ما هر روز اعدام میشویم
هر روز کنار هم در گورهای دسته جمعی میخوابیم
هر روز مادرانمان در گورهای بینام و نشان
تکه لباسمان را از زیر خاک بیرون میکشند
ما هر روز گرسنهایم
هر روز دستهجمعی در زبالهها
همچون لشکری
به دنبال نان میگردیم
ما هر روز کتک میخوریم
وقتی به زور لچک بر سرمان کردهاند
وقتی زیربار نمیرویم
و دستهجمعی دستگیر میشویم
ما هر روز دریده میشویم
در یک صف، کنار هم به ما تجاوز میشود
در خانههای امن، در دهلیزهای تاریک، در کلاسهای درس، در روز روشن
ما هر روز تاریخ را دوره میکنیم
چهارده هزار و ششصد روز
قتل
چهارده هزار و ششصد روز
فقر
چهارده هزار و ششصد روز
زور
چهارده هزار و ششصد روز
تجاوز
ما هر روز محکومیت خود را تکرار میکنیم
چون نمیدانیم هر روز در کنار هم اعدام میشویم