یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۴

یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۴

عشقِ و غم! – خسرو باقرپور

عشقِ من غمگین مباش
من اکنون، باید مُرده باشم!
با همه شیفتگی و دلسپردگی،
باید دیگر، جان سپرده باشم!
و این قصه تمام شده ست.
“تو هم آدمی”!
“باید زندگی کنی”!
آدم ها با “حقیقت” خویشاوند نیستند
حتّی اگر قادر باشند با او بخوابند
و حتّی؛ با او خواب ببینند.
آدم ها؛ “دوست داشتنی” ها را می بینند
“خوب” ها را می ستایند
و چشم و گوششان از این همه “زیبایی” پُر است!
مبنای داوری شان نیز؛
چون تو،
بی تردید؛
“دوست داشتن”؛
“نیک اندیشی”،
و؛ “زیبایی” ست.

عشقِ من؛ غمگین مباش
سَبُک، برخیز!
خونِ خشکیده ام را
از آن کاردِ کُندِ وامانده
و از دستانِ نازک و نازنین ات بشوی
متناسب با آن کفشِ نرم و راحت و دوست داشتنی،
پیراهنِ آبی ی روشن ات را بپوش.
به کافه ی نبشِ خیابانِ روشن برو
چای سبز سفارش بده
و به یادِ خوبی و نیکویی و زیبایی بنوش
تو هزار و یک قصه باید بگویی!
عشقِ من غمگین مباش.

برچسب ها

خانم منیر طه (تا/ها) درگذشته است. او  نخستین زن ترانه‌سرای برنامه گل‌های رادیو ایران، ترانه‌سرای بسیاری از ترانه‌های ماندگار در خاطره‌ی ایرانی و مبارز برجسته‌ی جنبش ملی‌ی ایران، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت 1404 در شهر ونکوور کانادا درگذشته است

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *