روند گذار از جمهوری اسلامی به حکومتی سکولار دمکراسی، ایجاد مرکزی برای گفتگوی ملی میان دمکراتها را نیاز دارد؛ گفتگویی فراگیر میان احزاب سیاسی پایبند به دمکراسی برای رسیدن به همگرایی و تفاهمات دمکراتیک. چپ لازم است در این گفتگوها متحدانه عمل کند و در همین بستر هم خواهد توانست به اتحاد عمل میان خود نیز برسد. تلاش درست و ضرور در جمهوریخواهان سکولار دمکرات برای شکل دهی به ثقلی میان خود نیز لازم است تداومش را در همین بستر پی بگیرد

برآمدی تازه از سوی جامعهی جنبشی
جنبش به فریاد برخاستهی “ژن – ژیان – ئازادی” (زن – زندگی – آزادی) حاضر به ترک خیابان نیست. خیزی دارای پیشینه اما با تازگیهایی شگرف. انفجار دیگربار خشم جامعه در فرازی بالاتر و طغیانی با درونمایه “نه!” به سیاستهای جمهوری اسلامی و موجودیت جمهوری اسلامی. مرحلهای از روندی درازنا با خصلت تراکم – تعرض – دستاورد – تنفس؛ روندی که تا رسیدن به آزادی و دمکراسی به جای جمهوری اسلامی ادامه دارد. جنبش “ژینا” تلاش و کوششی دیگر در راستای گذر از این نظام است و بارشی تند که از همین حالا یقین بداریم که بارش تمام کنندهی بعدی را در پی خواهد داشت.
این جامعه، با عبور از تیر دانشجویی ۷۸، سبز ۸۸، دی ۹۶، آبان ۹۸، اعتراضات تابستان ۹۷ و اعتصابات سالهای ۹۹ و ۱۴۰۰ برای دستمزد، حقوق، نان و آب، اینک در شهریور – مهر ۱۴۰۱ ضد حجاب و ضد نظام میخروشد. همه این برآمدها، ستیز با تبعیض در وجوه مختلفاند و حلقاتی خود ویژه و مستقل از هم و در همانحال وصل همدیگر حول تقابل با نظامی مبتنی بر انواع تبعیضات. هر فاز از برآمد جامعه جنبشی، وجوهی از فاز قبلی با خود دارد، در اکنوناش نمودهای نوین عرضه میکند و با تدارک عناصری از تعرض سیاسی – اجتماعی بعدی، دور بعدی را نوید میدهد.
این برآمد از جامعه جنبشی، پیشا انقلاب است فقط با این افزوده که ایران ما انقلاب روندی را تجربه میکند. کشوری چهار دهه و اندی پیش انقلاب کرده و چهار دهه هم به نقد محصول آن نشسته، باز گام در مسیر انقلاب دارد. اینبار اما نه در پی انقلاب لحظهای؛ و بهمین اعتبار انقلابی که از مضرات انقلاب کور در پرهیز است ولی استعداد بهره گیری از پتانسیل دگرگون کنندهی انقلاب را در خود دارد. اما روندی بغرنج هم است، زیرا در برابر نظامی قرار دارد که از هیچ نظر قادر به کنار آمدن با اکثریت قاطع مردم نیست و عقب نشینی در قبال خواستهای جامعه را پایان کار خویش میپندارد.
دستاوردها تا همینجا
این روند انقلابی در ایستگاه جنبشی اخیر خود و تا همینجای آن، با بار آوردن دستاوردهایی بزرگ جامعه جنبشی را غنایی تازه بخشیده است. برآمدی حاکی از وفور کادر رهبری میدانی با شعارهای افق گشا و تنوع تاکتیکی، که بلوغ مبارزات خیابانی در راستای فرسایش نیروی سرکوب را بروز میدهد. جنبشی که در آن، با فراروییدن اعتراض به تعرض، ترکیب ایستادگیهای مدنی با مبارزات خیابانی و اعتصاب به نمایش درآمده است. خانوادهها پشتیبان معنوی فرزندان حاضر در میداناند و درهم تنیدگی خانه و خیابان در قیاس با حلقات پیشین، بسی برجستهتر.
این جنبش شهری، جغرافیای کشور را در نوردیده و همبستگیهایی را هم در دل روستاها برانگیخته است. کلکسیونی از تبعیض ستیزیها در همهی زمینهها اعم از جنسیتی، ملی و قومی، مذهبی و فرهنگی است که در مطالبه آزادی و دمکراسی به وحدت مقابل رژیم میرسند. این فاز از روند، بیشتر از پیشینان خود، جنبه فراگیری اجتماعی دارد و متکی بر اکثریت لایههای اجتماعی از اقشار متوسط تا زحمتکشان است و نیروهای گستردهای از زنان – و به ویژه زنان-، جوانان، دانشجویان و دانشآموزان، آموزگاران و اساتید دانشگاهی، فرهنگ پروران و هنرمندان و ورزشکاران را بهمراه دارد.
ترکشهای جنبش، بخشهایی از نیروی تاریخاً حامی جمهوری اسلامی را هم به تکان واداشته و امید به تحقق سیاست ورشکستهی “تغییر در حکومت” در بخشی از اصلاح طلبان رو به تضعیف گذاشته است. بازار تبلیغات خطر تجزیه و جنگ داخلی در کشور و فروپاشی اجتماعی از سوی این طیف در قبال جنبشها همچون مکمل سرکوبگریهای نظام، اینبار کم مشتری است. نگرانیها در میان اقتدار گرایانی نسبت به آیندهی نظام نیز دیده میشود و در بدنهی نیروی سرکوب نشانههای آغاز تزلزل سوسو میزند.
تعرض جنبش، رهبری نظام را در این فکر پابرجاتر کرده که کمترین عقب نشینی همان و شروع فروپاشی همان. مسئله نظام، حفظ نیروی سازمانیافته برخوردار از امتیازات است و از رهاوردهای جدی برآمد اخیر، یکی هم ابطال توهمپراکنی مبنی بر پر کردن شکاف بین دولت و ملت. رژیم تکیهاش را از یکسو بر سرکوبگری مطلق نهاده و از سوی دیگر و از نظر نیروی حمایت خارجی روی تخاصم فزاینده میان روسیه و چین با آمریکا حساب میکند و تقویت خود در “نگاه به شرق”. از سوی دیگر در کنار موج وسیعی از حمایت حقوق بشری جهانی از مبارزات مردم، قدرتهای غربی نیز آغاز به بازاندیشی استراتژیک در مورد بقای این نظام کردهاند.
اما نقطه عزیمت برای هماهنگی ملی
نارسایی این روند انقلابی نه در نیروی میدانی آن که در پراکندگی اپوزیسیون نظام است. گرچه نیروی اجتماعی وارد در صحنه هنوز هم به افزایش صفوف نیاز دارد، اما نظر به تنگناهای اقتصادی، ایدئولوژیک و سیاسی حکومت، تحقق یک چنین هم افزایی نیازین در چشم انداز قطعی است. روند گذار حاوی نیروی اجتماعی اعتراضی، بیشتر از نبود مرکزیت هماهنگ کنندهی سیاسی است که رنج میبرد. این کسری روند گذار، در هر برآمد از آن، هر چه بیشتر خود را به رخ میکشد و هشدار هم میدهد.
مردم متحد بر سر آزادی و دمکراسی، هماهنگی اپوزیسیون در مبارزه برای آزادی و دمکراسی را لازم دارد و همه با هم میدانی زمینه “همه با هم” بودن در اپوزیسیون آزادیخواه را. موفقیت روند گذار، مشروط به هماهنگی سیاسی برای نحوهی گذار است. این تاخیر را لازم است با خوانش صادقانه آخرین برآمد جامعهی جنبشی، به جبران بیدرنگ برخاست. نقطهی عزیمت در این مسیر، ابراز آمادگی برای گفتگو در اپوزیسیون باورمند به گذر از جمهوری اسلامی و پایبند به دمکراسی و سکولاریسم است.
اما شکل دادن به مرکزی برای گفتگوی سیاسی ملی و گفتگو نیز البته به منظور همگرایی و هماهنگی سیاسی میان سکولار دمکراتهای ایران بر متن همسوییها و زیر پرچم “همه با هم” دمکراتیک، فقط هم لازمه کامیابی در امر گذر از جمهوری اسلامی نیست. ایجاد چنین مرکزی، الزام جلوگیری از سوء استفادهها از انرژی مردم در جهت رسیدن به پروژههای “همه با من هم” است. نیروی دمکرات و ملی، فقط حکومت خصم در مقابل خود ندارد، با انواع کمین نشستگان بدخواه هم طرف است.
در همین روزها، رویکردی را شاهد شدیم در دعوت به گفتگوی وسیع ملی از سوی “مرکز همکاری احزاب کردستان ایران” که در آن این احزاب آمادگی خود برای شکل دهی به مجمعی از “احزاب و جریانات سیاسی” به منظور “همگرایی وسیع” را اعلام کردند. اعلام موضعی نشانگر احساس مسئولیت سیاسی و ابراز تعهد در قبال دمکراسی برای ایران. ایرانای که باید در آن بر انواع تبعیضات برساخته جمهوری اسلامی و بعضاً به ارث رسیده از نظام پیشین اما پرورده شده در نظام فعلی غلبه کرد.
در این داغی مبارزات مردمی اما، رویکرد دیگری هم از سوی آقای بیژن کیان که یکی از مشاوران ترامپ بود سربرآورد. این سلطنت طلب دوآتشه با اعلام شورایی برای اتحاد ملت و معرفی خود به عنوان سخنگوی آن، همه را دعوت به گردآمدن حول آقای رضا پهلوی کرد. نام این، همان “همه با من” است که نه تنها قرابتی با دمکراسی ندارد، بلکه با توجه به پیشینه، نوع ارتباطات، نیت سیاسی و فرهنگ انتقامگیری این تیپ از مخالفان که آن را از همین حالا به نمایش میگذارند بسیار هم هشدار دهنده است.
روند گذار از جمهوری اسلامی به حکومتی سکولار دمکراسی، ایجاد مرکزی برای گفتگوی ملی میان دمکراتها را نیاز دارد؛ گفتگویی فراگیر میان احزاب سیاسی پایبند به دمکراسی برای رسیدن به همگرایی و تفاهمات دمکراتیک. چپ لازم است در این گفتگوها متحدانه عمل کند و در همین بستر هم خواهد توانست به اتحاد عمل میان خود نیز برسد. تلاش درست و ضرور در جمهوریخواهان سکولار دمکرات برای شکل دهی به ثقلی میان خود نیز لازم است تداومش را در همین بستر پی بگیرد.
گذار از جمهوری اسلامی ضد دمکراتیک، هماهنگی نیروهای دمکرات را لازم دارد که بی گفتگو بر بستر جنبش و متوجه جنبش به دست نمیآید. اگر پیروزی میخواهیم، نیاز مردمی به شکل گیری مرکز هماهنگی مبارزات را پاسخ دهیم. مردم هماهنگ شدن مخالفان را میخواهند و هیچگونه یاس پراکنی، پرهیز از گفتگوی سیاسی ملی و کارشکنی در برابر آن را نخواهند بخشید. مطالبهی عمومی، گفتگوی ملی برای مبارزهای هماهنگ در گذر از جمهوری اسلامی به سکولار دمکراسی است.
بهزاد کریمی ۵ مهر ماه ۱۴۰۱ برابر با ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۲