اول، پیروزی ترامپ در آمریکا و تاثیر آن بر جهان،
این واقعیت که دونالد ترامپ درانتخابات ایالات متحده پیروز شد، خبربدی است. نه تنها برای کارگران، زنان، فعالان دفاع از محیط زیست، مهاجران و دستاوردهای دموکراتیک درایالات متحده، بلکه درسراسرجهان. آنچه در جریان این انتخابات در آمریکا اتفاق افتاد، در محتوای واقعی خود پیروزی راست ترین جناح سرمایه داری بود که با تبلیغات شبه فاشیستی خود برعلیه چپ، زنان، سایر گرایشات جنسی، مهاجران و تغییرات اقلیمی جناح میانه سرمایه داری را به عقب رانده و به پیروزی قاطع دست یافت.
هیچ توهمی در مورد ریاست جمهوری کامالا هریس وجود نداشت، چرا که دوره ریاست جمهوری جو بایدن بخصوص در رابطه با پشتیبانی از نسل کشی اسرائیل در فلسطین و سیاست گسترش جنگ در اکراین و چشم بستن بر حملات دولت ترکیه به روژآوا نشان داده است که دمکرات ها در جنگ افروزی و پیگیری منافع هژمونی آمریکا دست کمی از جناح رقیب یعنی جمهوری خواهان ندارند. پیروزی ترامپ احتمالا باعث افزایش تنش در خاورمیانه خواهد شد. ترامپ آشکارا از دولت افراطی دست راستی نتانیاهو حمایت میکند و پیش از این با انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم و خروج از پیمان زیست محیطی پاریس نشان داده است که در دوره دوم ریاست جمهوری خود احتمالاً چه سیاست هائی را در پیش خواهد گرفت.
دراروپا، پیروزی ترامپ در انتخابات به این معنی است که سیاست دفاعی اتحادیه اروپا با سرعت بیشتری به طرف «خودمختاری استراتژیک» خواهد رفت. این سیاست «اسلحه به جای نان» احتمالاً در چند سال آینده قابل توجه خواهد بود. درجنگ اوکراین، برخی به توافق صلح سریعتر ازسوی ترامپ امیدوارند،اما در این جا نیز به سختی میتوان پیشرفت بزرگی رابه سوی صلح پایدار انتظارداشت.
انتخاب ترامپ و شرایط متشنج جهان نشان میدهد که صلح، رفاه، حقوق بشر و دستاوردهای اجتماعی که نتیجه سالها مبارزات اجتماعی بوده اند، در خطر هستند.این واقعیت،ساختن یک آلترناتیو مترقی،صلح آمیز و اجتماعی را دشوارترمیکند،اما تعهد به آن حتی ضروری تر میشود. اکنون مهم ترین مسئله این است که آیا شکلی گیری یک جنبش نیرومند صلح و جنبش کارگری توانمند امکان پذیر است یا نه ؟. چرا که میدانیم سیاست های ترامپ در راستای منافع ابر میلیاردرهایی مانند آیلان ماسک و در مقابله با طبقه کارگر خواهد بود و در نتیجه ادامه این روند آشکار خواهد کرد که مشکل اقتصادی با تغییر چهره های دو حزب عمده دمکرات و جمهوری خواه حل نخواهد شد و چاره آن تغییر سیستم اقتصاد سرمایه داری است.
آن چه در جریان این انتخابات درآمریکا اتفاق افتاد، درمحتوای واقعی خود پیروزی فاشیسم بر جریان های لیبرالی بود. به این ترتیب از ماه ژانویه ۲۰۲۵ بار دیگر راست ترین جناح های هیئت حاکمه آمریکا تمامی نهادهای قدرت را به تسخیر خود در خواهند آورد. اکثریت رای دهندگان آمریکا از جمله کارگران این کشور که عمیقا از سیاستهای حزب دموکرات ناراضی و نا امید شده بودند، با رای دادن به ترامپ درواقع حزب دموکرات را تنبیه کردند. هر چند نهادهای شکل گرفته و استوار در این کشور شاید بتوانند از قدرت و نقش مخرب این گرایش شبه فاشیستی بکاهند و در چهار سال پیش رو احتمالاً شاهد مقاومت در برابر سیاست های ترامپ بویژه ازجانب زنان، فعالین محیط زیست، اتحادیه های کارگری و جریانات مترقی در جامعه آمریکا خواهیم بود. اما تا همین جا روشن است که سیاست های ترامپ در جهان وزن سیاست مدارانی همچون ولادمیر پوتین در روسیه، مودی در هند، نتانیاهو در اسرائیل، خاویار میلئی در آرژانتین، جورجیو ملونی در ایتالیا را تقویت خواهد کرد و به موج فاشیسم در جهان دامن خواهد زد.
پیروزی ترامپ در کمتر از ۲۴ ساعت ده ها ملیارد دلار بر سرمایه ابرسرمایه داران آمریکا افزوده است. انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تاثیری شگفتانگیزدر بازار سهام داشت و ثروت بیشتری را برای ثروتمندترین افراد جهان به ارمغان آورد.
این که ترامپ در مورد مناقشات بین جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل و در برخورد به جمهوری اسلامی چه سیاستی در پیش خواهد گرفت، هنوز به دقت قابل پیش بینی نیست. خامنه ای در دوره گذشته به تلاش های ترامپ برای سازش دست رد زد. اوهمین سیاست را در قبال برقراری مجدد برجام در دوران بایدن نیز ادامه داد و اکنون با دوران دوم ریاست جمهوری ترامپ روبرو شده است. به احتمال زیاد این بار و با توجه به موقعیت ضعیفی که جمهوری اسلامی در آن قرار دارد، و احتمال تغییراتی از درون دستگاه حاکم در ایران وجود دارد، سیاستهای ترامپ عینا تکرار ساده آنچه که در دوره گذشته در پیش گرفت بود، نخواهد بود. در دوران جدید وضعیت رژیم نسبت به چهارسال قبل بشدت بدتر شده است، شواهد حاکی از آن است که در چنین شرایطی وقوع تغییرات دراماتیک در دستگاه رهبری جمهوری اسلامی به هیچ دور از انتظار نیست. در این رابطه اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی که امید های ساده لوحانه خود را بر سیاستهای ترامپ در مورد جمهوری اسلامی بنا کرده است، یک ناکامی دیگر را نیز در این رابطه تجربه خواهد کرد.
دوم ، افشاگریها نشانه گسترش روند فروپاشی رژیم،
در حالیکه به قدرت رسیدن ترامپ در آمریکا جمهوری اسلامی را در موقعیت دشوارتری قرار داده است، موج افشاگری های تازه از رشد و گسترش پروسه فروپاشی سیاسی در ساختار قدرت و تلاش برای هموار کردن راه جانشینی و مقابله با انفجارهای توده ای خبر می دهد. مجموعه افشارگری های عباس پالیزدار که مدت ها به دلیل افشاگری های گذشته اش پیرامون سعید مرتضوی در زندان بوده و حالا لب به سخن گشوده است، بدون حمایت جدی از سوی جناح هائی در هرم قدرت و بویژه نهادهای امنیتی امکان پذیر نمی بود. وقتی او سعید مرتضوی ، قاضی محبوب رهبر را حیوان و جانی می نامد، احمدی نژاد را بی دین و نفوذی قلمداد می کند و سران قوه قضائیه رژیم را که توسط خامنه ای گزین شده بودند را با سند و مدرک فاسد می نامد و فساد نهادینه شده را کلمه ای نادرست و سرتا پای رژیم را غرق در فساد می داند، باید هوشیار بود که تحولاتی در بالای حاکمیت در راه هست. او دراین مصاحبه بر جایگاه و نقش مجتبی خامنه ای انگشت می گذارد. آنها در جانشینی مجتبی خامنه ای به دوره ای از تثبیت اتوریته او احتیاج دارند و در این دوره می بایست نیروهای اپوزیسیون عمده را خنثی کنند، در نتیجه از هم اکنون شایعه های در خصوص آزادی حجاب، آزادی زندانیان سیاسی و آزادی بیان و رسانه را مطرح می کنند تا بتوانند اپوزیسون ” همیشه آماده سازش و مذاکره” را وسوسه کنند. این تحولات نشانگر آن است که حرکت ها و اقدامات خاصی در بالای حاکمیت در جریان است. قرائن نشان می دهند که سکانداران قدرت به این نتیجه رسیده اند که باید راه هایی بیابند که با تصفیه ویا تغییرات چشمگیر در بالا، جنبش در پائین را مهار کنند. روند فروپاشی و جنگ مافیاهای قدرت شدت گرفته و صف بندی های جدید در میان جناح های رقیب، در حال شکل گیری است.
سوم، هراس افکنی نتیجه معکوس داده است،
در حالی که کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» در بیش از ۲۴ زندان ایران از سوی زنان و مردان زندانی شجاع و مبارز بیش از ۴۰ هفته است ادامه دارد، جمهوری اسلامی هم چنان به سیاست جنایتکارانه صدور و اجرای احکام اعدام ادامه می دهد. تازه ترین نمونه ی در این مورد اعدام زندانی سباسی جمشید شارمهد، محکوم کردن وریشه مرادی و پخشان عزیزی زندانیان مبارز سیاسی به اعدام می باشد که انتقادات و اعتراضات وسیعی علیه جمهوری اسلامی را موجب شده است. از تاریخ ۶ آبان تا ۲۰ آبان دست کم ۹۰ نفر در شهرهای مختلف اعدام شده اند. آمارها نشان می دهد از اکتبر سال گذشته تا اکتبر سال جاری میلادی حداقل ۸۱۱ مورد اعدام اعلام شده در ایران صورت گرفته و از این لحاظ جمهوری اسلامی در ردیف نخست جهان قرار دارد.
زندان، شکنجه و اعدام در کنار بحران زائی در منطقه از پایه های ثبات و بقای جمهوری اسلامی بوده است. در شرایط حاضر که رژیم در زیر ضربات بحران های متعدد و مبارزات و اعتراضات وسیع کمر خم کرده برای هراس افکنی در جامعه بیش از گذشته به اعدام روی آورده است. میزان نیاز به این هراس افکنی در هر دوره ای به نسبت احتیاج رژیم کم و زیاد شده است. در دوره کنونی که رژیم به دلیل شکست های پی در پی در سیاستهای منطقه ای در آستانه نوشیدن جام زهر دیگری است، به ارعاب بیشتر در جامعه نیاز دارد.رژیم با افزایش اعدام ها و تشدید سیاست سرکوب می کوشد عقب نشینی در سیاست های منطقه ای از نظر توده های مردم در داخل کشور به ضعف تعبیر نشود.
اعدام های ددمنشانه برای چند دهه برای رژیم کارائی داشت. اما اکنون کارائیش به شدت کاهش یافته و یا حتی به ضد خود تبدیل شده است. به میدان آمدن گسترده کارگران، زنان، جوانان دانشجو، فعالین محیط زیست، دادخواهان، فعالان حقوق بشر، مبارزین مدافع حقوق ملیت ها، اقلیت های مذهبی و نظایر آنها علیه جمهوری اسلامی و تمام مستبدین و استثمارگران موید این واقعیت است.بی گمان در فردای آن روز که پایان عمر جمهوری اسلامی رسماً اعلام می شود، نه تنها تحت هیچ توجیهی حکم سلب حیات هیچ فردی پذیرفتنی نخواهد بود بلکه به فرمان نهادهای حاکمیت مردم، جنایات جنایتکاران ریز و درشت جمهوری اسلامی از طریق دادگاه های ذیصلاح قابل پیگرد خواهند بود، اما علیه هیچ کس حکم اعدام صادر نخواهد شد.
چهارم ، افزایش فشار بر رسانهها و روزنامه نگاران در دوره پزشکیان
عملکرد ۱۰۰ روزه نخست دولت در دوره ریاست جمهوری پزشکیان نشان میدهد، تلاشهای جمهوری اسلامی برای سرکوب و کنترل رسانهها و روزنامهنگاران همچنان به طورسازمان یافته و با شدت ادامه یافته است. صدوراحکام قضایی سنگین، اعمال محدودیتهای فراوان و ایجاد اخلال در فعالیتهای حرفه ای رسانهها و روزنامه نگاران نشاندهنده تشدید فشارها در دوره کابینه مسعود پزشکیان بوده است.
گزارشها نشان میدهند که در دوره ریاست جمهوری پزشکیان تعداد پروندههای قضایی و امنیتی علیه رسانهها و روزنامهنگاران حتی افزایش نیز یافته است.به طوری که طی ۱۰۰ روز نخست روی کار آمدن مسعود پزشکیان، دستکم ۷۸ مورد برخورد امنیتی و قضایی علیه رسانهها و روزنامهنگاران ثبت شده است.در این دوره حداقل ده روزنامه نگار به زندان افتاده اند.این سرکوبها تنها به رویدادهای سیاسی محدود نبوده و در مواردی مانند گزارشهای مربوط به حادثه مرگبار انفجار معدن ذغالسنگ معدنجوی طبس، محدودیتهای سخت گیرانهای برای رسانهها و خبرنگاران اعمال شد تا از گزارش دقیق حادثه جلوگیری شود و مانع از انتشار روایتهای مستقل در بین مردم شوند.
در ۱۰۰ روز نخست دولت پزشکیان، دادگاههای مطبوعاتی کماکان به طور غیرعلنی و بدون حضور هیات منصفه تشکیل شدند. این دادگاهها در ۳۲ پرونده اقدام به صدور قرار مجرمیت یا حکم زندان برای خبرنگاران و فعالان رسانهای کردند. در مجموع، هفت روزنامهنگار به ۱۳ سال و ۳ ماه و ۱۶ روز زندان، ۷۰ ضربه شلاق و ۲۶ میلیون تومان جریمه نقدی محکوم شدند. از جمله نیلوفر حامدی و الهه محمدی به پنج سال زندان، مهتا صدری به جریمه نقدی معادل شش ماه حبس و مصطفی حمدی به ۱۰ ماه زندان و ۷۰ ضربه شلاق محکوم شدند.
پنجم ، تداوم کشتار کودکان در غزه
حملات وحشیانه ارتش اسرائیل به مناطق مسکونی در لبنان و کشتار مردم بیدفاع همچنان ادامه دارد. دولت اسرائیل هر نوع تلاشی برای آتش بس در جبهه لبنان را حتی در چهارچوب پذیرش قطعنامه ۱۷۰۱ سازمان ملل متحد نیز با بن بست روبرو کرده است.
این در حالی است که ارتش اسرائیل با بیرحمی تمام به نسل کشی در نوار غزه همچنان ادامه می دهد. اداره حقوق بشر سازمان ملل در روز جمعه هشتم نوامبر/ ۱۸ آبان نتایج تحقیقات کارشناسان خود در مورد کشتار عام کودکان در غزه توسط اسرائیل را منتشر کرد. در این گزارش تکان دهنده ۳۲ صفحه ای ، کشتارهای ارتش اسرائیل با دقت زیاد و با تفکیک قربانیان ارائه شده است. در گزارش تایید شده که ۷۰ درصد قربانیان تا کنون ثبت شده زنان و کودکان می باشند. اکثر جان باختگان کودکان ۵ تا ۹ ساله بوده اند. رئیس اداره حقوق بشر سازمان ملل متحد برای مناطق اشغال شده فلسطینیها گفته است که بدلیل این که ۸۰ درصد اهالی غزه در میان ساختمان های مسکونی و بدون هشدار قبلی مورد بمباران قرار گرفته و حدود ده هزار نفرشان هنوز زیر آوارها هستند، تعداد قربانیان بیشتر از آمار کنونی خواهد شد. تک تیراندازان اسرائیلی هر جنبنده ای را هدف قرار می دهند که قصد نزدیک شدن به ساختمان های ویران شده را بکنند. بنابراین امکان نجات و یا بیرون آوردن جسد های مردگان و یا زخمی ها وجود ندارد. در میان کودکان قربانی تعداد دختران بیشتر از پسران هستند.
گزارش اداره حقوق بشر سازمان ملل طی یک مقایسه می گوید که ارتش اسرائیل در حمله کنونی به نسبت سایر جنگ هایش در غزه بسیار بیشتر کودکان را هدف قرار داده است. بنا به این گزارش کشتارِ عام تنها از طریق بمباران های شدید، تیراندازی تک تیراندازان، تانک ها و سایر پرسنل انجام نگرفته؛ بلکه دولت اسرائیل با تحمیل قحطی و امراض ناشی از بین بردن مراکز پزشکی و بیمارستان ها و نبود دارو نیز کشتارهای مهیب بویژه در میان نوزادان و سالمندان انجام داده است. کشتار ، کودکان و زنان بر اساس یک رویه فاشیستی و جهت پاکسازی قومی انجام میگیرد.
ششم ،آهو دریایی، نماد خشم ، عصیان و شجاعت زنان در ایران
آهو دریایی، دختر دانشجوی دانشکده علوم و تحقیقات، پس از آنکه مورد تعرض ماموران حراست دانشگاه قرار گرفت و لباس هایش پاره شد، پاره های پیراهن را بدور انداخت و خشم و عصیان خود و زنان ایران را در مقابل چشمان جهانیان به نمایش گذاشت. اقدام شجاعانه آهو دریایی، اقدامی بود از سر خشم، از سر عصیان و نمادی بود از جنگ أراده ای که امروز در جای جای ایران در جریان است. این اقدام شجاعانه به عنوان یک نمونه نشان داد که در جنگ اراده ها، زنان ایران پیروز شده اند.
عصیان آهو دریایی اقدامی منفرد و جرقه ای در آسمان بی ابر نبود،. این حرکت تنها در متن انقلاب ژینا قابل درک و تصور است، انقلابی که با شعار پر محتوای “زن ، زندگی ، آزادی”، طی دو سال گذشته چهره جامعه ایران را دگرگون کرده است. این خیزش انقلابی یک تحول اساسی در عرصه های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در سراسر جامعه رقم زده است. حجاب اجباری که نماد ایدئولوژیک حکومت اسلامی بود به دور انداخته شد ، گشت ارشاد اسلامی و دیگر طرحهای رسوای رژیم در مقابل جسارت زنان شجاع ایران چون حبابی ترکیدند. زنان و دختران در مقیاس توده ای گیسوافشان خیابان ها و مراکزعمومی را به تصرف در آورده اند، مردسالاری جان سخت که در سنت های جامعه ایران سابقه طولانی دارد، در مقابل حرکت رزمنده جوانان، زنان و مردان آزاده و برابری طلب به چالش کشیده شده و مقام و موقعیت زنان در جامعه در همه سطوح و در همه عرصه ها بالاتر رفته است.
حرکت جسورانه آهودریایی به عنوان یک نمونه نشان داد که دیوار ترس فروریخته است. امروز این شجاعت را به وضوح درتسلیم ناپذیری زندانیان سیاسی، اقداما ت و اعتراضات آن ها، در مبارزات پیگیر و بدون وقفه پرستاران و در مبارزات سایراقشار اجتماعی که در غالب آنها زنان پیشگام اند،مشاهده می کنیم.نباید از یاد برد که آهو دریایی همچنان در بند حکومت اسلامی است و نباید اجازه داد تا حکومت اسلامی به هر بهانه ا ی او را شکنجه، زندان و یا حذف کند.
هفتم ، رژیم در منگنه جنبش مطالباتی
در شرایطی که باندهای مافیایی قدرت برای آینده خود برنامه ریزی می کنند و نقشه می ریرند، در شرایطی که اصلاح طلبان برای نجات جمهوری اسلامی روی سناریوهای خود کار می کنند و در شرایطی که اپوزیسیون راست داخل و خارج در تلاش برای دوختن کلاهی برای خود در فردای فروپاشی هستند، جنبش طبقاتی و آزادی خواهی با قدرت به پیش می رود. ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی مدت هاست که به نبردگاه بین کارگران و رژیم و کارفرمایان، به میدان مقابله بین زنان آزادپوش، دادخواهان، ملت های تحت ستم، دانشجویان و سایر اصناف و اقشار معترض به رژیم در آمده است. تنها طی یک هفته ای که گذشت شاهد موارد بسیاری از آکسیون ها و مطالبات کارگران و بازنشستگان و عکس العمل های جمهوری اسلامی در قبال آنها بودیم.در این هفته مبارزات، اعتراضات و گردهمائی های اعتراضی پرستاران همچنان ادامه یافت. پرستاران زن و مرد روز ۱۷ آبان در ارومیه، همدان، یزد، اردکان، جهرم، فسا، رامهرمز، بافق، میبد، قم، اهواز، طبس و مشهد به جز بخش اورژانس و خدمات ضروری بقیه بخش های بیمارستان ها را به تعطیلی کشاندند. پرستاران معترض خواستار اقدام فوری برای بهبود وضعیت معیشتی خود از طریق اصلاح تعرفه پرستاری، اصلاح حکم شان بر اساس نرخ تورم به ویژه حق شغل، حق مسکن، حق ایاب و ذهاب ، اصلاح مبلغ اضافه کاری بر اساس نرخ تورم، اجرای قانون «اضافه کار اختیاری» بدون تحت فشار قرار دادن پرسنل و استخدام نیروهای جدید براساس استاندارد جهانی «نسبت پرستار به تخت» شدند. گسترش اعتراض پرستاران و تلاش برای سراسری کردن این اعتراضات نشان می دهد که اقدامات دولت نتوانسته این قشر زحمتکش را راضی کند. حتی دستگیری ها و فشارها بر آنها نیز نتوانسته ترسی در دل آنها راه دهد.
در بخش صنعت کارگران رسمی، نیمه رسمی و پیمانی نفت برای چندمین هفته متوالی دست به اعتصاب و گردهمائی اعتراضی زدند. روز ۱۵ آبان چهاردهمین هفته از سه شنبه های اعتراضی کارگران نیمه رسمی و پیمانی در اعتراض به خلف وعده کارفرمایان و برای پیگیری مطالبات شان برگزار شد. طبق گزارش علیرغم تهدیدات حراست و مدیران حوزه های کار، این تجمعات در پالایشگاههای سوم، پنجم، هفتم، هشتم، نهم، دهم و دوازدهم مجتمع گاز پارس جنوبی برگزار شده است. در این تجمعات از جمله خواسته اصلی بازنشستگان، آزادی «شریفه محمدی، وریشه مرادی، نسیم سیمیاری و پخشان عزیزی» فعالان سیاسی در بند بود. آنها همچنین با سر دادن شعارهای اعتراضی نسبت به نابرابری حقوقی زنان و مردان، گرانی، فقر و فساد، تورم و وضعیت دشوار معیشتی اعتراض کردند.
تداوم مبارزات هماهنگ و همزمان نفتگران رسمی، نیمه رسمی و پیمانی، شاخه های گوناگون پرستاری در شهرهای مختلف و بازنشستگان کشوری، فرهنگی و تامین اجتماعی نمایانگر سطحی از رابطه و تشکل می باشد.در خواست حق تشکل، لغو احکام سنگین زندان، آزادی زندانیان سیاسی و اعتراض علیه فساد، نشان میدهد که اعتراضات مدنی با شتاب به سمت هر چه بیشتر سیاسی شدن مطالبات میل میکند.
شعارهای دقیق این اعتراضات و فرمولبندی خواست هایشان، تلاش های ستودنی شان برای همگرایی ها و حمایت های بی دریغ شان از هم دیگر و عزم شان برای سازمانیابی صنفی و مستقل نشان می دهد که این جنبش مطالباتی بسیار آگاهانه و دقیق به پیش می رود. برابری حقوقی کامل زنان و مردان کشور در همه عرصه ها و قانونی شدن این برابری حقوقی، تاکید بر آزادی های فردی و اجتماعی و بیان و تشکل، تاکید بر آموزش، بهداشت و درمان رایگان، طلب تامین اجتماعی فراگیر و همگانی، در هم شکستن شرکت های پیمانی و پروژه ای و حق جنبش کارگری برای داشتن تشکل های مستقل صنفی و تدوین قانون کاری در راستای منافع کارگران از جمله خواست های این مبارزات و اعتراضات است. بی جهت نیست که حاکمیت با تمام توان در برابر این پیکارهای قدرتمند کارگری ایستاده است و به راه های منحرف کردن و کم اثر کردن این مبارزات می اندیشد. جنبش مطالباتی پائین جامعه، جنبشی است طبقاتی که زنگ خطر را برای حاکمیت، اپوزیسیون راست و جمهوری خواهان مدافع نظام سرمایه داری به صدا درآوده است. همین واقعیت بهترین فرصت تاریخی را دراختیار نیروهای چپ جامعه قرار داده است. نکته قابل توجه این است که همه این اقدامات اعتراضی و مطالباتی بر متن فضای جنگی صورت می گیرد که رژیم تلاش دارد از آن برای کنترل جامعه و گسترش سرکوب استفاده کند. اما به نظر می رسد که دیگر حنای رژیم رنگی ندارد و مردم راه خود را در پیش گرفته اند و بی اعتنا به تلاش های حاکمیت برای سازمانیابی خود و برای پیشبرد انقلاب خود تلاش می کنند.
هشتم، وظائف چپ انقلابی در رابطه با جنبش مطالباتی
یاری رساندن به سازمان یابی مزد و حقوق بگیران و به حاشیه رانده شدگان یا اکثریت عظیم جمعیت کشور، مهم ترین وظیفه ای است که در برابر نیروها ی مسئول کمونیست و سوسیالیست قرار دارد. اگر چه جنبش از پائین علیه استبداد و سرمایه و حکومت مذهبی حامی آن گام های عظیم و درخشانی به پیش برداشته اما وظیفه نیروهائی که برای بدیل سوسیالیسم از همین امروز، مبارزه می کنند کمک به حل مشکلات سازمایابی و متحد ساختن هر چه بیشتر صفوف کارگران و زحمتکشان، در شرایط سرنوشت سازی کنونی است. سازمان یابی از پائین اردوی کار و زحمت در همان حال گامی حیاتی درپایه ریز نهادهای واقعی قدرت مردمی است. بیاد داشته باشیم که سازندگان اصلی تاریخ رهائی نوع بشربا مشارکت هر چه مستقیم تر در شکل دادن به حق حاکمیت خود است که میتوانند دگرگونی های فردی و جمعی را برای بنیان نهادن اجتماعی رها از تبعیض و بهره کشی عملی سازند.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم
کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳ برابر با ۱۴ نوامبر ۲۰۲۴
یک پاسخ
“کارگران این کشور که عمیقا از سیاستهای حزب دموکرات ناراضی و نا امید شده بودند، با رای دادن به ترامپ درواقع حزب دموکرات را تنبیه کردند. ”
پرولتاریای پیشرو با صفوف خود ،هدف تاریخی خود را بفراموشی سپردند و برای تنبیه بد از بدتر حمایت کردنند را بعنوان تحلیلی کارگری بخورد کی میخواهید بدهید!
این در چاله افتادن راست افراطی وپروپاگاندا نیست!؟
یا باید تعریف پرولتاریا را تغییر داد و یا تحلیل بهتری عنوان کرد!؟