کرانه دریای خزر، در روستایی که تابع بخشداری “کوموش دفه” و در کل تابع شهرستان گرگان  بود به دنیا می آید. صفر انصاری از مدرسه‌ی دارالفنون تهران دیپلم می گیرد و به علت عدم بضاعت مالی در دانشکده دامپزشکی ثبت نام می کند و به تحصیل ادامه می دهد. انصاری بعد از دو سال تحصیل در سال ۱۳۱۸ به همراه ۱۶ نفر  از رفقای خود از جمله یوسف مختومی، آنامراد نوری‌زاده، ساری گوگلانی و قربان نظر رابطی که با گروه ۵۳ نفر در ارتباط بودند، به علت مظنون بودن به فعالیت سیاسی علیه حکومت رضا شاهی از سوی دستگاه  دولتی رضاشاه بازداشت و روانه‌ی زندان می شود. صفر آقا در شهریور ۱۳۲۰ از زندان آزاد می شود. در سال ۱۳۲۳ با راه اندازی تشکیلات حزب توده ایران در ترکمن صحرا عده‌ای از جوانان ترکمن منطقه به عضویت این حزب در می آیند. زنده یاد صفر انصاری هم در سال ۲۳ به عضویت حزب توده ایران در می آید.  

صفر انصاری در سال ۱۳۲۵ به همراه رفقای خود از جمله پروفسور “نورمحمد آشورپور”، “ساری گوگلانی”، “بایرام‌محمد مدرسی”، “محمدامان اسلامی” و “رحمان رحمانی” مجبور به مهاجرت به ترکمنستان شوروی می شود. رفقای دیگر انصاری بنام های “غایب بهلکه” و “سرهنگ خطیبی” از اعضای حزب توده ایران و هم حوزه خسرو روزبه  نیز بعد از چندسال به ترکمنستان شوروی مهاجرت می کنند. “بهلکه” در تاجیکستان زندگی و چندسال بعد در می گذرد. سرهنگ خطیبی هم در اواخر دهه‌ی ۵۰ شمسی فوت و “بایرام محمد مدرسی” نیز در سال ۱۳۵۶ از دنیا می رود.

عکس خانوادگی. صفر انصاری، زلیخا محمداوا. از راست. چرکز،سونا و مایا

صفر انصاری در ترکمنستان شوروی ادامه تحصیل داده و دکترای زبان شناسی را از دانشگاه مسکو دریافت می‌کند. نورمحمد آشورپور رفیق دیگر صفر انصاری نیز دکترای خود را در رشته ادبیات از دانشگاه ترکمنستان اخذ می کند. صفر انصاری بعد از چندین سال با “زلیخا محمدوا” ازدواج می کند. “زلیخا محمدوا” نیز دکترای زبان‌شناسی خود را از دانشگاه مسکو اخذ کرده بود. وی تسلط کامل به‌زبان و ادبیات فارسی، عربی، روسی داشت و عضو آکادمی علوم جمهوری ترکمنستان شوروی بود. حاصل ازدواج آنها یک پسر به نام “چرکز” و دو دختر به نام‌های “مایا” و “سونا” بود. “زلیخا محمدوا” همسر انصاری اهل مرو بود. پدر “زلیخا محمدوا” ، “باقی محمداف” سفیر  و نماینده‌ی دولت ترکمنستان در مسکو بود . وی بنا به دلایلی در دهه‌ی چهل میلادی اعدام شده بود.

پروفسور صفر انصاری مدرس دانشگاه می‌شود و زبان فارسی را در دانشگاه ترکمنستان تدریس می‌کند. رفیق بسیار نزدیک وی نورمحمد آشورپور نیز مدرس ادبیات در دانشگاه عشق آباد شده بود.  صفر انصاری کتاب تحقیقی “فرهنگ لغات محمود کاشغرلی” را در سال‌های ۱۹۵۸ میلادی که نزدیک به ۳۰۰ صفحه بود را تدوین و به نشر می‌سپرد. از وی مقالات و مطالب علمی زیادی در نشریات و روزنامه های ترکمنستان شوروی با نام مستعار “صفر آخاللی”  بچاپ می رسد. صفر انصاری بهمراه رفیق دیرین خود نورمحمد آشورپور در کار مشترک خود کتاب «تورکمن سؤزلوگی» (فرهنگ ترکمنی) را به اتمام می رسانند. انصاری  در مقام مدیر سازمان کتب درسی وزارت آموزش و پرورش ترکمنستان شوروی کار تدوین کتاب درسی مدارس ابتدایی را نیز به عهده می گیرد. “چرکز ” تنها پسر صفر انصاری در ترکمنستان ، در دورترین نقطه‌ی شرقی روسیه در شهر «ولادی وستوک» در کناره‌های ساحلی روسیه- ژاپن کار می‌کرد که متاسفانه در نزاعی با همکار خود کشته می‌شود. همسر “چرکز ” از اهل اوکراین بود و  هم اکنون در اودسا ساکن است. پسر “چرکز” نیز اکنون در آمریکا اقامت دارد.

“مایا” دختر انصاری لیسانس زبان عربی را از دانشگاه لنین گراد دریافت می کند. “مایا”  در  دوران اپیدمی کرونا فوت می کند و در آرامگاه شهر لنین گراد به خاک سپرده شده  و “سونا” دختر دیگر صفر انصاری نیز از دنیا می رود و در قبرستان شهر عشق آباد دفن می شود. تدوین متن انتقادی دیوان “مختومقلی” شاعر و بنیان گذار ادبیات کلاسیک ترکمن یکی از کارهای  برجسته و ارزشمند پروفسور صفر انصاری است. این اثر در دهه‌ی ۵۰ شمسی در زمان سکونت در ترکمنستان شوروی  آغاز و در اواخر این دهه در ایران به  پایان می‌رسد. این متن انتقادی و پژوهش پر ارزش دیگر وی بنام “فرهنگ واژه های ترکی در زبان فارسی” در دوران دستگیرهای اعضای حزب توده ایران که پروفسور صفر انصاری نیز در آن دوران دستگیر و زندانی می شود، از بین می روند.

در نشریات  و کتاب‌های ترکمنستان دوره‌ی شوروی آثار فراوانی از پروفسور صفر انصاری و زلیخا محمدوا منتشر شده اند و البته با کار و حوصله می‌توان تمامی این آثار را به زبان فارسی ترجمه کرد و به دست خوانندگان رساند. فعالیت فرهنگی این دانشمندان از سال‌های دهه‌ی ۲۰ شمسی تا زمان حیات آنها، زمینه‌ی خوبی در راستای  مطالعه و پژوهش و باز نمایی دوباره آنها بوسیله علاقمندان فرهنگ و هنر ترکمن است. انسان‌های شریف و فرهیخته‌ای که تمامی زندگی خود را صرف تحقیق و پژوهش کردند و برای دوستداران و علاقمندان فرهنگ و هنر ترکمن الگو‌ی ارزشمندی هستند. صفر انصاری با پایبندی به آرمانهای والای انسانی و انقلابی خود زیست، زیرا بر آنها باور داشت.

زنده یاد صفر انصاری در پلنوم هفده حزب توده ایران به عضویت کمیته مرکزی حزب انتخاب شد و در ۱۳۵۸ از سوی این حزب برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی در شهرهای کردکوی و بندر ترکمن نامزد شد. رفیق دیگر وی نورمحمد آشور پور نیز برای نمایندگی از شهر گنبد کاوس نامزد شده بود. هر دو ی اینها با عدم تأیید صلاحیت از رقابت باز ماندند.  در اول اردیبهشت ماه سال ۶۲ در دوران دستگیری های اعضای حزب توده ایران از سوی جمهوری اسلامی انصاری دستگیر و به زندان می‌افتد. وی در اسفند ماه سال ۶۳ از زندان آزاد می شود. صفر انصاری در دوران تحمل حبس خود در زندانهای تهران، چالوس و گرگان بود و در مدت تحمل حبس خود در زندان گرگان به علت بیماری قندی که سالیان سال داشت چشمهایش به مرور کم سوتر و بسیار ضعیف می شود و بهمین علت در بیمارستان  شهر گرگان بستری می‌شود. سال ۶۵ و یا ۶۶ است که “نور محمد آشورپور” پس از گذراندن چندین سال حبس خود در زندان اوین، پیش از ترک ایران به دیدار صفر انصاری به شهر “کوموش دفه” می رود و ساعت‌ها در دیداری دو نفره در منزل پروفسور انصاری گفتگو می‌کنند و پس از چند روز آشور‌پور نیز  ایران را ترک می‌گوید. صفر انصاری پیش از دستگیری و پس از آن می‌توانست ایران ترک گوید ، ولی حاضر نبود کشور را ترک کند. وی می خواست در میهن و در زادگاه خود ماندگار باشد.

صفر انصاری در اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۲ در ایران و در شهر “کوموش دفه” در می گذرد. پیش از مرگ بنا به خواست خود وی، او را در آرامگاه “کوموش دفه جیک”  در کنار گور “آبا آبایی” به خاک می سپارند. “آبا آبایی” معلمی میهن دوست از “کوموش دفه” بود  که در مرداد ماه سال ۱۳۲۵ در اثر هجوم نیروهای پلیس و مرزبانی حکومت به کلوپ هنرمندان روشنفکر ترکمن این بخشداری مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و کشته می شود. شاعر احمد شاملو  نیز شعریی را برای این آموزگار میهن دوست بنام ” از زخم قلب آبایی” سروده است. در سال ۱۹۸۴ میلادی نیز پروفسور “زلیخا محمدوا” همسر صفر انصاری در سن ۶۲ سالگی فوت می‌کند. خبر مرگ “چرکز” پسر  و  همسر “زلیخا محمدوا” برای پروفسور صفر انصاری بار سنگینی بود و هنگامی  هم که می‌شنود آن‌ها در گذشته‌اند، فقط تکرار می‌کرده  که :”کاری از دستم ساخته نیست، چه کار کنم من نمی‌توانم به آنجا بروم”.

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *