شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۴

شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۴

رویا نَوَردی! – خسرو باقرپور

در تنگ ترین دَمِ این جان سپردگی؛
می خواهمت حوّا جان!
بی آن که هوا باشی.

در قیرگون شبانه ی خورشیدمُردگی؛
می بینمت روشن جان!
بی آن که به دیدارت چشم ام روشن کرده باشی.

در لال ترین صدایِ گُم شده در جانِ زندگی؛
می خوانمت ترانه جان!
بی آن که گوش بسپاری.

من بیدارترین رویانوردِ جهانم!
لال خواندمت،
کور دیدمت،
و مُرده؛
نفس می کشم تو را.

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *