کنگره فوقالعاده چهاردهم حزب کمونیست یوگسلاوى از ۲۰ ژانویه ۱۹۹۰ در جریان بود. نمایندگان جمهوری اسلوونى به دلیل سیاستهاى تمامیتطلبانه و شوونیستى حزب کمونیست صربستان به رهبرى اسلوبودان میلوشویچ کنگره را ترک کردند.
نمایندگان حزب از جمهورى سوسیالیستی کرواسى بر استقلال و حق تعیین سرنوشت جمهورىهاى خودمختار بدون دخالت کمیته مرکزی حزب در بلگراد پافشارى مىکردند. عملا چهار جمهورى طرفدار سیاستهاى میلوشویچ بودند و دو جمهورى اسلوونى و کرواسى در جناح اپوزیسیون قرار داشتند. جو کنگره شدیدا متشنج بود و در صورت ترک کنگره از طرف نمایندگان کرواسى عملا کنگره چهاردهم رسمیت خود را از دست مى داد و این در تاریخ حزب کمونیست یوگسلاوى بىسابقه بود. ایویتسا راچان دبیر اول حزب کمونیست کرواسى پشت میکروفون رفت و گفت: بدون حضور اسلوونى این کنگره معنایى ندارد و چون در شرایط فعلى جو غیردموکراتیک بر حزب حاکم شده است به نشانه اعتراض نمایندگان جمهورى سوسیالیستی کرواسى، کنگره چهاردهم را ترک میکنند. پس از این سخنان، در ناباورى حضار، نمایندگان کرواسى سالن را ترک کردند و کنگره تعطیل شد. در آن لحظه متوجه نبودم که این نقطه آغاز فروپاشى جمهوری فدراتیو سوسیالیستی یوگسلاوى است که به جنگ خونین بالکان منتهى خواهد شد.
ایویتسا راچان حقوقدان بود و در زمان جنگ جهانی دوم از مادری کمونیست در اردوگاه کار اجباری نازیها به دنیا آمده بود. وی در دومین سال دبیرکلىاش در حزب کمونیست کرواسى شعار حزب را “حزب تغییرات دموکراتیک” قرار داد. در همین مسیر، پس از شکست کنگره چهاردهم در فوریه همان سال، اعلام برگزارى انتخابات آزاد و دموکراتیک در جمهورى کرواسى کرد. در این انتخابات حزب دست راستى و ناسیونالیست پیروز شد و با شعار “استقلال” بیش از ۵۶٪ آرا را به خود اختصاص داد. با روى کار آمدن آنها جمهورى کرواسى از یوگسلاوى جدا شد و ایویتسا راچان و حزب کمونیست به احزاب اپوزیسیون پیوستند. راچان در سال ٢٠٠٠ میلادى یعنى ده سال بعد در انتخابات به عنوان رهبر سوسیال دموکراتها پیروز شد و در سمت نخست وزیرى جمهورى کرواسى تشکیل کابینه داد.
در این سالها من هم حدودا ده سالى بود که در زاگرب زندگى مىکردم و در مراکز فرهنگى شهر زاگرب در ارتباط مستقیم با مردم کار میکردم. دیگر آماده رفتن به نروژ شده بودم که جشن روز کارگر از راه رسید که طبق معمول هر سال در بزرگترین پارک شهر زاگرب (ماکسیمیر) برگزار مىشد. مىدانستم این آخرین بار است که در این شهر در کنار رفقایم راهپیمایی مىکنم.
جشن کار همواره با حضور پررنگ سیاستمداران در بین مردم همراه است و آنها هستند که با خوراک لوبیا، آبجو و غیره به پذیرایى از مردم مىپردازند.
ایویتسا راچان، دبیراول حزب کمونیست کرواسی در سال۱۹۹۰ و نخستوزیر کرواسی در سال ۲۰۰۰
آن سال این جشن حال و هواى دیگرى داشت. سوسیالیستها بعد از ده سال و در کشور مستقل خودشان زمام امور را در دست داشتند، حتى شهردار شهر زاگرب هم از حزب سوسیالیست بود. فتیله ملىگرایى و جنگهاى قومى پایین کشیده شده بود و نیاز به زندگى بهتر و عدالت اجتماعى دوباره مردم را به هم و اندیشه چپ نزدیک کرده بود.
در آن روز آفتابى فوج جمعیت از نقاط مختلف شهر به سمت پارک ماکسیمیر روان بود. در پارک بچهها با بادکنکهاى رنگى بازى مىکردند، دستههاى موسیقى در هر گوشه مىنواختند. نه سخنرانى بود و نه شعارهاى تبلیغاتى. ملت حرف خود را در پاى صندوقهاى رأى زده بود و آن روز با امید به آینده بهتر در کنار هم شاد بودند. شهردار زاگرب دیگ بزرگ خوراک لوبیا را هم مىزد و بشقابهاى شهروندان را پر مىکرد. بر روى نیمکتها مردم نشسته بودند و در لحظهاى نخست وزیر، ایویتسا راچان را دیدم که در کنار رئیس جمهور استپان مسیچ در کنار مردم بر روى نیمکت نشسته بودند و خوراک لوبیا مىخوردند. به همین سادگى.
مهرداد خامنهای
با سلام / فکر میکنم دیدن این فیلم تجربی برای شما و دیگران که هنر جدی و مردمی علاقمند
هستن جالب توجه باشد. نسخه کامل اون در این ادرس
غلامحسین ساعدی و یک جام دگر
https://www.youtube.com/watch?v=AgWerojdXP0
سلام و تشکر از مطلبتان.من به مسایل یوگوسلاوی پیشین علاقه مندم.یک نوع رابطه خویشاوندی سببی نیز با یکی از جمهوری های سابق یوگوسلاوی از طریق زندگی مشترک پسرم با دختری از بوسنیا بوجود آمده است.چند بار هم به آنجا سفر کرده ام.متاسفانه بدلیل ندانستن زبان امکان برقراری ارتباط با مردم بسیار سخت بوده است.البته تمامی مردمانی که ازجمهوری های سابق یوگوسلاوی می آین و من با آنها به نوعی ارتباط داشته ام شرایط زندگی پیش از فروپاشی یوگوسلاوی را بر شرایط کنونی ترجیح می دهند.بیاد دارم که با خانواده ای کوسوو تبار از مسیر فرودگاه تا شهر هم سفر و هم صحبت بودم.ایشان می گفتند که اگر برای خانواده هایشان پول نفرستند از گرسنگی خواهند مرد.او نظر کاملا مثبتی به اوضاع پیشین داشت.مادر بزرگ شریک زندگی پسرم هم که اکنون بیش از هشتاد سال دارد کارگر فابریک بود و بطور سنتای زنی مسلمان است بشدت طرفدار دوران تیتو و کمونیست هاست.
پرسش من از شما این است که با تمام این تفاصیل نقش نیروهای ناسیونالست داخلی را در ایجاد جنگ و فروپاشی بیشتر می دانید یا نقش دخالتهای خارجی را.اگر برایتان مقدور است تجربه واقعی و ملموس خود را در این باره با ما در میان بگذارید.
با سپاس