۱
اینجا، مثل کودکی که سر روی پستان مادر گذاشته است
سر بر سینه ی تو می فشارم، و حس طفل را می بویم
حسی که مثل هیچ حسی نیست، حسی نانوشته، دلپذیر
دلشاد از این حس، از روی سینه ی تو پایین می خزم
صورت را روی دل می هلم، در مرداد دل شکستکان
**
۲
تابستان، با هم روی ماسه های ساحل دراز کشیده ایم
لذت آفتاب روی پوست، خوشبختی را حس می کنیم
موجی ما را خیس می کند، احساس لطیف عریانی
بر می خیزیم، دست در دست، دل به دریا می زنیم
میان موج ها، خود را دو ماهی خوشبخت می بینیم
*