جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان با سابقهی نزدیک به ۱۵ ساله، از ابتدای تاسیس با هدف توانمندسازی کودکان کار و خیابان آغاز به فعالیت کرد. روزگاری جمعیت دفاع توانسته بود با تلاش و حضور فعالان حقوق کودک، به یک نهاد بااهمیت در جامعهی مدنی بدل شود. از آن ظرفیت بزرگ و مسئولیت اجتماعی، اکنون تنها ویرانهای به جامانده است که نهتنها در مسیر اهداف تاسیس انجمن نیست، بلکه در جهت عکس آنها گام برمیدارد. «کودکان کار و خیابان» امروز تنها یک «مارک» و اعتبار تهی از معنا برای جمعیت است. میزان این ویرانی به حدیست که کوچکترین امکان اصلاح برای آن مجموعه وجود ندارد.
بحرانهای روز جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان عبارتند از:
– محفلی شدن ساختار جمعیت به جای مدیریت دموکراتیک: پدرخواندههای جمعیت دفاع، هرچند در سطح ادعا «دموکرات» هستند، اما با حضور مستمر و اجباریشان در مدیریت جمعیت، به جای ساختار دموکراتیک این نهاد، محفلی از نزدیکان خود ساختهاند که هم کارآمدی جمعیت را با بحران مواجه میسازد و هم امکان هرگونه اصلاح و تغییر مثبتی را سلب میکند.
– بیپرنسیبی در فعالیت اجتماعی: اگر توجه و حساسیت به حقوق کودکان مددجو و همچنین ایجاد فضایی امن و آرام برای زنان مددکار همکار جمعیت را به عنوان پرنسیبهای ضروری و اصلی چنین نهادی بدانیم، تجربهی من میگوید جمعیت دفاع در بیپرسیبترین وضعیت ممکن اداره میشود. حقوق کودکان و حقوق زنان آخرین مسائلی هستند که مدیران جمعیت به آنها اهمیت میدهند.
– خاموش کردن صدای مخالف: اختلافات درون جمعیت و انتقادات به مدیریت، نه به شیوههای دموکراتیک و اخلاقی، که با فشار و تهدید و تنشزایی از سوی کسانی که خود را «رئیس و کدخدای مجموعه» میدانند، رفع و به فراموشی سپرده میشود. صاحباختیاران خودخواندهی جمعیت ترجیح میدهند اعضای معترض را با فشار و تحقیر مجبور به استعفا کنند تا اینکه به تغییر در وضعیت تن بدهند.
باید توجه کرد که این ایرادات نه تلقی و برداشت شخصی من، که گلایهی خاموش چند نسل از فعالان حقوق کودک است که از نزدیک در جریان روندهای جمعیت بودهاند و با ناامیدی مجبور به ترک این ویرانه شدهاند.
با عدم پویایی، تغییرناپذیری و مسائل تلمبار شده درون مجموعه، جمعیت دفاع را میتوان به خانهای تشبیه کرد که از پایبست ویران است. چهارچوبی که باید کوبید و دوباره از نو ساخت.
الهام رسولی – عضو سابق جمعیت دفاع
من هم چندین بار به این نهاد جهت همکاری مراجعه کردم و متاسفانه برداشت مشابهی کردم. در همین ایام شروع همکاری من رژیم این مرکز را بست و تماس من با فعالین قطع شد و نتوانستم بیشتر به اوضاع حاکم بر این نهاد آشنا شوم. ولی چند نکته را نباید از نظر دور داشت. این نهاد علنی زیر نظر ماموران امنیتی بود. تا آنجا که من اطلاع دارم خبر چین های دستگاه امنیت رژیم در این مکان مستقر بودند که البته منظورم از بین فعالین نیست. بنابراین تحت این شرایط عملکرد دمکراتیک بسیار دشوار میشود. و گرایش بطرف بوروکراتیزه شدن بسیار قوی میشود تا آنجا که بالاخره حتی علیرغم انگیزه های ضد بوروکراتیک اولیه بسیاری از فعالین این نهاد، خود این افراد چاره ای جز سازماندهی بوروکراتیک برای پیش برود اهداف نمی بینند. اهداف سوسیالیستی فقط از طریق دمکراسی سوسیالیستی قابل تحقق هستند. لذا در شرایطی که پراتیک دمکراسی سوسیالیستی بواسطه مسائل عینی دشوار میشود دست یافتن به روش ها و وسیله های رسیدن به این اهداف از جمله مسائل غامض میشود که فقط در عرصه پراتیک قابل حل هستند. این نیز یکی دیگر از مسائلی است پیش روی جنبش سوسیالیستی قرار دارد