پنجشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۳

پنجشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۳

نگاهی واقع بنیانه به تاریخ نوین ایران – خسرو کبیر

نیم نگاهی به تاریخ ایران و سلسله های پادشاهی حاکم بر آن نشان می‌دهد که مردم ایران هیچگاه از مبارزه برای تامین عدالت و بر ضد ظلم دست نکشیدند. ولی پادشاهان ایران اغلب ( نزدیک به اتفاق ) حتی در زمان خود و با معیار های زمان خود ظالم و مستبد و ضد مردم بودند. در این میان می توان سلسله های ساسانی و قاجاریه را از بد ترین آن دانست. ظهور مانی و مزدک به ما چه می گویند. به ویژه با ظهور مزدک اگر کودتای خون ریز انوشیروان اتفاق نمی افتاد، جهان اکنون می توانست بهتر و زیباتر باشد. مزدک با هوشمندی بی نظیری آن هم در حدود ۱۵۷۵ سال پیش می گفت ( روح وهم است و چینیورات فریبی بیش نیست ) توضیح اینکه چینیورات در زمان خود و بنا به تعریف پلی است  معمولی که به چشم آدم گناهکار نمی آید. که اعراب آن را به پل صراط ( غیر قابل باور تر ) تعریف و بیان کرده اند

از این که بگذریم مزدک می گفت ( انسان ها باید به تساوی از مواهب طبیعت لذت برند ) دقت در تک تک این کلمات و سایر مواضع مترقی آن نشان می‌دهد که اولاً این انسان والا امروز هم مترقی و فوق العاده محسوب میشود و ثانیاً نشان می‌دهد که چرا در مدت کوتاهی مردم ایران ( حتی شاه ایران ) مزدک را پذیرا شدند و به او ایمان آوردند.  

در زمان قاجاریه انسان های نیکی از جمله قایم مقام ها بودند که توسط سلاطین قاجار  خنثی شدند. در این میان میتوان از قیام بابیه نام برد که اعضای آن اغلب از خورده بورژوازی شهری ( آهنگر، خیاط ، نجار ، کفاش ، سلمانی ، ریخته گر ، قطعی چی و غیره ) بودند.  بالاخره مشروطیت اتفاق افتاد. که امیدی در دل‌ها برای تامین آزادی آفرید. که آن هم توسط امپریالیسم ( با استبداد رضاشاهی) خنثی شد. بعضی ها به تحولات زمان رضا شاه اشاره می‌کنند  و آن را پرچمی برای دفاع از پهلوی ها قرار می‌دهند. هیچ کس این تحولات را نا دیده نمیگیرد. ولی اولاً این تحولات به دلیل و نتیجه مشروطیت بود و ثانیاً این تحولات را ارزان به مردم ایران هدیه نداده اند. در ازای آن مشروطه را که دست آوردی مثبت بود خنثی کردند و استبداد را باز سازی کردند. که البته دیدیم که در زمان مناسب هم با رضا شاه آن کردند که میدانیم. پس از شهریور ۲۰ و تبعید رضا شاه پسرش محمد رضا  به سلطنت رسید. که در ۱۲ سال اول میتوان گفت ( اگر چه امپریالیسم هم چنان با نفوذ خود بر دولت ها عمل می‌کرد ) دموکراسی نسبی عملاً حاکم بود. نخست وزیری دکتر محمد مصدق. که خود از خانواده قاجار بود با سود بردن از این فضای دموکراتیک و با کمک قانون نفت را ملی کرد. و تلاش کرد که دموکراسی را تقویت کند و قانون را حاکم کند. دکتر مصدق را نباید فقط با ملی شدن صنعت نفت شناخت بلکه از دستاورد های او میتوان کوتاه کردن دست امپریالیسم انگلیس را  از حاکمیت ایران  مهم. دانست. علاو بر آن و مهم تر از آن تمرکز و تاکید ایشان بر دموکراسی و قانون را باید ارزشمند ترین عملکرد دوران نخست وزیری ایشان دانست. ( به محاکمات او نگاه کنیم ) که این حرکت هم توسط امپریالیسم با کودتای ضد ملی ۲۸ مرداد خنثی شد.

پس از کودتا امپریالیسم  و مزدوران داخلی آن از فرصت استفاده کرده و تلاش کرد نیروهای مترقی را سر کوب کند که مزدوران رژیم پهلوی از هیچ کمکی به امپریالیسم کوتاهی نکردند. و مردان بزرگی هم چون سرهنگ سیامک و سرهنگ مبشری و خسرو روزبه  و بسیاری انسان‌های شریف دیگری که هر کدام یک مزدک دیگر بودند را از میان بر داشتند. ولی این پایان کار نبود. مردم ایران به پا خاسته بودند و حرف هایی برای گفتن داشتند. که این گونه وحشی گری ها و آدم کشی ها نمیتوانست آنها را به سکوت وا دارد. به فاصله کمی فصل جدیدی از مبارزات آغاز شد. در میان سکوت گورستانی. حکومت محمد رضا شاهی نطفه های انقلابی تازه ای سر بر آورد. در غیاب حزب توده ایران، که سال های زیادی را صرف آگاهی بخشی به توده های تحت ستم کرد( که در این راه موفقیتهایی هم به دست آورد که قابل کتمان نیست ) جوانه های انقلابی تازه ای مانند چریکهای فدایی خلق و مجاهدین خلق و بعضی گروه های دیگر از میان مردم بر خاستند و در آن شرایط خفقان که ساواک امپریالیسم ساخته آن را دامن میزد نا گزیر به مبارزه مسلحانه روی آوردند. آنها پس از تلاش‌های بی نتیجه اصلاح طلبانه ی جبهه ملی ایران و سپس نهضت آزادی ایران که هیچ بازتاب حتی اندکی نیافته ، نا گزیر به مبارزه مسلحانه روی آوردند. آن ها از میان توده مردم بر خاستند. و جان شیرین شان را بر کف نهاده و پای به میدان نهادند.

اکنون کسانی مقالات و کتاب های انتقادی می نویسند و ضمن دفاع شرمگینانه از آنها ، نا خواسته باعث تخریب کار های بزرگ آنها می‌شوند. آنها باید از مردان بزرگی چون بیژن جزنی ، حسن ضیا ظریفی ، احمدزاده ، پویان ، حنیف نژاد ، حمید اشرف و بسیاری دیگر شرم کنند. باید به آنها گفت در آن زمان کجا بوده اند. انکار نباید کرد که مبارزه مسلحانه دقیقاً لازمه زمان خودش بود. و باور کنیم ، اگر چه جان های شیرینی از دست رفت و تاسف ملتی را در پی داشت ، ولی دستاوردهای شگرفی داشت که  تحلیل این دستاورد ها در هیچ مقاله و کتابی دیده نمی‌شود. و بجای آن مقالات و کتابهای انتقادی کم نیستند. پرسش این است که آیا گوادلوپ برای این بود که شاه در برابر امپریالیسم قرار گرفت؟ هیچ تحلیل گری تا کنون چنین نگفته است.  آیا شاه باید میرفت چون قیمت نفت را افزایش داده بود؟ تمام سوابق  نشان می‌دهد که چنین نبود.  توجه کنیم که شرکت کنندگان در گوادالوپ  همگی از پیشنهاد آمریکا تعجب کردند. هیچ دلیل دیگری برای کنار گذاشتن شاه وجود نداشت مگر تداوم مبارزه مسلحانه. اگر به روزنامه های آن زمان نگاهی بیاندازیم می بینیم که هر چند روز  یکبار از نابودی کامل جنبش مسلحانه آن هم با تیتر درشت مینوشتند. و این اخبار تکراری در سراسر جهان مخابره می‌شد. از جمله و به ویژه امپریالیسم بین المللی که بر حکومت ایران مسلط بودند این اخبار را میخواندند و میشنیدند. که هر کدام پتکی سهمگین بر پیکره ی آن بود. و بی تردید آن را به وحشت میانداخت. به ویژه که تعدادی پرسنل نظامی آمریکایی توسط فداییان و مجاهدین اعدام شدند. و یکی از مقامات بلند پایه آمریکایی در ایران توسط رزمندگان آرمان خلق باز داشت شد که البته این باز داشت بی نتیجه ماند. اینها اتفاقاتی نبود که تن نیروهای امپریالیستی و وابستگان داخلی آن را نلرزاند. از سوی دیگر ایران کشوری بسیار مهم و اثر گذار در خاور میانه است و هم میهنان ما هم چه از نظر سطح تحصیلات و دانش ( به آمار ها نگاه کنید ) و چه از نظر ابتکارات در جهان کم نظیر هستند و این را همین امروز هم در صنایع نظامی ایران میتوان مشاهده کرد. بی جهت نبود که ایزنهاور در آخرین سخن رانی خود در مورد ایران به زمامداران آمریکا زنهار داده بود.  اگر حزب توده توانست جامعه را تا حد زیادی  سیاسی کند ، بنیان گذاران چریکهای خلق و مجاهدین خلق جامعه ی بی امید را به شدت تکان دادند. و آن را به حرکت  در آوردند. دستاوردهای مبارزه مسلحانه  که توسط بنیان گذاران آن آغاز گردید را باید با شرایط زمان خود ارزیابی کرد نه با شرایط امروز که آغشته به خود خواهی ها و خود محور بینی ها و آلودگی های دیگراست.  انتقادات باید سازنده باشند نه تخریب گر. که نتیجه آن را میبینیم. آیا این چند گانگی طبیعی است؟ باید به تاریخ واقع بنیانه و صادقانه بر خورد کرد. این یادداشت در صدد آن نیست که مبارزه مسلحانه را برای امروز توصیه کند. ولی مبارزه مسلحانه بخش مهمی از تاریخ ما است. باید به دستاورد های آن باور داشت. حتی اگر با آن هم داستان نبوده باشیم. تاریخ را نباید زیر فرش پنهان کرد. تاریخ تاریخ است به ویژه که مبارزات مسلحانه به هر حال تاریخ میهن ما و ملت ما است. 

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *