شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۴

شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۴

دارکوبِ سُرخ… خسرو باقرپور

(باز هم برای نیکا خانم جانِ شاکرمی)


جماعِ جمعی ی خوکان
و بوی گندِ این لاشه های درهم پیچ؛
محال است باز دارَدَم
تا از اندوهِ ژرف این پاییز نسُرایم
یا نرمْسرودِ ستایشِ خوبان نخوانم.


معاف بداریدم
و نخوانیدم
به دیگرسو نگریستن
به ندیدن
به سکوتِ سرد
و دندان قروچه ی درد
در ضیافتِ این آدم خواران.


من در خیل این همه پرنده؛
دارکوبی سِمِج ام
مَتّه ی منقار بر سنگ می کوبم
با سینه ای زخمی
و منقاری سُرخ.

* بسیار دیده شده است دارکوب های شهری در اروپا، لانه های خود را در دل دیوار های سختِ سیمانی می کَنَند.

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *